جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

شقایق در محراب


شقایق در محراب

نگاهی به مبارزات سیاسی عقیدتی دومین شهید محراب

● نمای نزدیک

شهید آیت الله مدنی امام جمعه تبریز در بیستم شهریور ماه ،۱۳۶۰ بعد از اقامه نماز در محراب نماز جمعه و پس از یک عمر تلاش و مبارزه در راستای اعتلای اسلام، تشیع و آرمان های الهی امام راحل، به دست منافقین روزگار به شهادت رسید.

شهید آیت الله اسدالله مدنی در سال ۱۲۹۳ شمسی در آذربایجان شرقی متولد شد. در آغاز سن بلوغ به قم مهاجرت کرد و به تحصیل علوم دینی پرداخت و پس از چندین سال به نجف اشرف جهت ادامه تحصیل عزیمت کرد و اولین کسی بود که در جریان قیام سال ۱۳۴۲ مردم ایران بپا خاسته و در نجف از امام خمینی تبعیت کرد.

آیت الله مدنی در سال ۱۳۵۰ به فرمان امام خمینی جهت تدریس علوم دینی به خرم آباد رفت و حوزه علمیه کمالیه به همت و تلاش ایشان در خرم آباد تشکیل شد. چندی بعد به علت فعالیت علیه رژیم به شهرهای مختلف تبعید شد و با اوج گیری انقلاب اسلامی از تبعید به قم بازگشت و تا پیروزی انقلاب اسلامی به مجاهده پرداخت.

آیت الله مدنی پس از انقلاب به عنوان نماینده مردم همدان در مجلس خبرگان قانون اساسی راه یافت و پس از شهادت آیت الله قاضی طباطبایی، از سوی امام خمینی به عنوان نماینده امام و امام جمعه تبریز انتخاب شد اما در بیستم شهریور ماه ،۱۳۶۰ شهید مدنی بعد از اقامه نماز در محراب نماز جمعه، به دست یکی از شقی ترین منافقین روزگار به شهادت رسید.

● مبارزات

سیداسدالله مدنی از دوران جوانی به اهدافی متعال می اندیشید و همان گونه که در بعد علمی نردبان ترقی و کمال را پیمود و به اجتهاد نایل آمد، در اوضاع نابهنجار نیز در کنار مردم قرار گرفت. ایشان پیش از نهضت سال ۱۳۴۲ ه- ش در ایران با فرقه های گمراه در ستیز بود و پس از پیروزی انقلاب نیز همگام با امام خمینی (ره) در دلش آتش تلاش و مجاهده شعله ور بود.

● ستیز با بهائیت

بذر بدفرجام بهائیت در کشورهای اسلامی به دست استعمارگران انگلیسی پاشیده شد و نهال آن در دامن کج اندیشان پرورش یافت. دست های پنهان این مسلک را در ممالک اسلامی به ویژه شیعه نشین رواج دادند و با ورود فرهنگ بیگانه و بازگشت روشنفکران غربزده از پرورشگاه خود، نفوذ این کیش ضد مذهب به اوج خود رسید. رضاخان و عاملان دیگر غرب در ایران برای کوبیدن اسلام خصوصا مکتب حیاتبخش تشیع، به ترویج کنندگان مرام بهائی گری میدان دادند، به طوری که در اندک زمانی سرمایه داران بهایی در آذربایجان بویژه مناطق اطراف تبریز بر صنایع عظیم استان از جمله کارخانجات برق مسلط شدند.

قبضه کردن شریان های اقتصادی روزبه روز کارگران شیعه شاغل در این مرکز را با شبهات فکری و عقیدتی مواجه می ساخت. آیت الله مدنی که در این ایام در حوزه علمیه قم مشغول درس و بحث علمی بود، این آشفتگی اوضاع منطقه را تاب نیاورد و بی درنگ روانه زادگاه خود شد و با عشق و ایمان به مکتب و قلبی آکنده از خشم به دشمن مبارزه اش رابر ضد بهائیت آغاز کرد.

● نهضت سال ۴۲

جرقه انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۴۲ ه- ش زده شد. دشمن امام خمینی (ره) را دستگیر و مدت ها او را دور از شهر قم تحت نظر قرار داد. آنها توطئه غیرمذهبی جلوه دادن قیام و اعدام حضرت امام (ره) را در سر می پرورانیدند.

در آن روزها آیت الله مدنی از استادان نامی حوزه علمیه نجف اشرف به شمار می رفت که از دستگیری امام اطلاع پیدا کرد و به عمق فاجعه و توطئه دشمنان پی برد.

کلاس های درس و بحث خود را تعطیل کرد و به سوگ شهدای نهضت ایران نشست و با ترتیب دادن مجالس متعدد چهره کریه حکومت وقت ایران را در حد توان شناساند و توطئه دشمن را در انحراف اذهان عمومی از اسلامی بودن انقلاب، ناکام گذاشت.

هنگامی که در سال ۱۳۴۲ حرکت عظیم مردم مسلمان ایران به رهبری حضرت امام خمینی(ره) در جهت سرنگونی رژیم طاغوت آغاز شد، آیت الله مدنی نخستین کسی بود که در نجف به ندای هل من ناصر ینصرنی امام لبیک گفت و با تعطیل کردن کلاس های خود در نجف و تشکیل مجالس سخنرانی در جهت افشای چهره پلید رژیم مزدور پهلوی گام برداشت. وی در این زمان در نجف سردمداران جریان دفاع و پشتیبانی از نهضت امام به شمار می آمد و وقایع ایران را برای طلاب بیان می کرد.

در روزهای سخت در پشتیبانی از امام مخصوصا پس از سخنرانی مهم و افشاگرانه در رد کاپیتولاسیون توسط امام خمینی (ره) شهید آیت الله مدنی از جمله کسانی بود که لحظه ای از پشتیبانی رهبر و مراد خود دریغ نکرد.

سید بزرگوار و عالم عادل عالیقدر و معلم اخلاق و معنویت حجت الاسلام و المسلمین شهید عظیم الشان مرحوم حاج سید اسدالله مدنی (رضوان الله علیه) همچون جد بزرگش در محراب عبادت به دست منافقین به شهادت رسید.

● حضور در جبهه ها

بدون تردید یکی از حساس ترین و خطرناک ترین توطئه هایی که علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی توسط دشمنان آن طراحی و اجرا شد، حمله نظامی صدام حسین به ایران بود.

صدام که در ظاهر، به بهانه اختلافات ارضی به ایران حمله کرد، در واقع با هدایت غرب به ایران حمله ور شد تا به زعم خود بتواند نظام اسلامی را سرنگون سازد.

سی و یک شهریور ،۱۳۵۹ در حالی که مردم ایران می رفتند تا روزهای آرامی را سپری کنند و شاهد فعالیت نهادهای انقلابی و مدنی تازه تاسیس خود چون مجلس شورای اسلامی و نخست وزیری باشند، ناگهان با حمله هواپیماها و جنگنده های رژیم عراق مواجه شدند که شهرهای کشور را به خاک و خون کشید. تمام ملت ایران مثل تمام مقاطع حساس تاریخی دیگر دست در دست هم دادند به رغم ناآمادگی اولیه ای که داشتند، در مقابل تهاجم بیگانه ایستادند.

در این مقاومت و جهاد مقدس علیه متجاوز، روحانیت مبارز وظیفه ای بس سترگ داشت و آنان با سازماندهی نیروهای مردمی و گسیل کردن آنان به جبهه های حق علیه باطل، صدام را مستاصل کردند.

آیت الله مدنی از جمله افرادی بود که با حضور پررنگ در جبهه های حق علیه باطل و حضور مکرر در پشت جبهه، به رزمندگان اسلام قوت قلب می داد و آنان را به مقاومت علیه رژیم مهاجم تهییج می کرد. مقام معظم رهبری یکی از حضورهای آیت الله مدنی در مناطق جنگی را این گونه روایت می کند: در ایامی که سوسنگرد در یکی از دفعاتی که آزاد شده بود و بعد البته اشغال شد بنده اهواز بودم و می خواستم به سوسنگرد بروم. لباس نظامی به تنم بود. در این بین دیدم که آقای مدنی از تهران به دنبال ما به اهواز آمده بودند. گفتند: کجا می روید گفتم: سوسنگرد می رویم. گفتند: من هم می آیم. ایشان را هم همراه خود برداشتیم و رفتیم سوسنگرد. نماز ظهر را آنجا خواندیم و من قدری صحبت کردم. خوب طبعا من فارسی حرف می زدم و نمی توانستم نطق عربی از حفظ بکنم. به خصوص، آن هم با لهجه عموم مردم آن منطقه. ایشان گفتند: من با مردم حرف می زنم و منتظر نشد چون بعد از اینکه من صحبت کردم جمعیت متفرق شد. ایشان رفت بین مردم و یک وقت دیدم جماعت عظیمی از زن و مرد را دور خودشان جمع کرده با لهجه عربی حرف می زنند. یک سخنرانی گرم حسابی آنجا کرد که مردم را به هیجان آورد. علاوه بر آن، همواره به دیگر مناطق خوزستان هم سر می زد و از نزدیک با رزمندگان اسلام دیدار می کرد. او با توجه به موقعیت و محبوبیتی که در شهرهای همدان و خرم آباد، به علت اقامت طولانی مدت خود داشت، به آن شهرها نیز سفر می کرد و ضمن دیدار با مردم آن شهرها آنان را به مقاومت در مقابل رژیم بعث فرا می خواند. او همواره با لباس پاسداری در جبهه های حق علیه باطل حضور پیدا می کرد و تاکید می نمود که من به این لباس پاسداری افتخار می کنم. او در سخنرانی که در

۲۵/۷/۵۹ ایراد کرد، نابود ی رژیم صدام را پیش بینی کرد و فرمود: نابودی کفر و صدام یزید نزدیک شده است. صبر داشته باشید. پیروزی از آن مسلمین است. و ملتی که در مکتب الله و قرآن است، خواهد بود زیرا همیشه حق بر باطل پیروز است. سپس حمله صدام به ایران را خلاف انسانیت و اسلامیت دانست و تاکید کرد که کار او شبیه آن حیوان است که اگر به حالت جنون درآید حمله می کند و صدام یزید نیز به حالت جنون درآمده است و به مردم بی دفاع و بی گناه حمله می کند. شهید مدنی در نامه ای به آیت الله صالح طاهری امام جمعه اهواز به دلیل حمله عوامل بعث به مردم و شهادت بسیاری از فرزندان اسلام، آن حادثه را تسلیت گفتند.

جامعه روحانیت مبارز اهواز تلگرافی به شرح زیر به آیت الله مدنی ارسال کردند:

محضر مقدس آیت الله حاج سیداسدالله مدنی مدظله العالی امام جمعه و نماینده امام در تبریز پیام تسلی بخش و ابراز همدردی آن حضرت در حادثه دلخراش جنایت اخیر دشمن که منجر به شهادت بیش از ۵۹ تن از عزیزان و باقیماندن بیش از ۲۰۰ نفر مجروح و مصدوم در شهر اهواز شد، موجب امتنان این مخلص و اهالی غیور خوزستان گردید. مردم همیشه بیدار آذربایجان که در این نبرد مقدس همواره در خط مقدم جبهه و پشت جبهه به نحو شایسته ای فداکاری و اخلاص خود را نسبت به خط امام و رهبری نشان داده اند، با ادامه حمایت مادی و معنوی خود تا پیروزی نهایی، جبهه اسلام را یاری خواهند داد. او همواره در شوق عزیمت به جبهه های حق علیه باطل بود و به این مسئله نیز اشاره می کند. یکی از یارانش در این باره می گوید: عده ای می خواستند به جبهه بروند، پس از اعزام آنها، آیت الله مدنی با نارحتی در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود، به خانه می آید. یکی از نزدیکانش گفتند: حاج آقا چرا ناراحتید ایشان می فرمایند: تلفن بزنید به دفتر امام و اجازه بگیرید که من هم با اجازه ایشان همراه بچه ها به جبهه بروم. پرسیدم: چرا حاج آقا گفتند: آخر من نمی توانم ببینم این بچه ها به جبهه می روند، آنان می جنگند و من نروم بجنگم. خوب من پیر شده ام، اگر من گذشت این بچه ها و ایثار آنها را نداشته باشم وای برحال من. ایشان در پشت جبهه نیز با اقداماتش به رزمندگان اسلام قوت قلب می داد. احترام به رزمندگان اسلام تا آنجا بود که دست آنان را به عنوان نماینده امام می بوسید. یکی از یاران او نقل می کند که آیت الله مدنی در دیدار با یکی از رزمندگان اسلام که با توپ ضدهوایی، یکی از هواپیماهای رژیم بعث را در فضای تبریز سرنگون کرده بود، به عنوان نماینده امام بوسه بر دستانش زد و کمال تواضع خود را نشان داد و فرمود: شما با این دست تان از اسلام و میهن دفاع کرده و هواپیمای کفر را سرنگون ساخته اید و من به عنوان نماینده امام این دست تان را می بوسم. یکی از خاطرات یارانش از او مربوط به محاصره سوسنگرد بود.

در محاصره سوسنگرد که او با فرماندهان اسلام چون شهید علی تجلایی ارتباط داشت ودرخواست رزمندگان اسلام را به امام منعکس می کرد، جمعی از رزمندگان اسلام که مظلومانه و مردانه از سوسنگرد دفاع می کردند، می بینند که حلقه محاصره شهر تنگ تر می شود اما نیروهای تحت فرماندهی بنی صدر کاری انجام نمی دهند. آنان بلافاصله موضوع را با آیت الله مدنی در میان می گذارند.

آیت الله مدنی بی درنگ نزد امام شتافته و چاره ای طلبید که امام بلافاصله با قاطعیت، دستور شکسته شدن محاصره سوسنگرد را صادر کردند. پس از پیروزی رزمندگان اسلام ، آیت الله مدنی به آن منطقه رفتند و این کار به مذاق بنی صدر خوش نیامد و زبان به تمسخر آیت الله مدنی گشود ولی آیت الله مدنی نه تنها چیزی نگفتند، بلکه سکوت کردند، ولی در جمع یارانش خصوصی گفتند: این مرد به جهت مخالفت با امام زمانش سرنگون می شود.

● شهادت آیت الله مدنی به روایت شاهدان عینی

مقارن ساعت۱:۴۰ بعدازظهر، هنگامی که آیت الله مدنی بعد از اتمام نماز جمعه ایستاده بود و حجت الاسلام میرزا نجف آقازاده یکی از روحانیون تبریز مشغول سخنرانی بود که شخص ناشناسی به منظور پرسش، به طرف آیت الله مدنی رفته، در حالی که تظاهر به آغوش گرفتن ایشان می نماید، وی را ترور می کند.

اقدامات شهید مدنی در تثبیت اوضاع تبریز، مقابله با اقدامات منافقین و نیز بنی صدر و خنثی کردن توطئه های دشمنان کشور، کینه عمیق دشمنان را موجب شده بود. به دلیل این بود که آنان درصدد ترور و به شهادت رساندن وی برآمدند. منافقین روز ۲۰ شهریور ۱۳۶۰ او را مانند جدش - حضرت علی بن ابیطالب - در محراب به شهادت رساندند.

آیت الله مدنی به سان تمام نماز جمعه ها، بعد از خطبه های نماز جمعه شروع به نماز خواندن کرد که در آن لحظه یکی از حضار و نمازگزاران به ایشان نزدیک شد. روزنامه جمهوری اسلامی در ۲۱ شهریور ،۱۳۶۰ شهادت آیت الله مدنی را این گونه گزارش کرد: مقارن ساعت :۱ ۴۰ بعدازظهر، هنگامی که آیت الله مدنی بعد از اتمام نماز جمعه ایستاده بود و حجت الاسلام میرزا نجف آقازاده - یکی از روحانیون تبریز مشغول سخنرانی بود شخص ناشناسی به منظور پرسش، به طرف آیت الله مدنی رفته، در حالی که تظاهر به آغوش گرفتن ایشان می نماید، وی را ترور می کند. بنا به گفته شاهدان عینی در این لحظه، دو انفجار متوالی هم روی می دهد که متعاقب آن شهید مدنی روی زمین می افتد و چندین نفر هم مجروح می شوند. ضارب نیز متلاشی می شود. در این حادثه، حدود بیست الی سی نفر مجروح شدند که به بیمارستان های تبریز منتقل شدند.

مهندس طاهری، استاندار وقت تبریز در ساعت ۳ بعدازظهر در پیامی رادیویی ضمن اعلام خبر شهادت آیت الله مدنی مردم را به آرامش دعوت کرد و تاکید نمود: بار دیگر منافقین خونخوار تنی چند از ریش سفیدان و مبارزان ما را به شهادت رساندند. غافل از اینکه با این شهادت ها مردم ما با عزم راسخ تری به ادامه راه پرخون خود ادامه خواهند داد.

طبق وصیت آیت الله مدنی پیکر او می بایست به شهر مقدس قم منتقل می شد. بعدازظهر ۲۱ شهریور ،۱۳۶۰ میلیون ها سیاهپوش آذربایجانی با سینه ای چاک و چشمانی گریان مردی را بر دست های خود تشییع می کردند که سالیان درازی بود در عالم رویا از جدش امام حسین (ع) شنیده بود: یا بنی انت مقتول و اینک او به این آرزویش رسیده بود. مردم در حالی که شعارهایی چون عزا عزاست امروز، روز عزاست امروز، امام جمعه ما پیش شهداست امروز، آمریکا ، آمریکا با خون وضو می گیرم، سازش نمی پذیریم، خدایا ، خدایا نگه دار رهبر ما. . . سر می دادند. پس از گذشتن از خیابان های تبریز، درمیدان نماز آن شهر اجتماع کردند و به عزاداری پرداختند. و گوش به بیانات آیت الله مشکینی - امام جمعه وقت تبریز- سپردند.

بلافاصله پس از شهادت آیت الله مدنی، حضرت امام (ره) در حکمی، آیت الله علی مشکینی را به عنوان امام جمعه تبریز منصوب کردند. آقای هاشمی رفسنجانی در خاطرات سال ،۱۳۶۰ خود در این زمینه می گوید: در نماز جمعه، شخصی نارنجک به خود بسته بود، به آیت الله مدنی بین دو نماز چسبیده و به او نزدیک شده بود. خود را به آیت الله مدنی چسبانده و با انفجار نارنجک خودش کشته و آیت الله مدنی شهید می شوند. احمد آقا خمینی تلفن کرد و اطلاع داد که آیت الله علی مشکینی را موقتا برای نماز جمعه در نظر گرفته و آقای مشکینی با روحیه فداکاری پذیرفته اند.

آیت الله مشکینی هم بلافاصله پس از صدور حکم به تبریز عزیمت و در ۲۱ شهریور ۱۳۶۰ در مراسم تشییع پیکر آیت الله مدنی شرکت کرد. او در اجتماع میلیونی مردم تبریز در میدان نماز آن شهر در سخنانی گفت: پدر، اگر نسبت به فرزندش ظنین باشد، دینش از فرزندش مقدم است باید او را تحویل دهد.

برادر برادر را تحویل دهد، دین تان را از همه محترم تر بدانید و همه چشم یکدیگر باشید و اگر این امر امام را عمل کردید، مطمئن باشید در اندک زمانی ریشه ها و تفاله های این افراد و طاغوت ها از میان شما بیرون خواهد رفت. . . من هیچ وقت تصور نمی کردم که شما را در چنین جوی زیارت کنم. آرزوی من این بود که برادر عزیزم آیت الله مدنی را در آغوش بگیرم و ریش او را ببوسم و همه شما را با حال خندان ببینم. بر من سنگین است که اول ورودم، به جنازه برادر عزیزم نماز بخوانم. پس از آن، آقای کمال الدین نیک روش - وزیر وقت کشور- سخنرانی کرد و تاکید نمود: اگر دشمنان اسلام تصور می کنند که با از بین بردن یاران عزیز امام می توانند این انقلاب را از راه اصلی خود منحرف کنند باید بدانند که هم اکنون تمام ممالک اسلامی، شور این انقلاب را در سر می پرورانند. آنها باید بدانند اگر می توانند ۳۶ میلیون ایرانی مسلمان را از بین ببرند، باید چندین میلیون مسلمان را در ممالک اسلامی از بین برده تا بتوانند شبی راحت را بگذرانند. پس از سخنان وزیر کشور، پیکر پاک آیت الله مدنی در میان حزن و اندوه میلیون ها نفر از مردم آذربایجان، به فرودگاه منتقل و از آنجا جهت خاکسپاری در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه (ص) به قم منتقل شد.

● پیام امام خمینی (ره) در رثای شهادت ایشان

بسم الله الرحمن الرحیم، انالله و اناالیه راجعون با شهید نمودن یک تن دیگر از ذریه رسول الله و اولاد روحانی و جسمانی شهید بزرگ امیرالمومنین (ع) سند جنایت منحرفان و منافقان به ثبت رسید.

سید بزرگوار و عالم عادل عالی قدر و معلم اخلاق و معنویات، حجت الاسلام و المسلمین شهید عظیم الشان مرحوم حاج سید اسدالله مدنی رضوان الله علیه، همچون جد بزرگوارش در محراب عبادت به دست منافقی شقی به شهادت رسید.

اگر با به شهادت رسیدن مولای متقیان اسلام محو و مسلمانان نابود شدند، شهادت امثال فرزند عزیزش شهید مدنی هم آرزوی منافقان را بر آورده خواهد کرد. اگر خوارج سیاه بخت از شهادت ولی الله الاعظم طرفی بستند و به حکومت رسیدند، این گروهکهای خائن نیز به آمال خبیث خود که سقوط حکومت اسلام و برقراری حکومت آمریکایی است می رسند. آنان لعنت خدا و رسول و ننگ ابدی را برای خود و اینان عذاب ابدی خدا و نفرت و لعنت قادر متعال و امت اسلام را برای خود و هم پیمانان و اربابان خونخوار خویش به بار آوردند. ملت بزرگ و روحانیت معظم چون صفی مرصوص ایستاده اند که هر پرچمی از دست توانای سرداری بیفتد سردار دیگری آن را برداشته و به میدان آید و با قدرت بیشتر در حفظ پرچم اسلامی به کوشش برخیزد. شهید مدنی با شهادت مظلومانه خود ضد انقلاب و منافقین ضد اسلام را به کلی منزوی کرد. این چهره نورانی اسلامی عمری را در تهذیب نفس و خدمت به اسلام و تربیت مسلمانان و مجاهده در راه حق علیه باطل گذراند و از چهره های کم نظیری بود که به حد و افر از علم و عمل و تقوی و تعهد و زهد و خودسازی برخوردار بود.

به شهادت رساندن چنین شخصیتی به تمام معنی اسلامی همراه با تنی چند از فرزندان اسلام و یاران باوفای انقلاب اسلامی در میعادگاه نماز جمعه و در حضور جماعت مسلمین جز عناد با اسلام و کمر بستن به محو آثار شریعت و تعطیل جمعه و جماعت مسلمین توجیهی ندارد. اگر تا امروز برای جنایتها و شرارتهای خود بهانه های بی پایه ای می تراشیدند، در شهادت این عالم متقی که جز درباره خدمت به اسلام و مسلمانان نمی اندیشید بهانه ای جز انتقام از اسلام و ملت شریف نمی توانند بتراشند. انتقام از اسلام که آن را اساس سقوط دستگاههای جبار و شکست ابرقدرتها در ایران و پس از آن در منطقه می بینند و از ملت قدرتمند که پشت بر آنان نموده و کاخهای آمال و آرزوی آنان را در هم کوبیده و تمامی آنان را از صحنه تا ابد بیرون رانده است می گیرند.

مردم رزمنده ایران و به خصوص مردم غیرتمند آذربایجان که چنین روحانی متعهد و معلم عالی قدری را از دست داده اند و حریف شکست خورده خود را می شناسند، با عزمی جزم و اراده ای خلل ناپذیر انتقام خود را از آنان می گیرند. اینجانب، شهادت این مجاهد عزیز عظیم و یاران باوفایش را به پیشگاه اجداد طاهرینش، خصوصا بقیه الله ارواحناله الفدا و به ملت مجاهد ایران و اهالی غیور و شجاع آذربایجان و به حوزه های علمیه و به خاندان محترم این شهیدان تبریک و تسلیت میگویم. خط سرخ شهادت، خط آل محمد (ص) و علی (ع) است و این افتخار ازخاندان نبوت و ولایت به ذریه طیبه آن بزرگواران و به پیروان خط آنان به ارث رسیده است.

درود خداوند و سلام امت اسلام بر این خط سرخ شهادت و رحمت بی پایان حق تعالی بر شهیدان این خط در طول تاریخ و افتخار و سرافرازی بر فرزندان پرتوان پیروزی آفرین اسلام و شهدای راه آن و ننگ و نفرت و لعنت ابدی بر وابستگان و پیروان شیاطین شرق و غرب خصوصا شیطان بزرگ آمریکای جنایتکار که با نقشه های شیطانی شکست خورده خود گمان کرده ملتی را که برای خداوند متعال و اسلام بزرگ قیام نموده و هزاران شهید و معلول تقدیم نموده با این دغل بازیها می تواند سست کند و یا از میدان به در برد. اینان پیروان سید شهیدانند که در راه اسلام و قرآن کریم، از طفل شش ماهه تا پیرمرد هشتاد ساله را قربانی کرد و اسلام عزیز را با خون پاک خود آبیاری و زنده نمود.

ارتش و سپاه و بسیج و سایر قوای مسلح نظامی و انتظامی و مردمی ما پیرو اولیایی هستند که همه چیز خود را در راه هدف و عقیده فدا نموده و برای اسلام و پیروان معظم آن شرف و افتخار آفریدند. از خداوند تعالی عظمت اسلام و مسلمین و رحمت برای شهیدان خصوصا شهدای اخیرمان و بالاخص شهید عزیز مدنی معظم و سلامت کامل برای مجروحین این حادثه و صبر و استقامت برای ملت بزرگ خصوصا آذربایجانی های عزیز و بازماندگان ۱۳۶۰شهیدان خواهانم.

سلام و درود بر همگان.

والسلام علی عبادلله الصالحین

روح الله الموسوی الخمینی، ۲۱ شهریور