سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

چهره ها و مناظر انسانی در آثار مستند


چهره ها و مناظر انسانی در آثار مستند

پرداختن به انسان و موضوات انسانی از رسالت های هنر عکاسی ست

برخی آثار مستند ما در خبرگزاری‎های داخلی منتشر می‎شود. جای خوش وقتی‎ست که این خبرگزاری‎ها چنین فرصتی برای عکاسان می‎آفرینند (وگرچه تعریف خودشان را اعمال می‎کنند). از این رو، سخن‎ام را روی آثار مستند و خبری خبرگزاری‎های عکس جمع می‎کنم. من معتقد نیستم که تعریف مستند حضور انسان در عکس‎هاست و برعکس آن، یعنی، با حذف انسان عکسی هنری یا انتزاعی خواهیم داشت. این فرض‎های پیش پا افتاده سال‎هاست که مغز ما را خورده و لزومی برای پی گیری این بحث‎ها بدین شیوه وجود ندارد. این نشان دهنده‎ی فقر فلسفی ماست. وقتی عکاس خبری در یک برنامه‎ی روتین مثل جارویی در حال جمع کردن گزارش‎های تصویری‎ست، فلسفه و اهمیت موضوع از بین می‎رود. از این رو، نمی‎توان چنین آثاری را به عنوان مستند ارزیابی کرد. ما هنوز مجبوریم تعریف عکاسی مستند را از روی آثار منتشر شده‎ی آژانس‎های معتبر خارجی بگیریم و این سبب رواج فضاهای تقلیدی خواهد شد؛ تازه این در بهترین شرایط امکان پذیر است. در این وضعیت بهترین امکان تولید آثار مستند بررسی طرح و آرای منتقدان و صاحب نظران کشورهای پیش رفته است. یعنی این که، بهترین کار ما تعبیر و بومی کردن تعریف هنر عکاسی می‎تواند باشد. گاهی، حتا، این نیز مشکل به نظر می‎رسد.

پیچیدگی این موضوع را با سخنانی از مهدی مقیم‎نژاد (داور جشنواره‎ی عکس گندم) می‎آورم:

از نظر من هم ویژگی یک عکس مستند چنان که در معنای واژگانی آن پیداست باید تأکید بر جنبه‌ی استنادی و سندیت باشد. البته اگر بخواهیم به جنبه های فلسفی بحث برگردیم واقعیت و استناد به شدت مفاهیمی نسبی‌اند و امکان آن را دارند تا به هر شکلی تعبیر شوند. اما دور از هرگونه فلسفه بافی عکس مستند در تاریخ عکاسی تأکید بر شیوه‌ی عکاسی بی‌دخل و تصرف است. عکسی که به واقعیتی بیرونی اشاره دارد و می‌خواهد اطلاعات و داده‌هایی را به شکل صادقانه به بیننده منتقل کند.

اگر واژه‎ی استناد را معیار خود بگیریم، در این صورت، یک عکس در زاویه‎های متفاوت تعاریف متفاوتی به خود خواهد گرفت. برای یک قاضی استناد به اصل قضیه برمی‎گردد، برای سردبیر استناد یک چیز و برای عکاس طبیعت چیز دیگر است. در حالی که برای یک آژانس خبری حذف و اضافه کردن مکافات سنگینی دارد برای خبرگزاری فارس کار چندان مشکل سازی نیست. جدا کردن خبر از مستند نیز چندان کار ساده‎ای نیست و دست کم در این جا چندان سودمند نیست غیر از دامن زدن به اختلافات پیشین. بیش‎تر آثار خبری ما از جنگ امروزه به مستندترین آثار تاریخی بدل شده‎اند.

با وجود بدترین شرایط انتشار آثار مستند در ایران، مهم‎ترین بخش کارهای مستند باید در خروجی خبرگزاری‎ها باشد، که آن هم از سردرگمی زیادی برخوردار است. نه عکاس انگیزه‎ی کافی برای کار دارد و نه سردبیر چندان تمایلی به انتشار جسته و گریخته‎ی برخی مستندها دارد. و هزارامین بار باید بگوییم که دولت توان تولید کار هنری را ندارد و آژانس‎های خصوصی با توان مالی زیاد باید چنین کاری را بر عهده بگیرند. و برای این که به یک نظر منسجم و دارای اختلاف کم برسیم لازم است چندین آثار مستند تولید شود تا تراکم کار به کیفیتی برتر بینجامد. جایی که تولید کم است انتظار زیادی نمی‎توان داشت. به یک پرسش سخت و دشوار می‎رسیم که، چه گونه باید کلید تولید آثار مستند را زد؟ آیا باید تحلیل‎های نظری مناسبی ارایه شود تا شاهد آثار مستند باشیم یا تولید انبوهِ مستند لازمه‎ی تحلیل و ارایه‎ی نظرات عکاسی‎ست؟ این بسیار نزدیک به این پرسش است که، آیا توسعه‎ی اقتصادی لازمه‎اش توسعه‎ی فرهنگی‎ست یا برعکس؟

اما در مورد سخن مقیم‎نژاد به دو مورد اشاره می‎کنم، یکم این که «واقعیت و استناد به شدت مفاهیمی نسبی‎اند» و دوم این که، به «دور از هرگونه فلسفه بافی عکس مستند در تاریخ عکاسی تأکید بر شیوه‌ی عکاسی بی‌دخل و تصرف است». بی‎شک با چنین پرخاشی به فلسفه نمی‎توان دروازه‎ی هنر و تاریخ عکاسی را گشود. باید تأکید کرد که فلسفه فقط در کشورهایی نظیر ما که « تأثیرگذاری عکس‌ها بر ذهن ما از همیشه کم‎تر شده» به عنوان بافتنی تصور می‎شود. در فلسفه‎های بافتنی «واقعیت» موضوعی نسبی می‎شود، و «واقعیت»ِ نسبی شده جای‎اش را به عکسی می‎دهد که «بی‎دخل و تصرف» است.

من با دیدن گندم برای جشنواره‎ی عکس نانوای مولوی به ذهن‎ام رسید که:

ز خاک من اگر گندم برآید/ از آن گر نان پزی مستی فزاید

خمیر و نانوا دیوانه گردد/ تنورش بیت مستانه سراید

نانوا چهره‎ای انسانی دارد ولی گندم مصرفی اقتصادی‎ست. عکاسی که از گندم به نانوا می‎رسد عکسی متفاوت تولید خواهد کرد. در هنر هیچ چیز نمی‎تواند بدیهی باشد، چرا که موضوع تکراری وجود ندارد ولی کادرهای موازی یا تکراری وجود دارند. هنگامی که گریز از گندم به نانوا می‎زنیم به یک روند انسانی دست می‎زنیم با فضای غیر تکراری. هر خوشه‎ی گندم به تنهایی تفاوتی با هم ندارند ولی از درو کننده‎ی گندم تا خمیر و نانوا هر کدام به تنهایی چهره‎ی مجزا و متمایز دارند.

با این وضعیت فرهنگی، بررسی همین کارهای اندک هم که در برخی آژانس‎ها دیده می‎شود ستودنی و ارزش‎مند خواهد بود.

چهره‎ی انسان یا طبیعت یا نماهای معماری و حتا چهره‎ی کشورمان ایران نشان دهنده‎ی وضعیت درونی یا محتوای آن است. شکل بندی یا صورت بندی یک عکس در واقع، نحوه‎ی ورود نگاه تماشاگر به عکس را تشکیل می‎دهد. ما در این صورت بندی تماشاگر را دچار سخت گیری‎های خود می‎کنیم تا از محتوای عکس جا نماند. ما در چیده‎مان نشان‎ها و خطوط یا تونالیته مرکز توجه نگاه‎ها را تنظیم می‎کنیم. در آثار مستند که غالبا انسان حضوری پر رنگ دارد، نگاه، ابروها، موهای احیانا پریشان، دستان و حرکت پاها تماما از حالت‎های انسانی به شمار می‎رود که بی‎توجهی به آن‎ها توان اثر ما را خواهد کاست. یک عکاس خبری بهتر می‎داند که چهره‎ی در هم رفته‎ی رئیس جمهور چه تفاسیری در رسانه‎ها به وجود خواهد آورد و خمیازه کشیدن یک سرباز در رژه چه معنایی تولید خواهد کرد. استفاده از این نماها محتوا و موضوع ما را نشان خواهد داد. ولی توجه بیش از اندازه به فرم۵۹۴۲۶; المان‎های طبیعی یا واقعی چهره را از دست می‎دهد و گاه بدتر از آن، چهره‎های انسانی را فدای فرم‎های کلیشه‎ای می‎کند. کادرهایی که با فرم‎های شدید همراه‎اند شخصیت‎ها و چهره‎پردازی‎های‎اش تحت الشعاع قرار می‎گیرند. این زمانی‎ست که موضوع چندان تکراری به ذهن عکاس رسیده است که ابزارهای تکنیکی به یاری او برمی‎خیزند. موضوع دارای چنان جزییات و عناصر تازه‎ای‎ست که در کلیت‎اش چندان چیزی به نظر نمی‎آید. توجه به این جزییات مایه‎های فلسفی و هنری ما را تشکیل می‎دهد.

موضوعاتی که با عدسی پهن گرفته می‎شوند تا فرم لازم را تولید کند، چهره‎های کشیده‎ی نامتعارفی به وجود می‎آورد و از تولید هویت انسانی باز می‎مانند. در این گونه آثار پیکره‎ی انسان هم چون عناصری برای آرایش کادر استفاده می‎شود. کشیدگی چهره‎ی انسان شاید به منظورِ نامتعارف‎ کردن اثر به کار برده شود ولی در این جا هویت او دست خوش تعریف عکاس می‎شود. چنان که گفته شد، یک سوء تفاهم سبب تولید چنین آثاری می‎شود: عکاس گمان می‎برد که موضوع او خیلی پیش پا افتاده و تکراری‎ست. انسان‎ها دارای چهره و رفتاری متمایز هستند و تکراری بودن‎شان از نگاه بی‎رمق ما برمی‎خیزد. ولی انسان بی‎هویت که درگیر فرم شدید است چه چیزی را بیان خواهد کرد؟ حال مستند یا غیر مستند اثر باید غیر از آرایش بصری یک آگاهی هنری بدهد و گرنه به در جا زدن خواهد انجامید. فرق عکاسی که المان‎هایش را کارگردانی می‎کند و کسی که در لحظه‎ی شاتر تصمیم می‎گیرد چیست؟ بدون این که قضاوت ارزشی بکنم، ترجیح می‎دهم دومی باشم: عکاسی که با صورت‎های ایده‎آل یا مثالی خود شاتر می‎زند و عکاسی که زندگی و امور هستی را لایه لایه نمی‎کند. زندگی یک صورت دارد و آن هم محتوای‎اش است. عکاسی مستند چون عقابی‎ست که شکارش بر زمین و بال‎هایش بر آسمان دارد. این تناقض ناگشودنی (زمینی و آسمانی) جذاب‎ترین شاترها را به وجود آورده است.

● فرانسیسکو زیزولا: روایت زندگی بانمادهای مثالی

اگر عکس آنلاین را یکی از سایت‎های بازتاب دهنده‎ی آثار گوناگون عکاسی انتخاب کنیم، به یک نتیجه‎‎ی جالب می‎رسیم. آثار منتشر شده در آژانس‎های خبری غالب‎شان در رابطه با جنگ، سلاح جنگی، بازسازی جنگ و جلسات و بازدیدهای سران حکومتی‎ست. از آیین‎ها و مستندات مردم هم بیش‎تر به شبیه سازی‎ها و جشنواره‎های آیینی بسنده می‎شود. همه چیز ما در اصل به شبیه سازی می‎انجامد. نمادگرایی سایه‎ی بزرگی بر آثار مستند فرهنگی ما انداخته است. مردم در روی‎دادهای روزمره حضوری نمادین می‎یابند و زندگی آنان در پوشش نمادهای کلیشه‎ای تکراری می‎نماید. تیترهای هفتگی بازتاب یافته در سایت عکس آنلاین:

- ابراز احساسات زن سالخورده آبادانی به احمدی ن‍‍ژاد رئیس جمهور

- تمرین های نظامی تیپ ۶۵ نیروهای ویژه هوابرد ارتش (نوهد)

- سید کاظم موسوی نماینده اردبیل و علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی

- بازسازی دفاع عشایر عرب از حمیدیه در دوران دفاع مقدس

- شبیه سازی عملیات خیبر در هفته دفاع مقدس

- نمایشگاه دفاع مقدس در اصفهان

- پرواز اسکادران قایق پرنده باور ۲

- حاج بابایی وزیر آموزش و پرورش در حاشیه جلسه هیات دولت

- مراسم اختتامیه یازدهمین جشنواره فیلم مقاومت

- رحیمی معاون اول رئیس جمهور پس از اهدای خون

گفتنی‎ست که این هفته گرچه هفته‎ی دفاع مقدس بود و گزارش‎های منتشر شده غالبا در حول و حوش این امر بود، ولی هفته‎های مناسبتی ما کم نیستند و هر ماه چندین گونه از این هفته‎ها داریم که اوراق خبرگزاری‎ها را پر می‎کنند و بهانه‎ای‎ست برای جذب مخاطب. اگر این هفته‎ها را کنار بگذاریم کار عکاسی ما از رونق خواهد افتاد. این شور و شوق برای گردآوری گزارش یکی از فرهنگ سازی‎های تصنعی دولتِ هنری‎ست. اما جنگ چیزی‎ست که مردم گرداننده‎ی اصلی آن بودند و حرکت‎های مردمی برای پاس داشت آن بر اصالت آن خواهد افزود و گزارش‎های تولیدی نیز به خود مردم باز خواهد گشت. رژه‎ی نیروهای نظامی هیچ ماهیت و نشانی از مبارزه‎ی مردم ندارد و بنابر این، جنگ هشت ساله‎ی ما صورت مثالی به خود گرفته است. بررسی کادربندی این تیترها نیز موضوع مهمی‎ست.

دولتی بودن همه‎ی سایت‎های خبری سبب روی آوردن عکاسان به تنها منبع درآمد شده و آن نیز باعث در حاشیه ماندن مردم شده است.

● قادر عاقلی: روایت صورت‎های خشن و شاد زندگی

در سایت خصوصی «آژانس عکس جام» موضوعاتی که دیده می‎شود عبارت‎اند از:

- حماسه‎ی یک ملت (آلفرد یعقوب‎زاده)

- باغ سنگی (حمید صادقی)

- بانگ چرخ (بابک برزویه)

- بم، هفت سال پس از زلزله (محمدرضا سلطانی)

- سیل در پاکستان (فرزانه خادمیان)

- قربانیان اسیدپاشی (فرزانه خادمیان)

- گاومیش آباد (قادر عاقلی)

- پارکور (آرزو بیات)

- زیر زمین الفبا (حمید صادقی)

- دریاچه‎ی اورمیه (سهراب سردشتی)

و بسیاری دیگر که در بازار فراگیر خبرگزاری‎های دولتی به نظر مواردی حاشیه‎ای می‎آیند. اما، مناظر مردمی و چهره‎های انسانی باید مهم‎ترین سوژه برای عکاس باشد. مردم سرگرم دید و بازدیدهای سران و جشنواره‎های ساختگی‎اند و بی‎خبر از خود. مردم حاشیه‎هایی هستند که فقط برای خیره شدن بر رسانه‎ها مورد مصرف دارند. آژانس عکس جام یکی از سایت‎هایی‎ست که باید ثابت کند بخش زیادی از کارهای هنرمندان که به امورات دولتی سپری می‎شود باید بخش زیادش به مردم باز گردد. در حالی که خبرنگار حلقه‎ی ارتباط حکومت و مردم است، امروزه به ناچار مصرف کننده شده است. بدین ترتیب، خودش نیز در حاشیه‎ی رخ‎دادها مانده است.

در کادربندی‎های آثار مستندِ «جام» می‎توان سرزندگی و امیدواری دید. چرا که، موضوع خود به خود دارای روانی پویا و مهم است. کادربندی‎های پیچیده مربوط می‎شود به موضوعاتی که به زور شاتر زده می‎شوند. در کادر قادر عاقلی نشانی از نمادگرایی خسته کننده و تصنعی نیست. شرح او بر آثارش چون نثر انتقادی خبرگزاری مهر نیست که کسالت‎های زندگی را به رو بکشد:

در حومه خرمشهر کنار کارون منطقه ای به نام ام طلول ، خانوارهایی زندگی می کنند که اموراتشان از طریق گاومیش داری و گاوداری می باشد. آنها از لحاظ امکانات رفاهی و بهداشتی بسیار محروم هستند ولی علارغم مشکلات موجود، روزگار را با گرمی آفتاب و زلالی رود و دلی آکنده از امید سپری می کنند.

مقایسه کنید با نثر و ادبیات خبرگزاری مهر:

عکس های زیر گزارشی است تکان دهنده تا دریابیم در سایه همین غفلت ها، بلاهایی خانمانسوز هر روزه و در شکل‎ها و حتی مکان های عمومی فرزندان کشورمان را به ورطه سقوط می کشاند. به امید اینکه شاید هم مسئولان و هم خانواده ها بهتر به وظایف خود بیندیشند و قدمی بردارند و …

شرح این قصه را پیش از این هم آورده ام. تصنعی بودن گزارش تصویری غالبا چهره‎هایی در هم رفته و غم بار بر خود دارند. آثار مستند که زندگی مردم را نشانه می‎رود دارای چهره‎هایی واقعی‎اند، اگر که غم‎ناک باشند یا شاد. از این رو، عکاس مستند بر اساس شناخت خود از سوژه‎اش با پیوند چهره به چهره همه‎ی حرکات و رفتارهای‎اش را زیر نظر می‎گیرد و بی آن که خود را مجاب به دخالت ناشایسته بکند پیکر واقعی موضوع‎اش را به تماشاگران‎اش می‎نماید.

خلیل غلامی



همچنین مشاهده کنید