شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

به خونسردی


به خونسردی

یکی از شاعرانی که طی بیش از دو دهه فعالیت ادبی خود توانسته شعرش به میان مردم راه پیدا کند چه در حوزه ترانه و چه غزل و از محبوبیت و مقبولیت قابل توجهی هم برخوردار باشد عبد الجبار کاکایی است شاعری که در آخرین مجموعه خود مابین شعر قدمایی و غزل نو چه در حوزه زبان و چه نوع مضمون سازی ها سعی کرده میانه را بگیرد

یکی از شاعرانی که طی بیش از دو دهه فعالیت ادبی خود توانسته شعرش به میان مردم راه پیدا کند (چه در حوزه ترانه و چه غزل) و از محبوبیت و مقبولیت قابل توجهی هم برخوردار باشد عبد الجبار کاکایی است. شاعری که در آخرین مجموعه خود مابین شعر قدمایی و غزل نو چه در حوزه زبان و چه نوع مضمون‌سازی‌ها سعی کرده میانه را بگیرد. با کشف‌هایی که خوشبختانه بیشتر در حوزه جهان بینی کار اتفاق می‌افتند و قوافی که معمولا در این کتاب ارزش افزوده‌ای هستند برای بیت.

به‌طوری که ما با وفور تک بیت‌هایی مواجه هستیم که در همان خوانش اول به عنوان نمونه‌های موفق در ذهنمان نقش می‌بندند: «دست طفل باورم اگر چه باز/ لای پره‌های اعتماد ماند» ص ۴۷. «از تیغ، فاتحانه گلویت عبورکرد/ این گریه و شکایت و شیون برای کیست؟» ص ۵۰. فرو ریختن‌هایی که این بار در پس آن ساختن‌هایی هم اتفاق می‌افتد: «یا تو مسلمان نیستی یا من مسلمان نیستم/ می‌ترسم از حرفی که باید گفت و پنهان می‌کنم» ص ۱۶. «پایان تو جز گریه‌های شرمساری نیست/‌ای حرف ناسنجیده از روی زبان برگرد» ص ۱۱. چیزی که کتاب را برایم ارزشمندتر می‌کند، تنها کشف‌هایی نیست که در کارها با آنها مواجه‌ایم، یا جذابیت‌هایی که کاکایی از طریق بازی‌های زبانی به کارش تزریق می‌کند. مثل بیت سوم غزل «قیامت» کتاب آنجا که کاکایی می‌نویسد: «قانع به نگاهیم ز محرومی‌دیدار/ از دولت تو بس که زیاد است کم ما». بازی زبانی که بین کلمه «زیاد» و «کم» خوب از آب در آمده؛ در واقع خونسردی است که در کارهای معترضه کتاب وجود دارد. خونسردی که باعث شده مخاطب در درجه اول با شعر مواجه باشد و تمام وجوه شاعرانه‌اش. شعری که بعد از عبور از استاندارد‌های یعنی سلامت وزن، قافیه و مضمون‌سازی‌ها در لایه‌های زیرینش هم کار کرد اجتماعی پیدا می‌کند، هم سیاسی. بخشی از این اتفاق در گرو خونسردی است که کاکایی در هنگام سرایش کار از آن بهره مند بوده است. مساله‌ای که عدم توجه به آن طی سال‌های اخیر چه در حوزه سینما چه شعر و چه داستان باعث تنزل پیدا کردن آثار هنری در حد یک بیانیه اعترض شده. بخشی دیگر روایتی است که هم از الگوهای موفق غزل قدمایی پیروی می‌کند هم غزل مدرن و باعث شده هم کار در افق دارای حیات باشد، به عنوان تک بیت‌های مستقل و موفق، هم در عمود. با به وجود آمدن آن نخ روایتی که در عمود بیت‌ها را به مثابه دانه‌های تسبیح به هم متصل می‌کند و تا بیت آخر پیش می‌برد.

و کار را در قسمت روایت از حیات‌های دوگانه‌ای برخوردار می‌کند. با زبانی که عموما سهل و یک دست است. هر چند در تک اتفاق‌هایی کاکایی به جای «از» از حرف «ز» در کارش استفاده می‌کند و کار را کمی‌از یک دستی در حوزه زبان خارج می‌کند. یا ارتباط‌های معنایی در بین دو مصرع برای شکل‌گیری بیت از بین می‌رود. مثل بیت سوم ص ۴۶ «آرامش ما رنگ تعلق به کسی داشت/ کابوس غم انگیز قفس بال و پری بود». که انگار هر مصرع از بیتی دیگر آمده‌اند و به لحاظ معنایی تکمیل کننده یکدیگر نیستند. اما به دلیل معدود بودن این دست اتفاقات که شاید در کلیت کتاب به تعداد انگشتان یک دست هم نرسد بتوان در مقابل عموم آثار موفق این کتاب از آنها چشم پوشی کرد. بخش دیگر این موفقیت، دقتی است که در ساختن تصویر اولیه به خرج داده شده. تصویر اولیه‌ای که از وضوح آن می‌توان به معناهای دوم و سوم دست پیدا کرد. یعنی استفاده از تمام ارکانی که مخاطب مثلا از مترسک به عنوان نشانه‌های قابل شناسایی جمعی در ذهن دارد.

مثل ( در جسم تو جان نیست) مثل ( در عمق وجودت هیجان نیست) مثل (چشمان تو حتی نگران نیست) و... به همین دلیل اغلب کارها در «حبس سکوت» قدرت این را دارند که مخاطب در آنها وارد شود و بتواند مثل جهانی در آنها سیر کند. تاس‌هایی که در هنگام ریخته شدن یک بار شش بیایند یک بار بش و کار را از تک وجهی بودن که به جرات می‌توان گفت پاشنه آَشیل شعر امروز است نجات بدهند.مساله‌ای که بی‌توجهی به آن (ساختن تصویر اولیه با تمام جزئیات) منجر به ابهام و ایجاد معما می‌شود. می‌بینید؟ همه چیز خیلی ساده است ! کاکایی در «حبس سکوت» همان چیزی را نشانه گرفته که داستایوفسکی در «ابله» جرج اورول در« قلعه حیوانات» و همان آموزه‌هایی را نشانه می‌گیرد که الیور استون در فیلم «جی اف کی».

یعنی نشانه می‌گیرید، به انگیزه‌هایتان فکر می‌کنید، نفس عمیق می‌کشید بعد، بوم و هدف می‌افتد. کافی است وسط فکر کردن و یاد آوردن دلایل انگیزه‌هایتان بغض کنید و چشمانتان کمی‌تار شود یا دستتان در اثر عصبیت کمی‌بلرزد و تیرتان خطا برود، آن وقت چه در جایگاه یک شاعر چه فیلمساز و چه داستان‌نویس کارتان ساخته است. چون ممکن است مخاطبین خود را زده باشید. مخاطبینی که شاید در میانشان اعضای خانواده خودتان نشسته باشند. پس لطفا لبخند بزنید!



همچنین مشاهده کنید