چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
پایان تلخ «دلخون» گیشه را قربانی می کند
فیلم سینمایی«دلخون» بین آثار رنگارنگ کمدی، اتفاقی متفاوت است و فضایی اجتماعی دارد. در روزگاری که سینما خلاصه شده در آثار کمدی و به اصطلاح خنده دار، وجود چنین آثاری غنیمت است. گذشته از این که«دلخون» دلخوشی است برای مخاطب خسته از طنزهای آبکی، ریسک قابل توجه عوامل را نشان می دهد. «محمد رضا رحمانی» با ساخت این فیلم در عرصه ای که بیشتر عوامل سینما را در راستای گیشه و بالطبع ساخت آثار به اصطلاح کمدی قدم برمی دارند، نشان از دغدغه هایی خارج از فروش بالا و مسائل مادی دارد.
«محمد رضا رحمانی» در عرصه کارگردانی نام و چهره ای شناخته شده نیست، اولین تجربه سینمایی او در جشنواره بیست و ششم فیلم فجر روی پرده رفت و با وجود نگاه و سوژه جذابش که به بررسی پیامدهای اجتماعی جامعه پس از جنگ می پرداخت، هنوز فرصت اکران عمومی را پیدا نکرده است.
فیلم سینمایی «ستایش» اولین تجربه رحمانی است که در آن از بازیگران حرفه ای بهره جست، اما متاسفانه طعم اکران را نچشید. «دلخون» دومین اثر رحمانی موضوعی کاملا متفاوت با« ستایش» دارد، اما این طور که او در مصاحبه هایش گفته است: هر دو فیلم در حوزه علایق و دیدگاه های شخصی اش قرار دارد این طور که مشخص است مضامین اجتماعی یکی از دغدغه های رحمانی و فیلم هایش است. «دلخون» نیز با نگاهی کاملا متفاوت این مضمون را در داستانی تلخ اما ملموس مطرح می کند.
دلخون به دست و پا زدن میان مرگ و زندگی می پردازد و در مورد زنده ماندن و لذت بردن زندگی سخن می گوید، هر چند که در نگاه اول این برداشت معنایی ندارد، اما در عمق داستان، این ستایش زندگی است که معنا پیدا می کند.
فضای کدر و تلخ داستان و فیلم گاهی اوقات به دور از هر گونه جذابیت ودل خوشی برای بیننده است که یکی از نقش های مسلم فیلم محسوب می شود، هر چند که کارگردان از این خصلت برای القای حس ناامیدی و داستان استفاده کرده است، اما گاهی اوقات به حدی می رسد که مخاطبی که زیاد به فیلم های اجتماعی و ملودرام علاقه ندارد( به علت تعدد آثار کمدی) دلزده و خسته می شود و نمی تواند فضای فیلم را تحمل کند.قصه سینمایی «دلخون» در فضای سرد و ساکن در خصوص زندگی یک محکوم به مرگ روایت می شود که تلاش می کند بر مرگ پیروز شود و به نقطه مثبت و روشنی در زندگی برسد.
ایده مرکزی و داستانی «دلخون» منحصر به فرد و غیر تکراری است که کلیت فیلم را دچار بدعتی جالب و دیدنی کرده است. این بدعت و تفاوت در داستان پردازی در خور ستایش و تقدیر است، زیرا رحمانی درباره کاراکترها و شخصیت های فیلم و همچنین داستان تکراری یک فرد محکوم به اعدام، خلاقیت های حاشیه ای ایجاد کرده است که داستان فیلم را قابل پی گیری می کند.
هر چند تفاوت اصلی این فیلم با بیشتر فیلم های هم گونه اش در پایان بندی است، که به آن نیز خواهیم پرداخت.
● خلاصه داستان سینمایی دلخون
«دلخون» داستان مردی است که همسرش را به قتل رسانده و منتظر اجرای حکم اعدام است، اما با ورود وکیل تسخیری و پیشنهاد غافلگیر کننده او مسیر داستان شکلی دیگر پیدا می کند.
او در این بین تصمیم می گیرد قلبش را به خواهر همسرش اهدا کند.درروند پیشرفت پرونده بین قاتل و وکیل تسخیری رابطه ای عاطفی ایجاد می شود.
● بازیگران سینمایی دلخون
دلخون سه بازیگر مشهور و ستاره دارد که طرفداران هر کدام از این ستاره ها، می توانند قسمتی از فروش فیلم را تضمین کنند.
▪ حامد بهداد
«دلخون» فیلم حامد بهداد است، این را خیلی ها که فیلم را دیده اند، گفته اند. حامد بهداد در نقشی جذاب حضوری به یادماندنی دارد.نقش، این فرصت را به او داده است که آن چه در توان دارد برای جلب نظر به کار ببندد و او نیز از این فرصت به بهترین نحو استفاده کرده است.بهداد، از کسانی است که به دور از استخوان بندی فیلم، وظیفه اش را به خوبی انجام می دهد، تا جایی که یک فیلم متوسط را قابل دیدن و توجه می کند، او این خصلت و توانایی اش را در سینمایی «حس پنهان» به اثبات رسانده است. بازی او در این فیلم نیز به شکلی برجسته و دیدنی است و تمام فیلم را توجیه می کند.
او در طول فیلم به تحولی اساسی و ملموس می رسد، این کاراکتر در فراز و نشیب های داستان از قامت یک شیطان به سیمای یک فرشته می رسد، بهداد در بازی بیرونی، واکنش های تند و استفاده از میمیک چهره، قابلیت فراوان دارد و «دلخون» از همه این ها به شکل کنترل شده و هوشمندانه ای استفاده کرده است.
بهداد در فیلم نقش قاتلی را بازی می کند که با روند فیلم مخاطب را به چالشی غیر قابل حل می کشاند و قضاوت در خصوص این کاراکتر را سخت می کند.
بر خلاف تصور بیشتر منتقدان و مخاطبان، حامد بهداد فقط برای بازی در سینمایی دلخون تحسین شد و این بار نیز جشنواره را بدون جایزه ترک کرد.
▪ الناز شاکردوست
طبیعی است که درخشش حامد بهداد، بازی بازیگران دیگر فیلم را کم رنگ کند اما شاید انتظاری فراتر از الناز شاکردوست باشد.
او این روزها یکی از بازیگران پرکار سال و به ستاره فیلم های تجاری و کمدی بدل شده است و به عنوان یک عنصر تبلیغاتی می تواند عامل جذب مخاطب باشد.
بازی او در فیلم هایی مانند«اتوبوس شب» و «قاعده بازی» نشان از آن دارد که توانمندی هایش قابل توجه و تامل است، اما با بازی هایی که این روزها از او در فیلم هایی مانند« کیش و مات» و «دو خواهر» می بینیم، می توان نتیجه گرفت، این استعداد و توانمندی دچار تزلزل و درگیر گیشه شده است، امیدواریم هر چه زودتر به نتیجه ای در خور در تصمیماتش دست یابد و با کمی درنگ پیشنهادهایش را بررسی کند.
شاکردوست در این فیلم نقش وکیل تسخیری را بازی می کند که به علت طنز نبودن کاراکتر آن، بازی متفاوتی نسبت به فیلم های دیگر در حال اکرانش دارد.
▪ پوریا پورسرخ
پوریا پور سرخ یکی از چهره هایی است که بیشتر محبوب مخاطبان تلویزیون است، او غیر از نقش آفرینی در سینمایی « روز سوم» به کارگردانی محمد رضا لطیفی بازی برجسته و غیر قابل تامل دیگری در عرصه سینما نداشته است، در حالی که سریال هایی مانند«رستگاران» برای مخاطب تلویزیون شناخته شده و محبوب است، او در سینمایی«دلخون» در نقش کاراکتری مکمل خوب ظاهر شده است.
رحمانی سه بازیگر اصلی اش را طوری انتخاب کرده است که برای تماشاگر جذاب باشد و بتواند او را مجاب به دیدن درام تلخی این چنینی کند.مثلث بهداد، شاکردوست و پورسرخ امتیازی قابل پذیرش برای فیلم «دلخون» است، تا جایی که تا به امروز مشخص است این ترکیب به هدف کارگردان در جذب مخاطب کمک شایانی کرده است.
● پایان سینمایی دلخون
محمد رضا رحمانی با شهامت کامل پایانی غیر قابل تصور و به دور از کلیشه را برای فیلمش انتخاب کرده است، پایان تلخ و تراژدیک فیلم برای آن یک امتیاز محسوب می شود، رحمانی نخواسته است برای رضایت مخاطب و جلب نظر او پایانی خوش و تحمیلی برای این فیلم تلخ اجتماعی در نظر بگیرد.
به تعبیری می توان گفت او واقعیت دغدغه هایش را بر فروش فیلم ترجیح داده و دست به عملی پیروزمندانه زده است.
«دلخون» در فضایی از دنیای تصویر که سینمای کمدی حاکم و برجسته است، در عین تلخی، فضای اجتماعی مطرح کرده، خوب ظاهر شده و مورد استقبال واقع شده است و این نشان می دهد سینمای اجتماعی با همه ضعف ها و کاستی هایش می تواند دوباره قد علم کند و از میان انبوه فیلم های عامه پسند مخاطب جذب کند. «دلخون» لحظه های گرم و خوبی دارد که ضعف های آن را تا حدودی می پوشاند.
اما آن چه در پایان فیلم تاثیر گذار است و ذهن بیننده را درگیر می سازد بازی فوق العاده «حامد بهداد» است که نمی توان «دلخون» را بدون آن تصور کرد.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست