چهارشنبه, ۱۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 29 January, 2025
دارندگی و برازندگی
ما برای دوستیها ارزش قائل هستیم، اما الگویی که برای آنها درنظر میگیریم، تفاوت فراوانی با یکدیگر دارد. ممکن است زمانی که میخواهیم شادمانیمان را از موفقیت یک دوست نشان دهیم، ردپایی از حسادت در رفتارمان پدیدار شود. شاید نتوانیم توصیهای دوستانه به او داشته باشیم و او را در قامت فرد تازه ببینیم. ما توانایی دیدن تغییر در آدمها را نداریم و خب، برای تمام آدمهای درگیر با تغییر، چنین موقعیتی دردناک و حتی ترسناک است. با تمام این وجود، دوستیهایمان یکی از مهمترین اصول زندگیمان را تشکیل میدهند، حلقهای که نمیتوانیم از آنها دست بکشیم و بر خلاف ظاهر ماجرا، ارتباط چندانی با وضعیت طرف مقابل ندارد...
سادهترین توصیفی که برای دوستی وجود دارد، این نکته است که دوستیهایمان، کانون اصلی و نورانی زندگیمان را تشکیل میدهند. متخصصان اعصاب و روان به این نتیجه رسیدهاند که مغز ما، به ما نشان نمیدهد که واقعیت جهان چیست، اما تا جایی که امکان دارد ترجمهای دست دوم از اتفاقهای اطراف مان به ما میدهد و در واقع بازتاب گذشته ماست. از آنجایی که هیچ دو نفری تجربههای مشابهی به دست نمیآورند، هیچ دو نفری اتفاقهای دوروبرشان را به یک شکل نمیبینند. بخش بزرگی از فعالیت مغزی ما، به صورت ناخودآگاه ایجاد میشود. در سالهای ابتدایی زندگیمان، بخش خودآگاه و ناخودآگاه ذهن خودش را میسازد، شبیه یک جویبار، جویباری که از چرخش آب سریع ایجاد میشود و ثروتی گرانبها به نام «من» میسازد. آنچه ما را به خودمان تبدیل میکند. همان چیزی که «من» یا «خودم» را میسازد. دقیقا شبیه چرخش آب، احساس فردی ما نیز نمیتواند جدا از جویباری که آن را میسازد، خودنمایی کند.
از آنجا که نمیتوانیم به واقعیت هر چیز پی ببریم، تمام ذهنیت مان حدسهایی است که نسبت به دنیای اطراف و اتفاقهای آن به سرمان میزند. احساس فردی ما نیز مجموعهای از همین حدسهاست. در تمام طول زندگیمان، در حال کشف ایدههایی هستیم و با سوالهایی دستوپنجه نرم میکنیم؛ ما چه کسی هستیم؟ حالا چه اتفاقی میافتد؟ در دنیای ما چه خبر است؟ و قرار است آینده ما چه شکلی باشد؟ اگر رویدادهای دور و بر ما، با دلایل مان همسو باشد، نشان میدهد کشفیات مان در زندگی باارزش هستند و احساس امنیت نسبت به خودمان پیدا میکنیم اما اگر همان ایدهها اشتباه از آب دربیایند، دچار احساس ازهم پاشیدگی میشویم. در این میان، دوستان نقش اصلی احساس ارزش را برای ما بازی میکنند. زمانی که یک دوست احساس ما را نسبت به جهان اطراف مان تایید میکند، ارزش بیشتری برای خودمان پیدا میکنیم؛ احساس امنیت و اطمینان میکنیم. از سوی دیگر، زمانی که میگوییم: « از هم پاشیدهام»، یا «گیر افتادهام»، الزاما از جملههایی کلیشهای برای توصیف یک روز سخت استفاده نکردهایم. این جملهها نشان میدهد تجربه امروزمان باعث شده احساس فردیت ما نسبت به خودمان دچار چالش شود. نشان میدهد هدفهایی که برای خودمان چیدهایم، امروز به نظرمان اشتباه میآیند و مجبوریم با این جملهها دنبال مهر تایید برای فردیت مان بگردیم.
● حمایت عاطفی
ما به صورت مداوم در حال ارزیابی وضعیت امنیت ذهنی خودمان هستیم. این ارزیابی در واقع عبارت است از توصیف و تعبیرهای ذهنیمان که به آنها احساس و عاطفه میگوییم. تمام حسهای ما ارتباط مستقیمی با میزان امنیت یا خطری دارد که برای ما شدن تجربه کردهایم. مهم است که مجبور نباشیم این توصیفها را به کلمه تبدیل کنیم که البته گاهی مجبوریم و میتوانیم. احساسهای مثبت ما، توصیفکننده میزان امنیت روانی ماست، درحالی که خیل عظیم احساسهای منفیمان نشاندهنده میزان ناامنی ما و درجهبندی آن است. در این میان، لذت یا همان شادی، اینطور تعریف میشود:« همه چیز آنطوری است که من میخواهم»، حسادت اینطور تعریف میشود: « چطور یک نفر چیزی دارد که کاملا مال من است؟»
ما میتوانیم با توجه به رویدادهای اطراف?مان دچار احساس ناتوانی یا حتی زمینگیر شدن، شویم. مثلا زمانی که شرکتی که در آن استخدام شدهایم، ورشکسته میشود اما بیشتر اوقات این احساس ناتوانی زمانی به ما هجوم میآورد که از سوی آدمهای دیگر باشد. مثلا دوستی برای من تعریف میکرد که چطور همسرش پسورد حساب بانکیاش را برداشته و با پولی که در حساب او بوده، قمار کرده و آن پول را بر باد داده است اما از دست دادن پسانداز برای آن زن اهمیت چندانی نداشت. بخش غمانگیز ماجرا برای او، اعتمادی بود که نسبت به همسرش به عنوان دوست صمیمی داشت و حالا دیگر ندارد. زمانی که او خودش را «درهم شکسته» توصیف کرد، مطمئن بودم منظورش ایدههایی است که نسبت به زندگیاش داشته و آن احساس اطمینانی که از زندگیاش رخت بربسته است وگرنه تنها مجبور است مدتی را در دورهای از عدم اطمینان بگذراند تا ایدههای تازهای درباره زندگیاش، خودش و دنیای اطرافش به دست آورد.
دوستیها میتوانند فوقالعاده از آب دربیایند، شبیه انواع دیگر رابطه و خب، میتوانند به همان اندازه خطرناک باشند. آدمهای دیگر، همانهایی که ما اسم دوست روی آنها میگذاریم، میتوانند ما را پایین بکشانند، ما را تحقیر یا به ما توهین کنند و به سمت احساس حقارت بکشانند یا احساس خطر به جان ما بیندازند اما در همین زمان به آدمهایی نیاز داریم تا ایدههایمان را درباره زندگی با آنها به اشتراک بگذاریم و متوجه درست یا غلط بودن آنها شویم تا در نهایت به توصیفی دقیق از خود و دنیای اطراف مان برسیم. زمانی که زندگی شما کاملا برپایه حدسیات خودتان استوار میشود، از واقعیت زندگی دورتر و دورتر میشوید.
میزان خطری که ما از دوستان مان میگیریم، به اعتمادبهنفس خودمان بستگی مستقیم دارد. زمانی که اعتمادبهنفس مان خوب است، از ناتوانی نمیترسیم و مطمئن هستیم با این اتفاق ناگوار کنار میآییم اما زمانی که دچار بحران اعتماد به نفس هستیم، معمولا احساس خطر به جان مان میافتد، بدون اینکه خطری تهدیدمان کند. نمونه بارز آن، حسادت است. زمانی که اعتمادبهنفس داریم، میتوانیم برای موفقیت دوست مان در کار تازهاش شادمانی کنیم اما زمانی که احساس درجه دوم بودن پیدا میکنیم، خطر را احساس میکنیم و مجبوریم از خودمان دفاع کنیم، به این خاطر است که میگوییم:« واقعا انصاف نیست.» ما باید درباره دوستان مان تحمل کنیم که شادی آنها از غرور جریحهدارشده ما، مهمتر است. اندازه اعتمادبهنفس ما بستگی مستقیمی به توانایی پذیرش تغییر دارد و اینکه چقدر به دوستان?مان اجازه تغییر میدهیم. وقتی درون خود احساس امنیت میکنیم که احساس کنیم اتفاقهای اطراف مان با دلیل و استدلال اتفاق میافتند. ما فکر میکنیم دوستان مان را میشناسیم و خب، میتوانیم رفتارهای آیندهشان را پیشبینی کنیم. ما تصویری ذهنی از دوستانمان میسازیم و میخواهیم آنها را در چارچوب این تصویر ذهنی نگه داریم. نیاز ذهنی ما به این تصویر، باعث میشود نتوانیم دوستان مان را در همان مسیری ببینیم که خودشان میخواهند. ما نمیخواهیم آنها تغییر کنند، چرا که ما هم مجبور میشویم تصویر ذهنیمان را از آنها تغییر دهیم. تغییر عدم اطمینان ایجاد میکند و عدم اطمینان میتواند ترسناک باشد.
● دعوای سخت
ناتوانی در تغییر منجر به از میان رفتن دوستیها میشود. همانطور که پس از یک دعوای سهمگین با دوست مان، در واقع به ما ثابت شده تصویر ذهنیمان از آینده رفتار او، نابهجا بوده است. اگر چنین اتفاقی بیفتد، فردیت ما به صورت مستقیم زیر سوال میرود. زمانی که دوستی را از دست میدهیم، مجبوریم نگاه?مان را نسبت به خودمان و دنیای اطراف?مان نیز تغییر دهیم. هر کدام از ما، در دنیای شخصی خودمان از معانی مختلف زندگی میکنیم. ما نیاز داریم دوستانی پیدا کنیم که دنیای شخصیشان به گونهای با دنیای شخصی ما مشابه باشد تا توانایی برقراری ارتباط با آنها را به دست آوریم. افرادی که به ما احساس بهتر بودن میدهند، همان کسانی هستند که شبیه به خودمان میبینیم شان. با همان ویژگیهای مشابه درباره احساسهای نزدیک، اعتماد، وفاداری و پذیرش. دوستانی از این دست، احساس ارزشی به ما میدهند که اعتمادبهنفس دیرپایی برایمان میسازد. آنقدر که از رویارویی با سختیها نمیترسیم. این گروه، دوستان واقعی ما هستند. زمانی که میخواهیم یک نفر را دقیقتر بشناسیم، میتوانیم بدون هیچ قضاوتی از او بخواهیم دنیای اطرافش را برای ما آشکار کند و به صورت واضحتری از خودش و اطرافش برایمان بگوید.
روانشناسان در این زمینه خبره هستند، تنها به این دلیل که سوالهایی درست و بهجا از آدمها میپرسند. البته یافتههای تازه نشان میدهد این سوالها به موقعیت اصلی کمکی نمیکند، بلکه ارتباط سازندهتری میان روانشناس و مراجعه کننده اش میسازد.. بهترین رابطه میان مراجعه کننده و روانشناس، نمونهای از دوستی است و خب مزایایی دارد که الزاما در رابطههای عادی پیدایش نمیکنید. اما دقیقا شبیه دوستیها، اعتماد، وفاداری، پذیرش و تاثیرگذاری اهمیت فراوانی دارند و به این دلیل است که یک دوست خوب، میتواند بهترین مشاور و روانشناس زندگیتان باشد. میتوانیم به ۲ سوال موجه اشاره کنیم؛ مثلا اگر دوست شما گفت:« مادر من وقتی که ۵ ساله بودم فوت کرد.» از او بپرسید:
« چه احساسی داشتی؟» احتمالا جواب این است:« خیلی ناراحت شدم، فکر میکردم به خاطر شیطنتهای من فوت کرده.» از چنین جوابی میتوان دلیل تلاش بیشائبه دوست تان برای بهترین بودن را متوجه شد.
اگر دوست?تان گفت:« من همیشه برای دوستان و فامیلهایم کارت تبریک تولد میفرستم.» از او بپرسید:
« چرا اینقدر کارتهای تولد برایت مهم هستند؟» حتما در جملهتان روی فردیتش- یا همان « برایت»- تاکید داشته باشید. دراینصورت است که جواب او، نمادی از اصول زندگیاش خواهد بود. چنین سوالهایی از افرادی که احساس نزدیکی با آنها میکنیم، میتواند ما را متعجب کند و نشان دهد چه تصویر اشتباهی از آنها در ذهن داریم. کشف تفاوت افرادی که با آنها احساس صمیمیت میکنیم، میتواند منجر به احساس تنهاییمان شود اما در چنین لحظهای میتوانید به این نتیجه برسید که مگر همین تفاوتها نیست که زندگی را برایمان جذابتر میکند؟ مگر هنر دوستیهایمان برپایه دانستن و پذیرفتن همین تفاوتها استوار نشده است؟
● ۱۰ نشانه دوستیهای ناباب
۱ احساس غرقشدگی: پس از ملاقات و صحبت با آنها، احساس خالی شدن میکنید، چه از نظر روانی و چه از منظر احساسی. در حالیکه ملاقات با آنها باید احساس سبک?بالی و شادمانی به شما بدهد.
۲ عدم حمایت: شما میترسید اتفاقهای مهم و تازه زندگیتان را با آنها درمیان بگذارید زیرا از شما حمایت نمیکنند یا ایدههای قدیمیتان را درباره زندگی دست میاندازند.
۳ دست شان به خیر نمیرود: آنها در فعالیتهایی شرکت میکنند که به نظر شما از نظر اخلاقی و انسانی اشتباه هستند.
۴ علاقه و ارزشهای متفاوت: تفاوت ارزشها، شبیه این است که آب و روغن را در یک ظرف بریزید. الزاما معنیاش این نیست که طرف مقابل شما اشتباه میکند، تنها نشان میدهد شما دوستهای خوبی برای همدیگر نمیشوید.
۵ غیرقابل اتکا: آنها همیشه زیرقول شان میزنند.
۶ در صورت احساس نیاز: آنها تنها زمانی سراغ شما میآیند که به کمک?تان نیاز داشته باشند، در غیراینصورت هیچ خبری از آنها نیست.
۷ ملاقاتهای کوتاه: اگر شما تنها کسی هستید که به آنها تلفن میزنید و میگویید نزدیک به یک ساعت وقت دارید تا قهوهای بنوشید و دوست دارید این یک ساعت را با آنها بگذرانید ولی هیچوقت در چنین فرصتهای کوتاهی سراغ شما نمیآیند، یک جای کار ایراد دارد.
۸ حسادت: به زبان ساده؛ حسادت یعنی: «من آنچه را تو به دست آوردهای میخواهم و میخواهم آن را از چنگ تو دربیاورم.»
۹ کمبود جاهطلبی: حواس تان باشد کمبود جاهطلبی، ویروسی است. به هر حال ضربالمثلی وجود دارد که میگوید:« نمیتوانی شبیه عقاب اوج بگیری، اگر با بوقلمون دمخور باشی.»
۱۰ مرز جنون: آنها شما را به مرز جنون میرسانند و مدام با خودتان فکر میکنید چطور میتوانم از دست آنها خلاص شوم. بهتر است فکری به حال این دوستی کنید.
منبع: گاردین
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست