سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

فیتیله


فیتیله

به به، به به، به به سلام به دوستان جان و یاران با وفای عزیز و ... از این طرف ها ... چیه شوکه شدید؟
خب لازم است که همین جا اعلام کنیم که ما فیتیله ای ها بعد از ۲ سال سکوت خبری دوباره وارد گود …

به به، به به، به به سلام به دوستان جان و یاران با وفای عزیز و ... از این طرف ها ... چیه شوکه شدید؟

خب لازم است که همین جا اعلام کنیم که ما فیتیله ای ها بعد از ۲ سال سکوت خبری دوباره وارد گود (صفحه) شدیم و دوباره فیتیله چراغ اخبار نشریه مان را بعد از ۲ سال خاموشی بالا کشیدیم و آمدیم ... حالتان چه طور است؟ احوالتان خوب است؟ دماغتان چاق است؟ بعله دیگر ما به هزار و یک دلیل ناگفته و گفته ترجیح دادیم تا ۲ سال در سکوت خبری به سر ببریم ... اما مهم این است امسال با آغاز بهار ما هم آمدیم و از همین جا اعلام می کنیم که هستیم تا آخر ...

بقچه مان در این ۲ سال پر از خبرهای ریز و درشت و با حال بود اما چه کنیم، طبق اصول خبرنگاری این گونه خبرها سوخته است و به قولی پشیزی هم نمی ارزد. اما چی خیال کردید همین اول سالی آن قدر اتفاقات برایمان یعنی کل بروبچ نشریه مان افتاد که نیازی به باز کردن بقچه ۲ ساله مان نداریم!

حرف آن کسی را که گفته «خبرنگاری» جزو مشاغل سخت است، باید با آب طلا قاب گرفت و زد به دل دیوارهای شهر تا همه بدانند که جماعت خبرنگار چه قشر مظلومی هستند. حالا شما به این جماعت، عکاسان و فیلم برداران و ... را هم اضافه کنید. یعنی هر کسی که به نوعی در نشریه ای، رسانه ای و ... کار می کند یک جورایی مظلوم است! باور کنید! آن از جماعت خبرنگاران که باید جوری بنویسند که نه سیخ بسوزد و نه کباب و نه به کسی بر بخورد و نه خوشایند کسی باشد و آن هم از جماعت عکاسان که باید جوری عکس بگیرند که خدای نکرده کسی از آن برداشت ناجور نکند.

این همه مقدمه چینی کردیم تا بگوییم که ... یک روز که عکاس محترم نشریه مان، طبق معمول دوربینش را گذاشت روی شانه اش تا برود عکسی برای یکی از صفحه ها بگیرد، یک بنده خدایی همان جایی که عکاسمان در حال عکس گرفتن بود پیدا می شود و این بنده خدا را با یکی دیگر اشتباهی می گیرد و بعله ... حالا نزن کی بزن!! و تا دلتان بخواهد به سر و کله عکاسمان می کوبد و خودش و دوربینش را لت و پار می کند البته بماند که هر چه عکاسمان آن وسط داد و فریاد می کند که «ای بابا من اشتباهی ام»! کسی گوش نمی دهد که نمی دهد ...

ها ... حالا حق می دهید که همه ما مظلومیم! البته دیگر همکارانمان بیکار ننشستند و برای شادی دل عکاسمان و زدودن غم از دست دادن دوربینش، بساط درست کردن آشی را تدارک دیدند و جایتان خالی در یک ظهر بهاری و در فضای کاملا صمیمی همه مان آش خوردیم؛ واقعا جایتان خالی(!)

دست همکار آشپزمان درد نکند که آن قدر آشش خوشمزه شده بود که ما به خوردن ۲ کاسه هم قانع نشدیم و همان جا از ته دلمان آرزو کردیم تا باشد چنین برنامه هایی و چنین آش دادن هایی! (به شرطی که خودمان را خفه نکنیم).

و اما بعضی ها در این هفته به ما قول هایی دادند که بیایند و صفحه مان را با حضورشان مزین کنند و لابد این را هم می دانید که از حرف تا عمل بسیار فاصله است ما هم چنان چشم انتظار تحقق این وعده ها هستیم.

اگر ماندنمان قطعی شد که تا فیتیله بعدی خداحافظ!