پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

دسته جدا افتاده


دسته جدا افتاده

درباره بری ساننفلد به مناسبت قدردانی از او در موزه هنرهای معاصر نیویورک

همه بری ساننفلد را با خاطره ۲۵ سال پیشش از تگزاس می شناسند، روزی که سر صحنه فیلم «آسان کشتن» رفت؛ اولین فیلم سینمایی برادران کوئن و اولین فیلمی که خودش مدیر فیلمبرداری آن بود. آن روز بری نتوانست دوربین را روشن کند. اما در مدت یک ماه و نیم فیلمبرداری همه چیز طبق روال پیش رفت، و این روال تا هفت سال بعد از آن نیز ادامه داشت. در این هفت سال این سه نفر فیلم های آسان کشتن، بزرگ کردن آریزونا و تقاطع میلر را عرضه کردند و هرکدام جایگاه خود را در سینما با این فیلم ها محکم کردند. در دهه بعد به شکلی دراماتیک راه ساننفلد از برادران کوئن جدا شد.

«همکاری سه نفره» موضوع آخرین برنامه «همکاری در مجموعه آثار» موزه هنرهای معاصر نیویورک است. برنامه یی که به همکاری های سینمایی توجه دارد. در این برنامه ۹ فیلم برادران کوئن به نمایش درمی آید و توجه اصلی، معطوف به بازیگران همیشگی برادران کوئن ( از جمله جان تورتورو، فرانسیس مک دورمند و استیو بوشمی) و عوامل فنی آنها است. تنها برخی از عوامل پشت دوربین می توانند تاثیری به شدت تاثیر بری ساننفلد روی فیلم های برادران کوئن داشته باشند. ساننفلدی حتی ردپای تاثیرش در فیلم هایی که همراه کوئن ها نبوده هم قابل مشاهده است. از طراحی های بسیار فرمالیستی برای مناطق جنوب غربی که پشتیبان راجر دیکنز در فیلمبرداری «جایی برای پیرمردها نیست» بوده گرفته تا الگوهای اصیل اغراق شده یی که در تمامی ۱۳ فیلم دیگر این دو برادر به کار گرفته شده.

● ساننفلد نیویورکی اولین بار جوئل کوئن

- فارغ التحصیل سینما از دانشگاه نیویورک- را در سال ۱۹۸۲ در یک مهمانی می بیند، زمانی که ایتان کوئن تازه نوشتن فیلمنامه «آسان کشتن» را به اتمام رسانده بود. ساننفلد فیلمی تبلیغاتی برای این دو برادر فیلمبرداری می کند تا با نشان دادن آن فیلم به تهیه کنندگان بتوانند هزینه یک و نیم میلیون دلاری ساخت «آسان کشتن» را فراهم کنند. محل وقوع داستان فیلم تگزاس است - محتمل ترین مکان برای کشت و کشتار شوهری که همسرش به او خیانت کرده. جوئل کوئن بعدها در یادداشتی بر تولید فیلم می نویسد تگزاس از این لحاظ مکان مناسبی برای فیلمبرداری بود که هزینه فیلمبرداری برای افرادی که عضو اتحادیه کارگردان نبودند پایین بود.

نوآر تک ستاره برادران کوئن بذر شاخه جدیدی از فیلم های تهدیدآمیز را پاشید که در ابتدا بی ثمر و کم طرفدار بودند. در تمام فیلم ساننفلد از لنزهای واید استفاده می کند تا به تصویری تخت برسد تا حدی که هر حرکت کوچکی غلو شده به نظر بیاید و رفتار آدمکش فیلم به اندازه اسلحه آماده به شلیکش جدی باشد. «بزرگ کردن آریزونا» فیلم بعدی کوئن ها در سال ۱۹۸۷ آن دید را در ساخت شاهکاری کمدی به خدمت می گیرد؛ اچ آی مک دونا خلافکار سابق و همسرش اد که پیشتر پلیس بوده، یکی از پنج قلو های تازه به دنیا آمده مردی ثروتمند را می ربایند تا فقط خودشان را اسیر عواقب ندانم کاری ها و خراب کاری هایشان ببینند که در آخر هدف های خیر اما نفرین شده آن دو را نقش بر آب می کند.

هرکدام از این فیلم ها یک خصوصیت ثابت دارند؛ بدنام و کم حرف هستند. نفرت و وحشت آفرینی «آسان کشتن» راه را برای واکنش های دیوانه وار در «بزرگ کردن آریزونا» باز می کند. دوربین ساننفلد- که بی محابا در حرکت است و درمیان طراحی صحنه داخلی جین مرکی به سرعت می چرخد و دائم بالا می رود تا جایی که می گویید الان است که به زمین بیفتد- توان و نفس برادران کوئن را می گیرد. کوئن ها سه سال بعد مشغول ساخت فیلم گنگستری پرپیچ و خم شان «تقاطع میلر» می شوند. در اینجا کوئن ها و ساننفلد که بیشترین بودجه تا آن زمان را در اختیار داشتند و به بالاترین حد اعتبارشان رسیده بودند با اعتماد به نفس کامل فرمول «آسان کشتن» را تغییر دادند. می توان گفت دودره بازی ها و فریب دادن ها این بار حول محور دید باز و خشمگینانه دو برادر به موضوعات مورد علاقه شان یعنی وفاداری، اخلاقیات و عشقی می چرخد که زیرپای جرم و جنایت له شده اند و دوربین آرام ساننفلد این تصاویر را ضبط کرده است.

امروز «تقاطع میلر» - انتخاب به نسبت ناآشنای فستیوال فیلم نیویورک در سال۱۹۹۰- به عنوان خداحافظی طولانی با ساننفلد و سبک ابداعی و نو برادران کوئن، که با بارتون فینک به بازیافت آن پرداختند، بهتر در یاد می ماند. تعلق خاطر وسواس گونه بارتون فینک به محیط وقوع داستانش، به ژانرش و نیز قهرمان خرابکارش که مدام شکست می خورد همه از دل فیلم های پیشین کوئن ها بیرون می آید، از جان تورتورو در نقش فینک نمایشنامه نویس یهودی عصبی گرفته (برادرزاده یتیم تبهکار یهودی عصبی «تقاطع میلر» یعنی برنی برنباوم) تا جان گودمن فراری که از دل «بزرگ کردن آریزونا» بیرون آمده است، همگی کاراکترها مسوول اتفاقاتی هستند که برای کاراکتر دیگر رخ می دهد، و برادران کوئن هیچ گاه به طور واضح توضیح ندادند چطور کاراکترهایشان بر هم تاثیر می گذارند.

هرجا که چشمان(دوربین) ساننفلد بر خیال انگیز بودن ابهام تاکید می کرد، برادران کوئن و فیلمبردار کنونی شان راجر دیکینز این ابهام را به طرق مختلف خفه می کنند؛ با زرق و برق ابریشمی دهه ۱۹۴۰ (بارتون فینک)، بارش برف (فارگو) و تک رنگی نوآر (مردی که آنجا نبود). «جایی برای پیرمردها نیست» هر چه کوئن ها می خواهند را در اختیارشان می گذارد و همچنین یادآور تشویش دوران ریگان است که منجر به ساخت آن کلاسیک های اولیه برادران کوئن شد. فیلم برنده اسکار آنها در واقع دیگر اقتباسی از رمان کورمک مک کارتی نیست بلکه بازسازی فیلم های خود کوئن هاست - نگاه نهیلیستی تکه تکه شده یی به «آسان کشتن» و «بزرگ کردن آریزونا». در اینجا با آدم های طبقه پایین اهل جنوب غرب رو به رو هستیم که احساس گناه می کنند و در برابر شکارچیان که از ناکجاآباد آمده اند شکست می خورند. این فیلم دقیقاً هماهنگ با مقدمه آرام اولیه اش است و به همان حد واقعی است که خون های مصنوعی ریخته شده در فیلم.

صدای آه و ناله ساننفلد در پس زمینه را می توان در میان پرده های حال به هم زن فیلم «آسان کشتن» شنید. او تحمل دیدن چنین خشونتی را نداشت و این کنایه غریبی برای گروه سه نفره کوئن ها و ساننفلد است؛ همکاران متفاوت و ناهمگونی که آثاری عصبی کننده خلق کردند و حتی با جدا شدن راه های آنها از هم - ساننفلد به فیلمبرداری فیلم های پرفروش و تلویزیونی روی آورد و کوئن ها هم به زیاده گویی های بی روح - هنوزهم پس از سال ها کنار هم قرار گرفتن شان کنجکاو کننده است.

اس تی ون ارسدیل

ترجمه؛ حسین عیدی زاده

منبع؛ویلج وویس