چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

سوگنامه ای برای مدیران ایران زمین


سوگنامه ای برای مدیران ایران زمین

کدام فرهنگ سیاسی را ترویج می کنیم

نویسنده این گفتار سعی دارد بدی‌های خلقیاتمان را گوشزد کند و هشدار دهد که ممکن است بار دیگر ما قربانی اش باشیم.

شنیدن و دلیل نخواستن و از همه بدتر به دنبال آن قضاوت کردن به عادتمان تبدیل شده است. نویسنده این گفتار پول از جایی نمیگیرد تا مجیزش را بگوید. بلکه در جامعه ای که بی آبرویی یک مسلمان که در عرصه ای به ملت خدمت کرده است به راحتی آب خوردن صورت می گیرد، سعی دارد بدیهای خلقیاتمان را گوشزد کند و هشدار دهد که ممکن است بار دیگر ما قربانی اش باشیم!

از آن دسته آدمهایی نیستم که همه را به یک چوب برانم. دوست ندارم با نفی کاستی های بارز فرهنگی، عامل همه عقب ماندگی ها را بی‌کفایتی مدیران، ارزیابی کنم. به دور از انصاف می دانم که با نادیده گرفتن این همه مدیر لایق ودارای سلامت مالی به این طبقه اجتماعی تهمت دزدی بزنم. من عضو هیچ مافیایی نیستم .کسی سبیلم را چرب نکرده است. از باند فلان و بهمان هم مزد نمی گیرم تا له یکی یا علیه دیگری قلم بزنم. تنها وظیفه مسلمانی مرا وا می دارد تا به جای سیاه و سفید دیدن واقع نگر باشم.

اگر کمترین اعتقادی به مکانیزم خردمندانه اداره جامعه داشته باشیم، پی به ارزش کار مدیرانی خواهیم برد که در وانفسای سیاست زدگی همه شئون کشور، سعی در اداره عالمانه حوزه تحت امر خود دارند.

در گوشه ای نشستن و غرغر کردن کار سختی نیست. کم نبوده اند بزرگانی که وقتی کنار گود بودند، ادعاهای بسیار داشتند ولی وقتی خود درگیر موضوعات و معضلات آشکار و پنهان کشور شده‌اند، چاره ای جز تداوم سیاستهای پیشین با اندکی تغییرات سلیقه ای نداشته اند.

به راحتی می‌توان فرافکنی کرد .به آسانی می‌توان همه چیز را به مافیا نسبت داد. بدون هیچ دغدغه ای می‌توان همه را دزد خواند. می توان یک‌شبه یک مسلمان متعهد و وفادار به نظام را که به اعتراف دوست ودشمن لااقل در حوزه تحت امر خود متخصص است، بی آبرو کرد. می توان یک مدیر را آن‌قدر تحت فشار گذاشت تا به راحتی در انظار به گریه در آید.

در مقابل عوام الناس که شاید با سازوکارهای اداره کشور آشنا نباشند، می‌توان برای همه مشکلات کشور آدرس باند های مافیایی را داد. می‌توان در لفافه خاندان فلان را مالک نیمی از کشور دانست و خوشبختانه یا متاسفانه جامعه برای هیچ یک از آنها از ما دلیل نخواهد خواست!

می‌توان در یک چشم به هم زدن همه مدیران کشور را با استفاده از حق قانونی برکنار کرد و او را در فضای پر ابهام جامعه که به همه چیز مشکوک است، تنها گذاشت تا همیشه یک علامت سوال بزرگ بالای سرش باشد که چرا ؟و برای چه؟

موضوع سخن من مدیران لایقی هستند که علم را بر سلیقه ترجیح می دهند .سطح زندگی شان متوسط رو به بالاست ، به تبع جایگاه شغلی شان حقوق میلیونی میگیرند، اما با تصمیمات غلط شان و با تسلیم شدن ،ضررهای میلیاردی را به کشور وارد نمی کنند. خودشان خوب زندگی می کنند و نمی خواهند مردم همیشه در شعب ابو طالب باشند.

برکنار کردن و به زندان افکندن و به حاشیه راندن اینان به آسانی یک آب خوردن است. چون اساساً در جامعه ما تهمت دزدی زدن به یک شخص مخصوصاً اگر مدیر باشد کار چندان مشکلی نیست. اصلاً از نظر عده‌ای، عین مسلمانی است که کسی را منکوب کنی و حتی بعدها ثابت شود طرف هیچ‌گاه پایش را کج نگذاشته است.

نمی‌دانم این درد را به کجا برم؟ یادم رفته است که می خواستم از مدیران تجلیل کنم یا کار تهمت زنندگان را تقبیح !؟

اما در ورای همه این دردها بزرگترین درد خود ماییم. به آسانی بی آبرویی مسلمانی را می بینیم و با ولع به نظاره مشغولیم !

به جای آنکه به کاستی های خود بپردازیم وسعی در رفع آنها کنیم همه گناه را به دوش دیگری می گذاریم.

یادمان باشد دنیا پستی و بلندی زیاد دارد .نکند یکبار ما سوژه اش باشیم؟! آیا آن موقع هم از افشاگری و بدون دلیل هر حرف و سخنی را پذیرفتن لذت می بریم؟

آنچه را که برای خود می پسندیم برای دیگران نیز بپسندیم و برای دیگران آنچه را که برای خود نمی پسندیم نخواهیم!



همچنین مشاهده کنید