پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

هلاکت محتوم در استبداد رأی


هلاکت محتوم در استبداد رأی

اگر سخنانت تند و خشن بود و در صحبت کردن به دیگران آسیب می رساندی و یا اینکه از سخنان تو, اطرافیانت در امان نبودند, مردم از پیرامون تو خارج می شدند

دوازده ربیع‌الاول (به مشهور عامه) و هفده آن (به مشهور امامیه) سالروز طلوع خورشید هدایت و منجی اهل عالم، محمد مصطفی ـ صلی الله علیه و آله ـ است.

اگر اعتقاد ما بر این است که پیامبر رحمت (ص) و کتاب جاوید آن، آخرین است، پس مفهوم آن جاودانگی و کاربردی بودن قوانین قرآن در همه قرون است.

در سوره آل عمران، آیه ۱۵۹ خداوند نکاتی را بیان می‌فرماید که در واقع، ارکان مدیریت در آن نهفته است. این آیه «فبما رحمه من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک. فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوکل علی الله ان اللهحب المتوکلین» که شأن نزول آن پس از جنگ احد است، دارای نکات عبرت‌آموز فراوانی است که در همه دوران قابل توجه و رمز موفقیت یک مدیر است (به مفهوم عام مدیر. حتی نگوییم مدیر اسلامی، زیرا مواردی که در این آیه آمده، ضامن موفقیت یک مدیر است و «لیس للانسان الا ما سعی»)

اما نکات مهم:

هرچند می‌‌شود نکات فراوانی از این آیه دریافت، اما در این گفتار به اختصار مواردی را تقدیم می‌کنم:

۱) موهبت‌ها از آن خداست:

قطعا همه رخدادهایی که برای انسان پیش می‌آید، از ناحیه خداست و اوست که خیر و شر ما را بهتر می‌داند و می‌خواهد.

خداوند در این آیه، اخلاق حسنه پیامبر (ص) و گرایش مردم به او را از ناحیه خدا می‌داند و تذکر می‌دهد که پیامبر عظیم‌الشأن بداند، اگر خدا نمی‌خواست، این اخلاق حسنه را نمی‌داشت و مردم به گرد او جمع نمی‌شدند.

در واقع، استقبال مردم از یک شخص، کار خدا و رویگردانی مردم از او، معلول رفتار همان شخص است. این مطلب را در فراز بعد توضیح می‌دهم.

۲) خشونت زبانی:

در ادامه خداوند می‌فرماید که: (لو کنت فظا) یعنی اگر سخنانت تند و خشن بود و در صحبت کردن به دیگران آسیب می‌رساندی و یا اینکه از سخنان تو، اطرافیانت در امان نبودند، مردم از پیرامون تو خارج می‌شدند.

در واقع، یک مدیر باید به نوع گفتمان و ادبیات خود توجه کافی داشته باشد. البته با الفاظ فریبنده هم نمی‌توان برای مدت زیادی مردم را گول زد. تعارفات در گفتار مثل « نوکرتم» و از این دست الفاظ، نمی‌تواند رضایت همیشگی مردم را جلب کند.

۳) سنگدلی:

«غلیظ القلب» به معنی سنگدلی است و او کسی است که خشونت را از زبان به رفتار خود کشانده و این خشونت به شکل سخت‌افزاری (همان کشتن و شکنجه و ...) و یا نرم افزاری است. در خشونت نرم‌افزاری، آدم‌ها ذره ذره از بین می‌روند، مثل جنگ‌های فرهنگی که دنبال نابودی هویت جوامع هستند.

از همین قبیل خشونت، می‌توان به مدیریت نادرست اشاره کرد که جامعه را به خاطر جهل و نادانی مدیران اجرایی به سقوط می‌کشاند. در واقع، فشاری را بر جامعه بار کردن که نه تحمل آن را دارد و نه مستحق آن، به مراتب از خشونت فیزیکی بدتر است.

آدم‌های سنگدل در رسیدن به قدرت به فکر مردم نبوده و تنها در تلاش برای به قدرت رساندن حزب خود هستند و اگر راست می‌گویند درد مردم دارند، اختلافات را کنار بگذارند و بنا بر جدول ارشدیت، کارها را به اهل آن بسپارند (ردوا الامانات الی اهلها).

۴) عفو عمومی:

پس از تخلف گروهی که پیامبر (ص) آنان را مأمور حراست از دهانه ورودی کوه قرار داده بود (که باعث شکست مسلمانان شد و در این جنگ پیامبر (ص) مجروح و حمزه سیدالشهدا، فرمانده دلیر سپاه پیامبر (ص)، شهید شد و باید به سختی این گروه مجازات می‌شدند) خداوند به پیامبر دستور می‌دهد که «آنها را عفو کن».

در این عفو، نکات تربیتی است که در ادامه این بحث عرض می‌کنم.

۵) طلب مغفرت:

خداوند در این آیه به عفو آن گروه خطاکار بسنده نفرموده و از پیامبر خود می‌خواهد تا برای آنان طلب مغفرت کند و این یعنی کمال عفو، زیرا گاه ما کسی را به دلایلی می‌بخشیم، اما در دل خود از او کدورت و یا گلایه داریم، اما برای آنها طلب بخشش و مغفرت کن، زیرا کلمه «استغفار» به معنی اراده و خواست بخشش است و در این بخشش، انسان با همه وجودش باید آن مطلب را درخواست کند و اگر ذره‌ای غش در آن باشد، دیگر طلب معنی نمی‌دهد).

بنابراین، چون پیامبر دوباره می‌خواهد با این عده کار کند و افراد درون حکومت پیامبر (ص) هستند، ‌باید اشتباه آنان به کل فراموش شده و نادیده گرفته شود.

۶) مشورت در کارها:

در این بخش، چند مطلب مهم هست که تقدیم می‌‌شود:

۱ـ۶ ) معنی مشورت:

«شور» (به سکون واو) به معنی مکیدن زنبور عسل از شیره گل‌هاست؛ یعنی برای رسیدن به یک نظریه خوب باید آنقدر سخنان و استدلال‌های گوناگون شنید که بتوان بهترین آن را برگزید. اینکه چند نفر با هم مشورت کنند و بعد آن را به شکل یک مصوبه به همه کشور سرایت دهند و پس از مدتی معلوم شود به درد نمی‌خورده و یا بازده کمی داشته، بر پایه این آیه مشورت نیست و اگر ضرری به مسلمین وارد شود، ضامن است.

اینکه مشورت چه مقدار اهمیت دارد و با چه کسانی مشورت کنیم، خود بحث جداگانه‌ای می‌طلبد که در حوصله این بحث نیست.

۲ـ ۶ ) آیا پیامبر به مشورت نیاز دارد؟

خداوند در سوره نجم درباره پیامبر می‌فرماید: «و ما ینطق عن الهوی(۳) ان هو الا وحی یوحی(۴)»؛ یعنی پیامبر از روی هوای نفس سخنی نمی‌گوید و هر چه می‌گوید، وحی الهی است.

پیامبر ( ص) که خود عقل کل است، در این آیه، دستور به مشاوره گرفتن دارد و خداوند در این آیه آشکارا به ما می‌فهماند که وحی و ارتباط با خدا به معنی تعطیل کردن عقل نیست.

خداوند قوانین کلی را می‌فرماید و بشر باید بهترین راه برای اجرایی کردن آن را بیابد.

۳ـ ۶) مشورت در چه اموری؟

صیغه (الامر) بنا بر قاعده ‌باید همه چیز را در بر بگیرد، اما مسلّم است که قوانین ثابت الهی جای مشورت و کم و زیاد نیست. مثلا در باب «ارث»، «دیات»، «عبادات» و دیگر احکام (در اصل آنها نه در برخی از جزییات آن که فتاوای مراجع به حسب دلیل با هم فرق دارد).

دایره مشورت در امور اجتماعی، نظامی، سیاسی، روابط بین‌الملل، اقتصادی و از این قبیل است.

در جنگ بدر، پیامبر (ص) محلی را برای لشکر برگزید. «حباب بن منذر» از پیامبر پرسید: «ای رسول خدا، این محلی را که انتخاب شده است، به فرمان خداست (وحی است) که تغییر جایز نباشد و یا صلاحدید خود شماست؟

پیامبر (ص) فرمود: نظر من است و بعد «حباب بن منذر» استدلال نظامی آورد که فلان منطقه بهتر است و پیامبر هم بنا به نظر او رفتار کرد.

۴ ـ ۶) مشورت حتی با مخالفان:

عده‌ای که از دستور پیامبر(ص) سرپیچی کردند، علاوه بر آنکه مجازات نشدند و پیامبر(ص) امر شد که برای آنان استغفار کند، امر به مشورت با آنان هم شد.

از ظریفترین دستورهای مدیریتی همین بخش است، زیرا اگر افراد داخل در حکومت، لغزش از آنها سر زد مثل گلبول‌های خون، باید همه بسیج شوند و آن لغزش را محو کنند، نه اینکه با برچسب زدن آنها را از صف دلسوزان خارج کرده و به دشمن تبدیل کنیم!

مشورت با این گروه متخلف چند پیام دارد:

ـ یکی اینکه فرصت کارشکنی از آنها گرفته می‌شود.

ـ دوم: آنها سرخورده نمی‌شوند تا بخواهند به شکل سلبی تلافی کنند.

ـ سوم: چه عقل سلیمی گفته که مشورت را تنها از کسانی بگیریم که مؤید نظر ما هستند. اتفاقا این نوع مشورت، سست‌ترین نوع مشورت خواهد بود.

ـ چهارم: با اظهارنظر مخالفان بهتر می‌توان به درستی و نادرستی یک نظریه رسید.

ـ پنجم: افراد همفکر و هم جناح، نخواهند توانست با حلقه زدن و ترسیم یک دایره قرمز، ما را از رسیدن به حقایق و اطلاعات محروم کرده و آنگاه در تصمیم‌گیری به لغزش بیفتیم.

۵ـ ۶ ) استبداد رأی:

در روایات، در نکوهش استبداد به رأی، مطالب بسیاری آمده است که بیان بخشی از آن، اهمیت این موضوع را می‌رساند که در زیر می‌آید:

قَالَ الصَّادِقُ(ع): «الْمُسْتَبِدُّ بِرَأْیهِ مَوْقُوفٌ عَلَی مَدَاحِضِ الزَّلَل[أعلام‏الدین، ص۳۰۴]»

قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ(ع): «مَنِ اسْتَبَدَّ بِرَأْیهِ هَلَک وَ مَنْ شَاوَرَ الرِّجَالَ شَارَکهَا فِی عُقُولِهَا[نهج‏البلاغه، حکمت ۱۶۱]»

قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ(ع): «لَا رَأْی لِمَنِ انْفَرَدَ بِرَأْیهِ[کنزالفوائد، ج۱، ص۳۶۷]»

قَالَ أَمِیرُ الْمُومِنِینَ(ع): «ما أعجب برأیه إلا جاهل[غررالحکم، ص ۳۰۸]»

قَالَ الصَّادِقُ(ع): «لَا تُشِرْ عَلَی الْمُسْتَبِدِّ بِرَأْیهِ[أعلام‏الدین، ص۳۰۴]»

این دست روایات کم نیست که مضمون کلی همه آن این است، آنانی که به نظر دیگران اهمیت نمی‌دهند و یا کارهایشان، کارشناسی لازم ندارد، محتوم و محکوم به هلاکت و شکست هستند.

البته وقتی به عملکرد دولتها می‌رسیم، هر کدام اقدامات خود را کارشناسی‌ترین اقدام می‌داند، به قول معروفت، «مِشک آن است که ببوید، نه آن‌که عطار بگوید».

با یک بررسی مختصر، می‌توان دریافت که در چهار برنامه توسعه گذشته، چقدر طبق آن رفتار کرده‌ایم.

آیا این چهار برنامه از نظر کارشناسی ضعیف بود؟ که در این صورت، خیلی وقت دولت و مجلس و مراکز مرتبط پای آن تلف شد و وقت مردم هم به هدر رفت و فرصت پردازش به مباحث دیگر هم حاصل نشد.

یا اینکه برنامه خوب است، اما دولتها توان اجرایی کردن آن را نداشتند؟

دیوان محاسبات کل کشور و یا سازمان بازرسی کل کشور، چه پاسخی برای این پرسش دارند؟

۷) تصمیم گیرنده:

پس از مطالب کلیدی گوناگونی که خداوند در این آیه به پیامبرش می‌فرماید، ادامه می‌دهد که خودش به تنهایی باید تصمیم بگیرد (فاذا عزمت؛ که با صیغه مفرد مورد خطاب قرار گرفته است)، زیرا تصمیم‌گیری آش شله قلمکار نیست که هرکس بخواهد چیزی بگوید. همه سخنان کارشناسی باید گفته شود و در پایان، پیامبر (ص) با عقل سلیمی که دارد، می‌بایست بهترین آن گفته‌ها را بپذیرد. (فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه).

گاه برخی در تصمیم‌گیری مردد هستند که اینها نوعا فرصت‌سوزی می‌کنند. برخی دیگر با سرعت (بخوانید عجولانه) تصمیم می‌گیرند، اما به دلیل ناپختگی زیان‌های بسیاری دارد.

بهترین تصمیم، تصمیمی است که جامع، دقیق و سریع باشد، در غیر این صورت، سودی نداشته و در پاره‌ای از مواقع نیز مفسده و زیان به همراه خواهد داشت.

۸ ) مقام توکل:

بحث پیرامون معنی توکل، جایگاه و مراتب آن نیز در حوصله این بحث نیست، اما آنچه در اینجا آوردن آن لازم است، این که: در این آیه، خداوند بخشی از ارکان مدیریت را بیان می‌فرماید که عبارت است از محبت و نرمخویی، عفو و بخشش، مشورت، تصمیم قاطع و توکل.

در واقع، فرق مدیریت اسلامی و غیر آن در قید آخرین این آیه هست که آن توکل است.

یک مدیر غیرالهی از همه اسباب و مسببات استفاده می‌کند و لاجرم به قدر سعی و تلاش خود بهره هم می‌برد. مدیر اسلامی، علاوه بر آن باید از معنویت و حوادثی که تنها به دست خداست نیز بهره ببرد. از همه اسباب مادی بهره گیرد و در پایان، قدرت خدا را برتر از همه آن بداند، اما بدون استفاده از اسباب و مسببات، به فکر حمایت الهی باشد، کار احمقانه ای است و خداوند از آدم‌های تنبل بیزار است، چرا که لازمه به سعادت رسیدن را تلاش می‌داند (الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا).

توکل بدون درایت و تدبیر و عمل مناسب حماقت و ـ العیاذ بالله ـ مسخره کردن خداست.

با این نیت، مدیر الهی اگر کارش به نتیجه نشست، دو منفعت می‌برد؛ یکی بهره دنیایی و عایدات آن و دیگری اجر اخروی و در غیر این صورت، تنها اجر اخروی می‌برد، زیرا «سعی» آنان از دید خدا پنهان نیست و «مشکور» است.

نقشه راه برای موفقیت در این آیه به خوبی ترسیم شده است و غیر از این راه، هلاکت قطعی و محتوم است و خدا کند که این هلاکت دایره‌اش از فرد تجاوز نکند و برگی از درخت این انقلاب که ارزشش به پسوند آن (اسلام) است، بر زمین نیفتد.

«در کارخانه‌ای که ندانند قدر کار / هر کس به کار تن ندهد، کاردانتر است

(ادیب الممالک فراهانی)»

والسلام علی عباد الله الصالحین

مسلم سلیمانی