چهارشنبه, ۱۳ تیر, ۱۴۰۳ / 3 July, 2024
مجله ویستا

بهانه ای واهی برای اشغال یک کشور


بهانه ای واهی برای اشغال یک کشور

ایران در سوم شهریور ماه ۱۳۲۰ رسما به اشغال نیرو های متفقین در آمد در حالی که موضع دولت ایران مشابه جنگ جهانی اول موضعی بی طرفانه بود

ایران در سوم شهریور ماه ۱۳۲۰ رسما به اشغال نیرو های متفقین در آمد در حالی که موضع دولت ایران مشابه جنگ جهانی اول موضعی بی طرفانه بود. در مورد علل اشغال ایران و به عبارت بهتر بهانه و دستاویز متفقین برای اشغال خاک کشوری بی طرف (که عواقب وخیمی برای آن کشور در پی داشت) نظریات گوناگونی مطرح شده است. از جمله مهم ترین نظریات مطرح شده گرایش رضا شاه به آلمان و فعالیت ستون پنجم نازی ها در ایران علیه منافع متفقین را می توان مورد اشاره قرار داد. این مقال با نگاهی به برخی منابع تاریخی و مکاتبات محرمانه انجام شده علت و نیت واقعی متفقین در اشغال ایران را مورد بررسی قرار خواهد داد.

قبل از ورود به مبحث اصلی ضروری اشاره شود که اشغال ایران در جنگ جهانی دوم علاوه بر آنکه نقض بی‎طرفی و حاکمیت ملی کشور بود، منجر به انعقاد پیمان اتحادی میان ایران و اشغالگران شد که در سایة آن خسارات مادی و معنوی فراوانی به کشور وارد گردید. با امضای پیمان اتحاد سه ‏‎جانبه نه ‏‎تنها سردمداران حاکمیت کشور بر اشغال مملکت توسط بیگانگان صحه گذاشتند بلکه تمامی منابع و امکانات کشور را تحت اختیار اشغالگران قرار دادند. چرا که ایران طبق این پیمان متعهد شده بود "به جمیع وسایلی که در دست دارند و به هر وجه ممکن شود، با دول متحده همکاری کنند تا تعهد فوق انجام یابد"

واقعیت این است که قبل از شروع جنگ جهانی دوم، هم‎ ‎انگلیس و هم شوروی در چهارچوب سیاست سازشکاری یا دلجویی از آلمان، از آن کشور به‎ ‎عنوان مهار دیگری در ایران استفاده می کردند. در چهارچوب همین سیاست آلمان ها اجازه یافتند در بخشی از سیستم اقتصادی و فنی کشور نفوذ نموده و به فعالیت بپردازند که البته نفوذ و فعالیت آنها در مدت زمان نه‌چندان طولانی رشد و گسترش قابل ملاحظه ای پیدا کرد. در این میان انگلیسیها در صدد بودند که با‏‎ ‎افزایش نفوذ آلمان در منطقه شمالی ایران موازنه اقتصادی به ضرر شوروی تغییر‎ ‎یابد.‏

وقوع جنگ جهانی دوم و قرار گرفتن شوروی و انگلیس (دو رقیب دیرینه استعماری) در کنار هم، سیاست های دو کشور را دچار تغییری بزرگ ساخت فکر اقدامات مشترک و از جمله اشغال‏‎ ‎ایران ابتدا از سوی انگلیسی ها مطرح شد و دولت شوروی نیز از آن استقبال نمود. در دیدار سفیر انگلیس در شوروی با استالین در تاریخ ۱۶ تیر ۱۳۲۰ یادداشت چرچیل در مورد آمادگی انگلیس برای هر نوع کمکی به شوروی برای مقابله با آلمان ها‎ ‎تسلیم رئیس دولت شوروی شد. استالین با توجه به شرایط حاد ناشی از جنگ پیشنهاد کمک انگلستان را پذیرفت. و قبول کرد که اقدامی مشترک برای مهار فعالیت آلمانیها در ایران ضروری است. ‏

پس از مذاکراتی که بین طرفین با محوریت ضرورت انجام اقدام مشترک در خصوص فعالیت های آلمان در ایران انجام گرفت گزینه های مختلفی برای انجام این مقصود مطرح شد. به هر حال هر نوع دخالتی در ایران از نظر ظاهری نیازمند به بهانه و پوششی بود که فعالیت ستون پنجم آلمان ها در ایران علیه متفقین بهانه ای مناسب به نظر رسید. در حالی که خطر ستون پنجم آلمان ها در ایران به عنوان بهانه اصلی روسیه و انگلستان در کشاندن جنگ به ایران و نهایتا اشغال این کشور بود یاداشت جالبی در حاشیه گزارش مربوط‎ ‎به مذاکرات هوراس سیمور، معاون و آنتونی ایدن، وزیر خارجه انگلیس در مورد ایران به‎ ‎تاریخ ۵ مرداد ۱۳۲۰ موجود است که از ماهیت واقعی طرح خطر ستون پنجم آلمان در ایران‎ ‎پرده بر می دارد در این یاداشت آمده است: "در مورد فعالیت و نفوذ آلمانی ها در‎ ‎ایران، ما و روس ها مقاصد متفاوتی داریم. هدف روس ها این است که نفوذ آلمانی ها را در‎ ‎ایران ریشه کن سازند. از این رو، درمورد تعداد آنها که همه در شمال ایران هستند غلو‎ ‎می کنند. ولی به نظر من، خطر فعالیت نازی ها نسبت به تأمین جریان نفت جنوب ایران، در‎ ‎مقایسه با خطر آنها در شمال، نسبتاً ناچیز است. تا هنگامی که روس ها کنترل کامل‎ ‎قفقاز را در اختیار دارند و نیروهای آنها بر این سرزمین مسلط است که خطری بیش از آنچه‎ ‎منابع نفتی آنان را تهدید می کرد وجود ندارد. اما اگر آنها کنترل قفقاز را از دست‎ ‎بدهند، خطری که نفت را تهدید می کند صورت حاد پیدا می کند ‌و فقط در این حالت است‏‎ ‎مسئله اخراج آلمانیها از ایران برای ما مطرح می شود. از این رو، معلوم می شود که هدف‎ ‎های ما، که به هدف های روس ها شباهتی ندارد، تنها با بیرون راندن آلمانی ها از‎ ‎ایران به دست نمی آید. همچنین در صورتی که بر این فرض تکیه نکنیم که در دراز مدت روس‎ ‎ها کنترل قفقاز را از دست خواهند داد، معلوم می شود که در هر حال زمانی فرا خواهد‎ ‎رسید که لازم خواهد شد برای حراست از منابع نفت اقدام کنیم، خواه آلمانی ها بیرون‎ ‎رانده شده باشند، چه نشده باشند. پس دور از خرد و منطق است که با استناد به حضور‎ ‎آلمانی ها در ایران در صدد تهدید ایرانیان‎ ‎برآییم‎.‎‏"

نکته قابل تأمل دیگر اینکه مقامات‎ ‎انگلیسی در مکاتبات محرمانه ای که آن زمان داشته اند کودتا و هر نوع خطری از جانب‎ ‎آلمانی ها را در ایران منتفی و غیر عملی دانسته اند،و صرفاً در ظاهر برای متقاعد کردن‎ ‎روس ها و تأمین منافع کشورشان در شرایط دشواری که قرار گرفته بودند خطر آلمانیهای‎ ‎مقیم ایران را طرح کرده اند. بولارد در گزارشی تأکید کرده: "در حقیقت در اینجا [ایران] هیچ گونه امکانی جهت عملیات خرابکارانه آلمانی ها وجود ندارد؛ زیرا که آلمانی ها تحت نظر شدید پلیس ایران قرار دارند" حتی وی در گزارش دیگری اعلام می‏‎ ‎کند که باید نام ایران از فهرست کشورهایی که ستون پنجم آلمان در آنها فعالیت دارد‏‎ ‎حذف شود.‏

به هر تقدیر پس از مذاکرات انجام شده بین شوروی و انگلستان و موافقت در مورد مداخله در ایران به بهانه حضور و فعالیت آلمانی ها در ایران ‌سفارت انگلیس‎ ‎در تهران مکاتباتی که محور همه آنها فعالیت آلمان ها در ایران و لزوم اخراج آنها‎ ‎بود،‌ انجام داد. مکاتباتی که لحن و محتوای آنها روز به روز شدیدتر می شد به عنوان نمونه در یادادشتی رسما به ایران اولتیماتوم داده می شود. سفارت انگلستان در این یادداشت خطاب به دولت ایران نوشته است: "از قرار معلوم دولت ایران‎ ‎با ابقای اتباع آلمان در ایران بالنسبه به انجام تمایلات دولت اعلی حضرت پادشاه‎ ‎انگلستان در مسئله ای که در اثر اوضاع و حوادث جنگ کسب فوریت نموده و می نماید بیشتر‎ ‎اهمیت می دهد. دولت ایران باید مسئولیتی را که در اثر این تصمیم متوجه می شود‎ ‎عهده دار گردد‎.‎‏ ‏‎ ‎در این صورت دولت اعلیحضرت پادشاه‎ ‎انگلستان خود را مجبور می داند اقدامات لازمه برای حفظ منافع حیاتی خود را به عمل‎ ‎آورده و خطری را که از عملیات محتمله آلمانی ها در ایران ناشی می شود برطرف سازد."‏

همزمان با مکاتبات انگلیسی ها از طرف سفارت شوروی نیز مکاتباتی مشابه با وزارت امور خارجه ایران صورت می گرفت که بیانگر عزم جدی متفقین برای اشغال‎ ‎بود. روند و لحن مکاتبات به گونه ای است که برای خواننده روشن می شود طرح اشغال ایران تهیه شده است و مکاتبات و تذکاریه ها بیش از اقدامات صوری دیپلماتیک قصد دیگری را پیگیری نمی نمایند و تنها به دنبال بهانه می گردند. بهانه ای که از نظر دست اندر کاران سیاست خارجی ایران نیز دور نبوده است به گونه ای که جواد عامری، کفیل وزارت امور خارجه در زمان اشغال ایران‎ ‎در شهریور ۱۳۲۰، اذعان دارد که: "این بهانه های کوچک بی آنکه اصلاً‎ ‎مهم باشد به صورت یک بهانه عمده در آمد در حالی که از بیخ بی اساس بود. همان موقع‎ ‎که می گفتند عده آلمانها در ایران زیاده از اندازه است ما صورت برداشتیم و بعد در‎ ‎صدد برآمدیم که همه را تحت مراقبت داشته باشیم. به سفیر آلمان نیز گفته بودیم که‏‎ ‎زمان جنگ است و باید مراقب اعمال خود باشند.

به شهربانی دستور داده شده بود اقامت‎ ‎کسانی را که برای سیاحت آمده اند تجدید نکند و هر کس سه ماه مانده، باید از ایران‎ ‎خارج شود. به مأموران فنی هم گفته بودیم که دیگر نیازی به وجودشان نیست و مراجعت کنند.

وقتی حضرات ملاحظه کردند که موجبات بهانه جویی منتفی شد با عجله و شتاب تمام‎ ‎دست به آن اقدام ناجوانمردانه زدند تا بتوانند روسیه را مجهز و مسلح سازند و از‎ ‎فشار آلمان در غرب اروپا بکاهند، نه آنکه چند آلمانی را بیرون‎ ‎کنند."‏

بدین ترتیب طرح بهانه ای واهی و بستر سازی دو قدرت استعماری رقیب در ایران که این بار منافعی مشترک داشتند، موجب اشغال ایران در سوم شهریور ماه ۱۳۲۰ شد.

اشغالی که پیامد آن جز رنج، بدبختی و فقر و فلاکت برای مردم ایران و پایمال شدن استقلال و تمامیت ارضی کشور چیز دیگری نبود..

حجت الله کریمی