جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
مجله ویستا

معرفی شیر ایرانی به قفس


معرفی شیر ایرانی به قفس

لاهور زیبا را ما ایرانی ها و همه پارسی زبانان با یک نام می شناسیم و آن اقبال لاهوری است شاعر و فیلسوفی که با آنکه بیش از ۷۳ سال از فوت او می گذرد, مزارش در یک پارک دلگشا و دلباز, پیوسته زیارتگاه انبوه شیفتگان ادب و حکمت ایرانی است

لاهور زیبا را ما ایرانی‌ها و همه پارسی‌زبانان با یک نام می‌شناسیم و آن اقبال لاهوری است؛ شاعر و فیلسوفی که با آنکه بیش از ۷۳ سال از فوت او می‌گذرد، مزارش در یک پارک دلگشا و دلباز، پیوسته زیارتگاه انبوه شیفتگان ادب و حکمت ایرانی است. دو سرباز پاکستانی با یونیفرم کامل و به حالت احترام بر ساحت مزار این مرد عارف، ایستاده‌اند و به شما امر می‌کنند که احترام آن فضا را حفظ کنید. «فاخلع نعلیک» کفش‌ها را باید بیرون بیاورید. با احترام و ادب و در سکوت از پایین پای استراحتگاه اقبال وارد می‌شوید، دور می‌زنید، در سکوت کامل اشعاری که به خط زیبای فارسی بر طاق ایوان نقش بسته، به شما جان می‌بخشد. انگار اقبال خود آنها را در گوش شما زمزمه می‌کند.

فروغ آدم خاکی ز تازه‌کاری‌هاست

مه و ستاره کنند آنچه پیش از این کردند

راستی چرا ما با بزرگان‌مان رفتار مودبانه‌تری نداریم؟ بر مزار حافظ جوانانی را دیدم که با خوردن تنقلات آنها را به همدیگر پرتاب می‌کردند و با صدای بلند می‌خندیدند و دنبال یکدیگر می‌کردند. بازدیدکنندگان از خانه شکسپیر در انگلستان نیز باید سکوت را رعایت می‌کردند. ما چرا نباید از مردم بخواهیم که در این مکان‌های مقدس کفش خود را بکنند و سکوت را رعایت کنند؟ احترام به درگذشتگان در فرهنگ و دین ما جایگاه دارد. فقط ما رعایت نمی‌کنیم!

لاهور به غیر از آرامگاه اقبال شهر دانشگاهی، فرهنگی و توریستی پاکستان نیز هست اما بنده برای دیدن باغ‌وحش لاهور به این شهر سرسبز و خرم رفته بودم.دکتر طوسی در دفتر کارش انتظار ما را می‌کشید. این دفتر، یک دایره کامل بود که پنجره‌های قدیمی زیبایی داشت. هر طرف را که می‌دیدی محل زندگی یک ‌نوع یا چند نوع حیوان بود؛ شیر، زرافه، فلامینگو و... نمونه‌هایی از زیستگاه‌های پاکستان و ماورای آن را در این باغ‌وحش فراهم کرده بود و چقدر زیبا. دکتر طوسی ایرانی‌الاصل بود که پدرانش از طوس به پاکستان مهاجرت کرده بودند. او خود را هم‌ولایتی فردوسی می‌دانست و به آن افتخار می‌کرد. او می‌گفت جای تاسف است که ما باید با زبان انگلیسی ارتباط برقرار کنیم! ما را با خود به بازدید از باغ‌وحش لاهور برد. ده‌ها اتوبوس، شاگردان مدارس را به باغ‌وحش آورده بودند.

دکتر طوسی گفت سالی ۵/۲ تا سه میلیون بازدیدکننده از باغ‌وحش لاهور بازدید می‌کنند! و تعداد بازدیدکنندگان باغ‌وحش تهران؟ نمی‌دانم چون اعلام نمی‌کنند ولی می‌دانم که حدود ۶۰درصد هزینه باغ‌وحش بیشتر از طریق فروش بلیت تامین نمی‌شود! ولی اصلا قابل مقایسه نیست، باغ‌وحش لاهور کجا، باغ‌وحش بزرگ تهران کجا! باغ‌وحش تهران فقط در اسم بزرگ است و باغ‌وحش لاهور به راستی بزرگ است و قسمت بزرگ نیازهای مردم را از نظر وجود فضای تفریحی برآورده می‌کند، در حالی که حتی قبل از مرگ ببر نر سیبری در اثر حمله ببر ماده (در هنگام جفت‌گیری اجباری و عدم آمادگی ببر ماده) نیز باغ‌وحش تهران روزگار بدی را می‌گذراند. عروس مجلس ما خود همیشه دل می‌برد. به‌خصوص که پیرایه‌ای بر او بستند. از قسمت‌های باشکوه باغ‌وحش لاهور، قسمت نگهداری از شیرها بود که در آن از ۹ قلاده شیر ژیان ایرانی نگهداری می‌کردند. این شیرها به راستی با نام ایرانی در جهان شهرت دارند و در سال ۱۸۲۶ یک زیست‌شناس به نام میر (Meyer) نام شیر ایرانی را ثبت کرد. «Panthera leo Persica» کلمه Persica از Persia گرفته شده که نام قدیم ایران است، از قول خارجی‌ها! دیدار این شیرها به ما هیجان خاصی را القا ‌کرد. به‌راستی چه شد که این شیر دیگر در ایران وجود ندارد؟ البته باز هم جای شکرش باقی است که لااقل در جنگل‌های هندوستان و در چند باغ‌وحش هندوستان و پاکستان حضور دارند ولی در ایران خیر. شیر ژیان ایرانی در تمامی ارکان باورهای ما حضور و وجود دارد در داستان‌ها، افسانه‌ها، آثار هنری، در نامگذاری محلات، کوه‌ها، رودها و... و حتی انسان‌ها و بالاخره حتی در سنگ آرامگاه‌ ما نقش داشته و همیشه با ما بوده است و به نظر می‌رسد که با ما باشد حتی اگر در جسم و کالبد با ما نباشد.

شیر ایرانی کوچک‌تر از شیر آفریقایی است و تا ۱۹۰ سانتی‌متر رشد نمی‌کند و وزن آن حداکثر به ۲۵۰کیلوگرم می‌رسد. شیر ایرانی در گذشته در مناطق جنوب و جنوب غربی ایران، در بیشه‌زارهای اطراف رودخانه‌های کرخه، دز و کارون به طرف رامهرمز، بوشهر تا دشت ارژن، یافت می‌شود. آخرین بار در سال ۱۳۲۴ یک زوج انگلیسی به‌نام «champion- jones» یک شیر ماده در اطراف کرخه را مشاهده کردند. شکار بی‌رویه و از بین رفتن زیستگاه موجب از بین رفتن شیر ژیان ایرانی شد. دشت ارژن دارای تالابی بود که گرازهای فراوانی در آن زندگی می‌کردند و طعمه مناسبی برای شیرها بودند. خشک شدن تالاب موجب کاهش طمعه شده است. زمانی که «لرد کرزن» به ایران آمد (اوایل قرن بیستم) اسب یک سرهنگ انگلیسی در اطراف دست ارژن مورد حمله یک شیر قرار گرفت و سرهنگ به بالای درختی پناه برد. ظل‌السلطان فرزند ارشد ناصرالدین‌شاه (از همسر غیرقاجار) ۱۰هزار تومان جایزه برای شکار یک قلاده شیر تعیین کرد ولی هیچ‌گاه به آرزوی خود نرسید.

● معرفی مجدد شیر به ایران

اکنون پس از حدود ۹۰ سال که از ناپدید شدن شیر در ایران می‌گذرد، صحبت از معرفی مجدد شیر به میان آمده است. عجیب است که مدیریت فعلی سازمان حفاظت محیط‌زیست به جای پرداختن به وظایف اصلی در مورد حفظ مناطق چهارگانه سازمان، به برنامه‌هایی این‌چنین نمایشی و عاری از وجاهت علمی روی آورده است. تعریف اصطلاحاتی که مانند معرفی و معرفی مجدد به خوبی نشان می‌دهد که اعمالی مانند وارد کردن ببر سیبری و نگهداری آن در منطقه محصوری در میانکاله یا وارد کردن شیر از هندوستان و نگهداری در یک قفس بزرگ به هیچ‌عنوان یک کار علمی به حساب نمی‌آید.معرفی یک حیوان (که در منطقه نبوده) یا معرفی مجدد (که در منطق بوده و به دلایلی از بین رفته) در صورتی قابل ارزش و علمی است که در مناطق طبیعی انجام پذیرد و حیوان کاملا مستقل باشد و کلیه نیازهای خود را به صورت خودکفا در طبیعت برطرف کند. ببرها در منطقه محصور در میانکاله متکی به محیط‌بانان و لاشه‌های الاغ‌هایی هستند که به آنها می‌دهند و شیر هم در دشت ارژن نیز چنین وضعی را خواهد داشت! چرا سازمان حفاظت محیط‌زیست باید کار غیرعلمی انجام دهد؟ چرا این سازمان به جای انجام وظایف خود در حفظ مناطق و حیات‌وحش باید کاری را بکند که در سایر کشورها مثل پاکستان باغ‌وحش‌ها انجام می‌دهند؟ در بازدیدی که هفته قبل از میانکاله زیبا داشتم، همه کس را گله‌مند از اجرای برنامه معرفی ببرها دیدم. همه را! در فارس هم قطعا همین عدم رضایت وجود خواهد داشت. محیط‌بان‌ها از روی علاقه به طبیعت شغل خود را در اختیار کرده‌اند و صلاح نیست که از آنان برای نگهبانی قفس شیر و ببر استفاده شود! مدیریت قبلی سازمان، شاد کردن مردم را با ورود سیرک که در آن حیوانات را به اسارت گرفته بودند، در دستور کار داشت و این مدیریت به لطف مشاوران خود مسایل و مشکلات محیط طبیعی روز را فراموش کرده و شاید برای منحرف کردن اذهان از موضوع‌های اصلی، مانند تخریب میانکاله و واگذاری زمین‌ها بمو و کلاه قاضی و بی‌‌توجهی به سرنوشت محیط‌بان‌های در بند در زندان یاسوج، معرفی ببر یا شیر را عنوان می‌کنند.

نصیحت من به مسوولان فعلی سازمان حفاظت محیط‌زیست و به‌خصوص مشاوران آنان در این امور این است که کمی هم به فکر میراثی باشید که برای حافظان طبیعت بعد از خود به یادگار خواهید گذاشت؛ قفسی مملو از ببر و لاشه‌های الاغ در میانکاله و قفسی پر از شیر ایرانی با لاشه‌های الاغ در دشت ارژن و در اطراف آنها محیط‌بان‌هایی فرسوده که از علاقه‌شان به طبیعت سوء‌استفاده می‌شود.

ببرها و شیرها را به باغ‌وحش تهران ببرید، تا این باغ‌وحش نفسی بگیرد.

چرا سازمان حفاظت محیط‌زیست می‌خواهد با توپ به شکار گنجشک برود؟ شیر و ببر قفسی فقط به درد باغ‌وحش‌ها می‌خورند کار محیط‌زیست نیست، باور کنید.

اسماعیل کهرم