شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

زیبایی شناسی در تئاتر


زیبایی شناسی در تئاتر

منظور از زیبایی و زیبا بودن, صرفاً جلوه گری خوشایند و چشم نواز نیست, بلکه این تعریف اساساً به زیبایی شیوه های خلق و بازآفرینی و نوع نگاه دلالت گر هنرمند به انسان و هستی بر می گردد چه بسا حوادثی دهشتناک یا پرسوناژهایی زشت و بد ترکیب و منفور مورد نظر باشند

هنگام اجرای نمایش دو روند در ذهن مخاطب به طور هم‌زمان در جریان است که جز تعریف زیبایی شناسی تئاتر، و اساساً برایند آن محسوب می‌گردد: یک روند به رؤیت شاکلة عینی و ابژه نمایش مربوط می‌شود. که مستقیماً به منظر و جلوة بازیگران و کلیت صحنه ارتباط پیدا می‌کند و حامل پاسخ‌هایی زیبایی‌شناسانه و ذهن‌باورانه برای سؤال‌ها و چرا‌های ذهنی تماشاگر است که بعد از تحلیل و آنالیز اجرا، توسط او به مقبولیت نمایش می‌انجامد.

روند دیگر،‌ بر تحلیل و پی‌گیری درون‌مایة موضوعی و تحلیل دیالوگ‌ها، متکی است و همان ‌طور که در روند اول تماشاگر از آنچه می‌بیند لذت ذهنی می‌برد، در این روند هم باید بعد از تحلیل دیالوگ‌ها و آنچه می‌شنود،‌ در ارتباط با حوادث روی صحنه، به بن‌مایه‌ها و ذهن‌یافت‌های نو و زیبایی برسد که مکاشفة ذهنی نویسند‌ة متن را به ذهن او انتقال دهد و لذت خود‌آگاهانه شدن وجوه مضمونی و محتوایی نمایش را برای او میسر و ممکن سازد.

اگر این دو روند، به خوبی و در رابطه با اجرای هنرمندانه و معنادار نمایش به شکل مطلوب اجرا شوند، زیبایی‌های هر دو جهان سوبژه و اثرة نمایش، ‌برای تماشاگر مکشوف و آشکار می‌شود و او هنگام تماشای نمایش به لذت عاطفی و ذهنی زیبایی که حاصل آگاهی به بخشی از رازهای زندگی انسان و موجودیت هستی است، می‌رسد.

● جلوه های عینی و غیر عینی زیبایی

منظور از زیبایی و زیبا بودن، صرفاً جلوه‌گری خوشایند و چشم‌نواز نیست، بلکه این تعریف اساساً به زیبایی شیوه‌های خلق و بازآفرینی و نوع نگاه دلالت‌گر هنرمند به انسان و هستی بر‌می‌گردد؛ چه بسا حوادثی دهشتناک یا پرسوناژهایی زشت و بد‌ترکیب و منفور مورد نظر باشند،‌ اما شیوه‌ها و ترفندهای ذهنی کارگردان و بازیگران و مجموعة کارکنان صحنه، برای نشان دادن این دهشت باری و زشت‌‌نمایی‌‌ها آن‌ قدر اندیشمندانه، ‌‌رازناک و بدیع باشند که خود پروسة چنین آفرینشی زیباتر از همة عوامل و عناصر جلوه کند و هم‌زمان انگاره‌ها و اندیشه‌های فلسفی، سیاسی و اجتماعی نوینی را به شکلی غیر‌ گزارشی و دراماتیک به نمایش بگذارد.

از آنجایی که خلق الگوهای نوین و تازه،‌ آفریدن یک دنیای ذهنی و عینی جدید برای بازشناخت و هم‌زمان رازگشایی و رونمایی داده‌های موضوعی و بصری پنهان در موضوع و رخدادهای نمایش است، در آن باید شیوه و غایت‌مندی کاربری همة عوامل و عناصر به رویکرد و تعریف تجربی و بی‌همتایی از زیبایی بینجامد؛‌ هنگام اجرای نمایش به قیاس ذهنی تماشاگر دامن بزند و او در خاطرات مرجع‌اش۱ آن را با زیبایی‌های دیگر که در ذهن دارد، بسنجد. به طوری که در این روند این زیبایی بر الگو‌ها و معیارها و تعاریف پیشین او از زیبایی غالب گردد؛ یعنی خود این زیبایی به عنوان الگوی اول،‌ ‌جلوه کند. نه قرینه و کپی الگوهای پیشین.

رویکرد زیبایی‌شناسانه به نمایش،‌ تمام عوامل و عناصر و اجزای آن را در بر‌می‌گیرد که در کل، شامل انتخاب مستدل متن، بازیگران،‌ شیوة اجرا، طراحی صحنه و لباس،‌ نور، ‌موسیقی و به کارگیری میزانسن‌های مرتبط و حتی نوع سالن است که هنگام اجرا، یعنی در مرحله‌ای که داده‌های متنی و روند دراماتورژی آن عملاً به تجربه در‌می‌آید و همه چیز استقرایی‌تر می‌شود، اجزاء و عناصر ریز و درشت دیگر صحنه و هم‌زمان، دیالوگ‌ها و شیوة بیان را هم شامل می‌گردد.

زیبایی دارای هر دو بن‌مایة سوبژه و ابژه است. آنچه به حوزة سوبژه مربوط می‌شود، کل مفاهیم و معانی آبستره را در بر‌می‌گیرد، اما چون حوزة ابژه از لحاظ صوری و تصویری خود به دو حوزة دنیای عینی- ذهنی۲ و دنیای عینی- واقعی۳ تقسیم می‌شود، از این رو، جامعیت و تبیین زیبایی به ‌ترتیب به سه گروه حوزة سوبژه ( دنیای ذهنی)‌، حوزة ابژة ذهنی (دنیای عینی ذهنی) و و حوزة ابژة واقعی (دنیای عینی واقعی) ارتباط دارد و لازم است همة نویسندگان، کارگردانان، ‌بازیگران، طراحان صحنه، لباس، نور و موسیقی با این مفاهیم آشنا باشند. آگاهی بر این وجوه زیبایی‌شناختی هنر تئاتر، آن‌ها را در خلق و به اجرا درآوردن شاخصه‌های متعارف و نا‌متعارف هنر نمایش کمک می‌کند. لازم به یادآوری است کلیة مفاهیم ضمنی نمایش که حامل پیام و وجوه تماتیک و اندیشه‌ورزانه باشند به حوزة سوبژه یا عالم ذهن تعلق دارند. کلیه عینیت‌های تخیلی که از وجوه بصری غالبی برخوردار و در جهت برون‌نمایی درونمایة نمایش به کار گرفته شده باشند در حوزة ابژة ذهنی یا دنیای عینی- ذهنی تعریف و تبیین می‌شوند. جدا از این دو حوزه، هر آنچه که وجوه عینی داشته باشد و بتوان برای آن قرینه نسبی واقعی یافت، جزء حوزة ابژة واقعی یا دنیای عینی- واقعی است.

چون مکانیزم تأثیرگذاری به طور هم‌زمان رخ می‌دهد، هنرمند در همة این حوزه‌ها نیاز به خلق الگوهای نوینی از زیبایی دارد که برگرفته از الگوهای پیشین و بیانگر«یک زیبایی تکراری» نباشند. تئاتر تجربی راستین می‌طلبد که زیبایی با شگفتی هم توأم باشد و تحقق چنین خلاقیتی به «نگره‌های نو» نیاز دارد. که همواره زیبا هستند و ارزش‌های این هنر را ارتقاء می‌بخشند.

مفهوم زیبایی در اصل کاملا‌ً نسبی است و به زمینه‌های روانشناختی، جامعه‌شناختی، وضعیت طبقاتی شکل گرفته از ساختار اقتصادی و حتی به سرآمده‌های تاریخی و زمینه‌های فرهنگی و تربیتی جامعه، ارتباط دارد و چون مکانیزم شکل‌گیری و ویژگی‌های کمّی و کیفی این عوامل، و نیز میزان تأثیرگذاری آنها در جوامع مختلف، متفاوت است، از این رو تعریف زیبایی به شکل استقرایی متفاوت خواهد بود، اما از نظر قیاسی و کُلی «زیبایی» به ترتیب به جلوه بیرونی و درونی پدیده‌های عینی و غیرعینی (مفهومی) اطلاق می‌شود که از لحاظ تأثیرگذاری بصری یا معنازایی‏، عواطف و ذهنیتهای انسان را تا حد یک تجربه شادی‌آور بسیار کنش‌مند ارتقاء می‌دهند؛ یعنی در انسان به یک تجربه عملی بسیار خوش‌آیند از دیدار و درک الگوها و پدیده‌‌های عینی و غیرعینی شکل می‌بخشند.

آنچه که زیباست ممکن است تکراری هم باشد؛ با وجود این، رویکرد قیاسی به «پدیده یا مضمون زیبا» تعریف نسبتا‌‌ً کاملی از «زیبایی» هم، به دست می‌دهد: «وقتی با پدیده یا معنای خاصی روبه‌رو می‌شویم که شاکله ظاهری‌اش یا وجود معنازای آن بسیار خوشایند و شگفت‌آور باشد، تا جایی که نمونه‌ای از آن در خاطرات مرجع ذهن خویش نداشته باشیم و آن پدیده‌های خارجی یا درونی و مضمونی جلوه‌های مدرک‌شده‌شان در نهایت کمال‌یافتگی برای ما به اثبات ذهنی و عاطفی رسیده باشد و تا مرتبه یک تجربه ناگهانی، نو و یگانه جلوه کند، در آن صورت آن را «‌زیبا» می بینیم؛ بنابراین، آنچه این تجربه ذهنی و عاطفی تازه را برای ما ممکن می‌سازد تا آن را یگانه، خوشایند، معنادار، بدیع و شگفت بدانیم، « زیبایی» معنا می‌شود.

در رابطه با زیباترین شکل ممکن برای ارائة نمایش باید قابلیتها و ظرفیتهای عناصر ساختاری آن را برای جلوه دهی و برون‌نمایی زیبایی، به‌ترتیب بررسی‌کرد؛ این عناصر عبارتند از : نوع‌متن، بازیگران، طراحی و تدارک صحنه، لباس و چهره‌آرایی، میزانسن‌ها، کاربری نور و موسیقی و نوع سالن.

● زیبایی‌شناسانه متن نمایشی

متن نمایشی به جهان هماهنگ شده‌ای از معنا اطلاق می‌شود که هر بار عناصر نمایشی زمان و مکان، موقعیت، حادثه و پرسوناژ را در فضاهای فرهنگی نسبی و متفاوت خود جای می‌دهد تا به کمک آنها و با بهره‌گیری از نوع ارتباطشان به یک موقعیت نهایی و غایت‌مندی شده یا به یک روند داستانی نمایشی شکل دهد که ما به ازاء‌ها و دلالت‌گری‌های اجزاء و عناصر ساختاری‌اش از وجوهی زیبایی شناسانه برخوردار باشند؛ یعنی اجزاء اش در قالب نشانه‌های مفهومی و ساختاری برای اثبات ضرورت و الزام حقیقت یا حقایقی برتر و تاویل‌زاتر، به کار گرفته شده باشند و چنین شاکله‌ای، ‌نهایتاً همان غایت طلب‌شدة دراماتیکی است که در آن محتوا و فرم با هم‌آمیزی و برآیند شدن از هم، به همة اجزاء و عناصر موضوعی و ساختاری، عینیت و شکل می‌بخشند.

آنچه بیانگر زیبایی متن است به ارتباط و ضرورت موضوعی و ساختاری آن با زمان اجرا و مکانیزم و شیوه‌های رمز‌گشایی از داده‌ها مربوط می‌شود که تماماً و مستقیماً به سبک و سیاق نگارندة آن، میزان معنازایی، شیوه‌های بیان و ارائة درونمایه در قالب بصری و نمایشی بستگی دارد؛ بنابراین موجودیت متن به دلیل هدف‌مندی و آرزومندی نویسنده، برای آگاه کردن دیگران از چگونگی روند امور و شکل‌گیری واقعیت‌ها و ترغیب و تشجیعشان، به منظور رسیدن به باورهای زیبا و معنا‌دار زندگی و هستی است؛ شکل‌گیری نهایی آن هم در اصل، تحقق یک رخداد فلسفی و اجتماعی به شمار می‌رود. این دو ویژگی درست زمانی که متن نمایشی روی صحنه و در برابر تماشاگران به اجرا در می‌آید، به اثبات می‌رسد.

حال اگر خود متن هم، به موضوعات فلسفی و اجتماعی بپردازد، در آن صورت از لحاظ زیبایی‌شناختی قابل تأمل‌تر و تاویل‌زاتر، می‌شود، چون دلالت‌گری و فراگیر شدنش به مراتب فزونی می‌یابد.

هر متن نمایشی از لحاظ زیبایی‌شناختی، نگره‌ها، تأملات، آرزوها و دغدغه‌های دوران خاصی را آشکار می‌سازد که می‌تواند به دوران‌های دیگر هم، تعمیم یابد یا صرفاً رویداد، موقعیت یا داستان نمایشی یک دوران معین باشد.

چگونگی طرح موضوع و نحوة بیان آن، در قالب نشانه‌های بصری و مفهومی و نیز شیوة گره‌افکنی و شگرد گره‌گشایی از رازهای به ظاهر نامکشوف و نوع نگرش و رویکرد نویسنده به انسان و زندگی و محیط اجتماعی‌اش، شاخصه‌هایی برای ارزیابی میزان زیبایی متنی و حتی زیبایی‌های ذهن و عواطف نویسنده محسوب می‌شوند. این زیبایی وقتی به نهایت می‌رسد که متن به صورت عینی، یعنی به هنگام اجرا بر تماشاگران تأثیرات ماندگار داشته باشد و در آن‌ها به اتفاقات درونی تحول‌زا بینجامد یا مآلاً با کنش‌زایی بیرونی‌اش، تغییرات عینی و کمال‌طلبی‌های فردی و اجتماعی را در پی داشته باشد؛ متن نمایشی با محتوای ساختاری و موضوعی‌اش، قابل ارزیابی است؛ چنین متنی به دلیل آنکه محصول فرهنگی و هنری جهان پیرامون انسان است، همواره زیبایی پدیده‌ها و عناصر همین دنیا را هم، با خود دارد. از آن جایی که در هنر، اندیشه‌ورزی و شناخت‌زیبایی به کامل‌ترین شکل ممکن رخ می‌دهد، ما به ازاء‌های زیباتری که حاصل غایت‌گرایی و کمال‌طلبی انسان است به آن اضافه می‌شود.

همه اجزاء و عناصر نمایشنامه به شکل غایی ارائه می‌شوند تا نائل شدن ذهن تماشاگر، به یک کمال نسبی از زیبایی، قطعیت یابد. هر متنی هم، به تناسب موضوع، نوع نگرش نویسنده و شاکلة ساختاری‌اش دارای زیبایی‌های خاص خود است که با در نظر گرفتن همین‌ها ارزیابی می‌شود.

از لحاظ زیبایی‌شناختی در دیالوگ‌های یک نمایشنامه، نکتة ظریفی وجود دارد و آن این است که وقتی به وجوه عینی- ذهنی حوزة مفاهیم ابژه، دقت می‌کنیم، پی می‌بریم دیالوگ‌ها که ظاهراً جزء حوزة مفاهیم سوبژة نمایش به شمار می‌روند، برای هر‌چه عینی‌تر و بی‌واسطه‌تر شدن مفاهیم و عناصر ذهنی قابلیت‌های زیادی دارند، زیرا می‌توان از طریق ارجاعات و اشارات ذهنی، یعنی به کمک کاربری واژگان و عبارات خاصی که کارکرد نشانه‌های مفهومی و بصری پیدا می‌کنند به واقعیت‌ها و پدیده‌های واقعی اشاره کرد و آن‌ها را با شاکله‌های معین به ذهن متبادر کرد. دیگر اینکه می‌شود از طریق همین دیالوگ‌ها، عینیت‌های مجازی ذهنی، خلق کرد که ارتباط مستقیمی با واقعیت‌های بیرون از ذهن نداشته باشند، اما بتوانند در یک چرخة ذهنی معنادار و از طریق عینیت‌گرایی و ابژه کردن بعضی مفاهیم ذهنی، وجوه ابژه و عینیت‌گرای نمایش را در قالب ایماژها و تصاویر تخیلی، ارتقاء دهند.

خلق و ایجاد ‌نماد، ‌سمبول و ذهنیت‌های عینی استعاری و حتی اسطوره‌ای که جایگاه خاصی در زیبایی‌شناختی متون نمایشی تاریخی و فرهنگی دارند به همین کاربری عینی- ذهنی از زبان بر‌می‌گردد که در ادبیات نمایشی،‌ خاصه تئاتر، می‌توان از آن برای خلق و گسترش زیبایی‌های عینی که هم‌زمان مفهومی باشند در کل ساختار موضوعی نمایشنامه یا در برخی دیالوگ‌ها استفاده کرد و بر مفهوم‌زایی و شهود‌گرایی نمایش افزود.

با توجه به ویژگی‌های فوق باید پذیرفت که دیالوگ‌های نمایشنامه به سبب برخورداری از چنین الزاماتی، هم از لحاظ بیان و هم از نظر معنا‌رسانی بسیار زیباتر هستند و هنگام بیان شدن به گوینده و شنونده، علاوه بر لذت رازگشایی از بن‌مایه‌های معنادار، لذت کشف برخی زیبایی‌های گفتاری را هم، به او می‌دهد؛ در نتیجه، تماشاگر پی ‌می‌برد که کلام تا چه حد، در شاکله، ترکیب و لحنی زیبا، رازگشای درونیات انسان است و قابلیت آن را دارد که به پرتره‌های رئالیستی یا آبستره معنادار و معنازا تبدیل شود.

● وجاهت و کنش معنادار حضور بازیگران

یکی از نشانه‌های مفهومی مهم نمایش خود بازیگران هستند و باید گفت هر عنصر و پدیده‌ای که به صورت نشانه دربیاید علاوه بر شاخصه‌های صوری و ظاهری، از وجة زیبایی قابل تاویل بودن هم برخوردار و در نتیجه زیباتر می‌شود؛ یعنی زیبایی را هم‌زمان به هر دو صورت سوبژه و ابژه، انتقال می‌دهد. از آن جایی که پرسوناژهای هر نمایشی حامل وجوه فرهنگی، تاریخی و مردم‌شناسی دوران معینی هستند و الزاماً با همین جامعیت در متن و نهایتاً روی صحنه ظاهر می‌شوند، از این رو حضورشان در چرخة حوادث نمایش سبب کشف و آشکار شدن بخشی از رازها و نانموده‌های زندگی اجتماعی انسان می‌گردد و البته شرطی هم بر آن مترتب است: باید برای همة این نموده‌ها و معنازایی‌ها، دلایل و نشانه‌های درون‌متنی، وجود داشته باشد و آن‌ها بتوانند در رفتار که شامل حرکت، ژست، حالت و میمیک چهره می‌شود و نیز در گفتار به بهترین شکل ممکن آن‌ها را به اجرا در آورند. تعریف بازیگری هم از لحاظ زیبایی شناختی با مهارت در نشان دادن و برون‌نمایی درونیات و هم‌زمان تعمیق و درونی کردن حوادث و حرکات بیرونی برای تماشاگر تبیین می‌شود.

لازم به یادآوری است که همة این مهارت‌ها، باید در چهارچوب غایت‌مندی تعریف شود و در محدودة کلیت همان نمایش باشد و از آن بیرون نزند، زیرا انسجام متن و اجرا و هارمونی و ارتباط تنگاتنگ آن‌ها، شروط لازم و کافی برای انتقال درست و کامل داده‌های موضوعی و ساختاری نمایش هستند.

باور‌پذیر‌نشدن بازی بازیگران به نامقبولی پرسوناژها می‌انجامد و در نتیجه، زیبایی متنی از بین می‌رود. مقولة زیبایی با باورپذیر شدن بازی بازیگران رابطة مستقیم دارد؛ این بدان معناست که حتی هرگونه شگفتی و اعجاب هم الزاماً باید در محدودة همین باور‌پذیر بودن پرسوناژها و خود نمایش باشد؛ در تئاتر همة شگفتی‌ها باید توام با باور باشند یا نهایتاً به آن بینجامد. در غیر این صورت کاملاً دروغ جلوه می‌کنند و وقتی چیزی دروغ باشد یا دروغ به نظر آید برای تماشاگر و حتی برای خود تئاتر، زیبا نیست، چون اساساً به تحلیل و مکاشفة ذهنی در نیامده است.

وقتی بازیگران روی صحنه بازی می‌کنند اگر چنانچه حرکات و نمایه‌های رفتاری و گفتاری آن‌ها در ارتباط مستقیم با درونمایة متنی باشد، حضورشان به ‌نمایه یا نمودار حرکتی خاصی در ذهن تماشاگر شکل می‌دهد که زیبایی بازی آن‌ها را از آغاز تا پایان نمایش ترسیم و آن را بنا به نوع متن در ژانر معینی، تعریف می‌کند؛ بازی و حضور بازیگران در نمایش‌هایی با ژانرهای گوناگون متفاوت است و بازیگر با اجرای هر نقش اجزاء و عناصر خرد و کلان، نوع خاصی از زیبایی را می‌نمایاند؛ این نقش‌پذیری، نقش‌آفرینی نقش به نقش شدن‌ها، در شرایطی که پس‌زمینه‌های تاریخی، اجتماعی، فرهنگی و روان‌شناختی همة این نقش‌ها یکسان نیست و برای اجرای آن‌ها هم، باید دائم به یک انسان دیگر اندیشید و با او زندگی کرد، بیانگر و نشانگر اوج زیبایی‌های برآمده از تعاملات انسانی و هستی‌بخشی هنر تئاتر است که دائم با خلق مجدد، گونه‌گون و نوین زندگی و خود هستی، زیبایی دلالت‌گری، معنازایی و کمال‌یافتگی زندگی را به انسان نشان می‌‌دهد.

زیبایی هنر بازیگری به اینجا هم، ختم نمی‌شود؛ مکانیزم اتفاقی که در سالن تئاتر روی می‌دهد از لحاظ زیبایی‌شناختی بی‌نهایت زیبا و کنش‌زاست: ‌تماشاگر در سالن تئاتر ناظر بر کسانی است که در هیئت کسان دیگر، بر او ظاهر می‌شوند؛ یعنی او دو انسان یکی شده را در قالب یک پرسوناژ، روی صحنه می‌بیند و چگونگی این حضور را دنبال می‌کند.

خود بازیگر هم، از اینکه جسم و روحش به گونه‌ای مجازی با پرسوناژ معینی می‌آمیزد و به تعداد نقش‌هایش تکثیر می‌شود و زندگی می‌کند، لذت می‌برد، چون ایفای نقش، سبب می‌گردد که ‌از ‌خود دور شدن‌‌ها و ‌به خود بازگشتن‌‌ها را، هر بار بعد از یک تجربه تعامل‌آمیز انسانی، تجربه کند و همواره حامل یک زیبایی خاص معنوی و انسانی باشد.

حسن پارسایی

۱‌. referential memory

۲. mental objective world

۳. real objective world


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید