سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

مقایسه جشنواره ایران با جشنواره های غربی


مقایسه جشنواره ایران با جشنواره های غربی

فجر, در تضاد با اسکار, ونیز و

جشنواره فیلم فجر که هر ساله و به طور پیوسته از ابتدا و به مناسبت انقلاب اسلامی تا به امروز برگزار شده است یکی از مهم ترین رویدادهای سینمایی ما است. به واقع این جشنواره تا به امروز نماد سینمای پس از انقلاب اسلامی بوده است؛ سینمایی که ویژگی های خاص خود را دارد و جشنواره فجر برند و نشانه این سینما است که در هنگام برگزاری نظر بسیاری از سینماگران و سینمادوستان را به خود جلب کرده است.

اما یکی از ابعاد بسیار مهم جشنواره های رسمی کشورهای صاحب سینما- از جمله جشنواره فیلم فجر- نحوه داوری است. جشنواره های جهانی معمولا ادعای بی طرفی در انتخاب و برتری بخشیدن به فیلم ها را دارند. اما انتخاب فیلم و برگزیده کردن فیلم ها در همه این نوع جشنواره ها، متأثر از سیاستگذاری فرهنگی دولت هاست. به طوری که تا به امروز می بینیم که جشنواره هایی مانند اسکار و یا ونیز بی طرف نبوده و فیلم هایی در آنها مطرح شده است که همسویی بیشتری با اهداف و سیاست های دولت های غربی داشته است. به واقع در این جشنواره ها که در زمان مشخصی از سال برگزار می شوند هم در برگزاری خود مراسم وهم در انتخاب بهترین های جشنواره همان فضای فرهنگی غرب حاکم است. این درحالی است که جشنواره فیلم فجر در مقایسه با این جشنواره ها، در داوری خود بی طرف تر عمل کرده و سیاست ها را کمتر دخالت داده است. (درباره مثبت یا منفی بودن این مسئله در جشنواره فیلم فجر فعلا بحث نمی کنیم)

شرایط برگزاری جشنواره های سینمایی وابسته به دولت های غربی با هزینه های بسیار بالایی همراه است و هر ساله قسمتی از هزینه های این مراسم به طراحی لباس های بازیگران- به خصوص بازیگران زن- اختصاص دارد. این موضوع به گونه ای است که عده ای می گویند اسکار، ونیز، گلدن گلوپ و... علاوه بر یک جشنواره، مکانی برای نشان دادن مدهای جدید لباس هستند. این مسئله همچنین آشکارکننده فرهنگ مورد نظر برگزارکنندگان این جشنواره هاست.

زیرا نوع پوشش شرکت کنندگان در این جشنواره ها بسیار غیرمتعارف و عریان است که همگی حاکی از همان فرهنگ بی بندوبار غرب است که به این بخش ها هم کشیده است و همین موضوعات حاشیه ای مراسم این جشنواره ها باعث شده است که اصل موضوع هنر و سینما به نوعی زیر پوشش این مسائل فرعی قرار گیرد. اما در جشنواره فجر ما شاهد چنین مسائلی نیستیم، چرا که از آغاز این جشنواره تا به امروز تمام مراسم در جای مشخص و با موضوعات مشخص و در چهارچوب همیشگی برگزار شده است. هر چند، عده ای از حضار، چه به عنوان هنرمند و چه به عنوان تماشاگر، با تقلید از رفتارهای مذکور، سالن های مختص به جشنواره فجر را جولانگاه نمایش خود کرده اند، اما این مسئله از سوی خود جشنواره، هیچگاه به عنوان یک اصل پذیرفته نشده است. اتفاقا در مورد جشنواره فیلم فجر این موضوع نسبت معکوس دارد؛ هر چقدر در این جشنواره به مسائل حاشیه ای ضدفرهنگی کمتر عرصه خودنمایی داده شود و در مقابل، فرهنگ غنی و اصیل انقلابی ما غلبه پیدا کند، جلوه هنری و اندیشمندانه بیشتری می یابد.

تمام این موضوعات فرهنگی هنری را ما به عینه در نوع فیلم های مطرح شده و چگونگی داوری در جشنواره های غربی مشاهده می کنیم. به واقع فیلم هایی که به خصوص در چند سال اخیر برنده بهترین عناوین این جشنواره ها هستند به خوبی بیان گر این موضوعند که در این جشنواره ها فضای آزادی وجود ندارد، بلکه فیلم ها با نوعی القای سلیقه خاص انتخاب می شود و انتخاب همه این فیلم ها برآمده از فاکتورهای سیاسی و فرهنگی خاصی است که برگزارکنندگان مراسم جشنواره مربوطه این فاکتورها را مشخص می کنند؛ هر فیلمی که این ویژگی ها را نداشته باشد هر چقدر هم که از لحاظ هنری در سطح بالایی باشد، مورد قبول داوران قرار نمی گیرد و نمی تواند در این جشنواره ها مطرح شود.

به یک مصداق مقایسه ای در مورد جشنواره فیلم فجر و جایزه اسکار توجه کنید: شاهد این مسئله بودیم که در سال ۲۰۰۲ فیلم «شیکاگو» عنوان بهترین فیلم را در چند بخش اسکار از آن خود کرد. این فیلم که یک فیلم موزیکال است البته بهتر است که عنوان موزیکال سکسی را برای آن برگزینیم، هیچ شاخصه هنری و تکنیکی خاصی ندارد و تنها هدفش نشان دادن موضوعات پیش پا افتاده و نمایش روابط غیراخلاقی است. انتخاب چنین فیلمی، نشان دهنده رویکرد فرهنگی جایزه اسکار است و اعتبار فرهنگی آن را زیر سؤال می برد. مطرح کردن روابط غیرمتعارف و افسار گسیخته بین زنان و مردان در این فیلم همگی حاکی از پوچی آن بود که داوران اسکار آن را انتخاب کردند، این درحالی بود که در همان سال ها در جشنواره فیلم فجر، فیلم «دیوانه ای از قفس پرید» به کارگردانی احمدرضا معتمدی، به عنوان بهترین فیلم انتخاب شد؛ فیلمی که به عقیده بسیاری از کارشناسان هم از لحاظ مفهومی، هم ساختاری و هم نوع بازی ها در سطح فوق العاده ای قرار دارد و فضای مطرح شده در فیلم ناشی از یک فیلمنامه قوی و برداشت عمیق از موضوع جنگ و تغییر شخصیت انسان ها است.

مفاهیم عمیق مشترک انسانی که هیچگاه در جشنواره هایی چون اسکار، ونیز و... چنین فیلم هایی توان مطرح شدن نداشته اند. این رویه یک سویه و یک طرفه، به خصوص از طرف جشنواره اسکار، در سال های بعدی هم ادامه پیدا کرد و فیلم هایی که انتخاب شدند یا رنگ و بوی فرهنگی ناسالم و غیرانسانی داشت و یا مطابق با جهت گیری های سیاسی غرب بود. انتخاب فیلم هایی مانند «ارباب حلقه های ۳» که نشان دهنده جنگ پایانی بین خیر و شر بود و به نوعی دنیا را در آستانه جنگ نشان می داد که بر پایه سیاست های بوش قرار داشت و همچنین انتخاب فیلم مرحوم (مردگان) در سال های بعدی که داستان فیلم براساس توطئه علیه جامعه آمریکا بود و سعی داشت علاوه بر آن، قدرت بالای سیستم امنیتی آمریکا را نشان دهد که چگونه در مقابل این توطئه ها قوی عمل می کند.

این نوع نگاه تنها در اسکار وجود ندارد، بلکه در اکثر جشنواره های خارجی این نوع برداشت و نگاه جریان دارد. جشنواره هایی مانند مونترال، تورنتو و... هم از این قاعده مستثنی نیستند و کاملا در اختیار سیاست های فرهنگی و سیاسی غرب هستند. به عنوان نمونه می توان جشنواره فیلم مونترال را نام برد که در سال گذشته با اختصاص دادن بخشی از جشنواره به نمایش فیلم های اسرائیلی،حقوق بخشی از مردم جهان رانادیده گرفت و در یک رویه و جهت گیری یک طرفه جنایات رژیم صهیونیستی را نادیده گرفت و به نوعی توجیه کرد. اوج این موضوع را می توان در انتخاب جشنواره اخیر فیلم و نیزمشاهده کرد که در آن فیلم اسرائیلی «لبنان» برنده عنوان بهترین فیلم شد. این فیلم که داستان روایت جنگ ازسوی چهار سرباز اسرائیلی است در حالی این عنوان را به دست آورد که فیلم ها و کارگردانان مطرح دیگری در این جشنواره حضور داشتند.

این بار اول نبود که چنین موردی در این جشنواره اتفاق افتاد. بلکه در سال قبل هم فیلم ضدایرانی «کشتی گیر» به عنوان بهترین فیلم در این جشنواره انتخاب شد. فیلمی که به عقیده بسیاری از منتقدان نه حرفی برای گفتن داشت و نه موضوع خاصی، بلکه تنها هدفش توهین به ملت ایران در بعضی صحنه های فیلم بود. همچنین جشنواره ونیز در چند دوره خودش اقدام به برگزیده نمودن فیلم هایی مروج همجنس گرایی (از جمله کوهستان بروکبک) نمود.

نکته جالب در این جشنواره ها این است که علاوه بر انتخاب فیلم با جهت گیری خاص به سازندگان و کارگردانان فیلم هم توجه خاصی می شود، چرا که بعضی کمپانی ها مانند برادران وارنر و والت دیسنی که بیشتر از دیگران در اختیار سیاست های آمریکا و اسرائیل قرار دارند در اکثریت اوقات برندگان بهترین عناوین در این جشنواره ها می شوند. گویی به نوعی در این جشنواره ها سعی دارند برای این کمپانی ها آبرویی بخرند و آنها را به نوعی حرفه ای نشان دهند و با انتخاب آنها در سال های متوالی این گونه نشان دهند که این کمپانی ها هم حرفه ای اند و هم فیلم های آنها قوی است. چرا که اکثر فیلم های آنان دارای جهت گیری های سیاسی و فرهنگی است و برای همین این جشنواره ها سعی می کنند که برای آنها اعتبار بخرند. غافل از این که بیننده و مخاطبان به خوبی از این دست های پشت پرده خبر دارند و هیچ گاه فیلم های بی پایه و اساس این کمپانی ها را باور نمی کنند.

اگرچه در انتخاب ها و گزینش های جشنواره فیلم فجر هم نقاط ضعف بسیاری دیده می شود، اما برجسته سازی فیلم های غیرانسانی و توهین به ملل و ادیان دیگر هرگز جزو سیاست ها و رویه این جشنواره رسمی ایران نبوده است.

امید است جشنواره فیلم فجر ضمن حفظ نقاط مثبت خودش، رویه ای معکوس جشنواره های غربی را بیش از پیش پی گیری نماید. این جشنواره قابلیت آن را دارد که باتوجه بیشتر به مبانی انقلاب اسلامی، تبدیل به مهم ترین جشنواره هنری جهان با محوریت انسانیت، آزادگی، عدالت و صلح شود و استبداد رسانه ها و جشنواره های غربی را بشکند.

رضا فرخی



همچنین مشاهده کنید