یکشنبه, ۱۹ اسفند, ۱۴۰۳ / 9 March, 2025
ارزش شناسی ـ بخش ۶

۱) ارتباط ارزشهای اجتماعی و نقش اجتماعی
برای درک ارتباط ارزش و نقش اجتماعی نیازمند درک مفهوم نقش اجتماعی هستیم.
۱ـ ۱) نقش اجتماعی:
عبارت است از رفتار یا کارکردی که شخصی میتواند در یک گروه داشته باشد. نقش اجتماعی را در عین حال میتوان به دو گونه معنی کرد؛
الف) نوع رفتار اجتماعی فرد در رابطه با زمینه اجتماعی - فرهنگی گروه
ب) روشی برای پاسخگویی به رفتاری که دیگران انتظار دارند (محسنی، ۱۳۶۲).
خود مفهوم نقش معانی متعددی دارد. در سطح فردی و در سادهترین معنا، اصطلاح مزبور میتواند به نقشهای مختلفی که یک نفر در زندگی روزمره خود ایفا میکند اشاره داشته باشد. بنابراین یک فرد ۱۸ ساله در ساعات مختلف یک روز ممکن است یک دانشجو، پسر خانواده، موسیقیدان، بازیگر، فوتبالیست و ... باشد. در رابطه با جامعه، نقشها با مشخص ساختن حقوق، وظایف یا تکالیف، جریمهها، تسهیلات و ... به هدایت انتخابها و اقدمات کسانی که عهدهدار آن نقشها هستند کمک میکنند. این اجتماع به هم آمیخته نقشهاست که ساختارهای مختلف را شکل میبخشد.
بدین ترتیب ساختار سیاسی یک جامعه ممکن است از گردهم آمدن نقشهای مختلفی همچون نخست وزیر، رئیس جمهور و اعضای مجلس تشکیل شده باشد (استانفورد کوهن، ۱۳۸۳).
با گسترده و وسیع شدن دامنه روابط اجتماعی، افراد با گروهها و اجتماعات مختلف ارتباط پیدا میکنند و به عضویت در آن گروهها درمیآیند. طبیعی است که عضویت در هر جامعهای به هر نوع و با هر درجهای از قوت و شکست که باشد برای انسان نقشهای اجتماعی خاصی ایجاد میکند که عبارت است از نحوه تفکر و احساس و رفتار انسان در آن گروه یا جامعه خاص. برای نمونه دانشجویی که در دانشکدهای تحصیل میکند با عدهای از همکلاسان خود روابطی خاص دارد و قوانین و مقرراتی بر رفتار او حکومت میکند. او ملزم به رعایت اصول مشخصی است که مجموعا به ایجاد نقشهای اجتماعی منجر میشود. به بیان دیگر نحوه روابط خود را با محیط به نحوی که لازم است تنظیم میکند. اگر نقشی را که این دانشجو در محیط دانشگاه دارد با نقشی که در محیط خانوادگی خود ایفا میکند مقایسه کنیم تفاوتهای موجود در میان این دو را به وضوح مشاهده میکنیم زیرا این دو نقش در وضع رفتار، میزان رسمی بودن، میزان صمیمیت و استحکام روابط با همدیگر، تفاوت اساسی دارند.
به طور کلی روابط اجتماعی نقشهای اجتماعی خاصی در افراد ایجاد میکند. در اجتماعات صنعتی دامنه این روابط روز به روز بیشتر و پیچیدهتر میشود، به طوری که به هیچوجه قابل مقایسه با روابط و نقشهای اجتماعی مردم در محیط روستایی نیست. حتی در مواردی در اجتماعات صنعتی تعدد روابط اجتماعی و پیچیدگی این روابط سبب ایجاد برخی از مشکلات روانی میگردد.
فرد باید در هر لحظه تطابق گروهی و اجتماعی خود را با توجه به روابطی که دارد تنظیم کند اما مشکل اینجاست که در تمام موارد نقشهای اجتماعی صورت متجانس ندارند و گاه ممکن است دو نقش اجتماعی که به عهده یکنفر است چندان از همدیگر متفاوت باشند که فرد را دچار تعارض عاطفی نماید. دیده شده که برخی از دانشمندان که میخواهند خود را وقف مطالعات علمی نمایند، رفتارهای خاصی را برمیگزینند که خود به خود در رفتارهای آنان در نقشهای اجتماعی مربوط به گروههای دیگر موثر است و در چنین صورتی ممکن است به عنوان مثال در گروههای خویشاوندی و خانوادگی رفتاری مانند افراد دیگر نداشته باشند.
در هر موقعیتی فرد مواجه با انتظارات مخصوصی است و پاسخ مخصوص از طرف او توسط دیگران مطالبه میشود. در هر مورد برای اطمینان از ارائه پاسخها و عکسالعملهای مناسب نیروهایی وجود دارد. واقعیت آن است که اجرای نقش، الگویی به وجود میآورد که بر اساس آن فرد در شرایط و موقعیت ویژهای رفتار میکند.
۲ـ۱) انواع نقشهای اجتماعی:
نقشهای اجتماعی موجود در یک فرهنگ را میتوان بر اساس نقطهنظرهای متفاوتی طبقهبندی کرد. برخی از نقشها ساده و برخی دیگر پیچیدهاند. نقشها را بر اساس درجه ارزش اجتماعی هر کدام نیز طبقهبندی کردهاند. بعضی از آنها را جامعه بسیار پرارزش میداند و حال آنکه برخی دیگر اهمیت چندانی ندارند. برای برخی از نقشها تقاضای بسیار شدیدی وجود دارد و در آنها مسئولیتهای سنگینی وجود دارد و معرف یکسری فعالیتهای جدی به حساب میآیند، حال آن که برخی دیگر چندان مورد تقاضا قرار نمیگیرند. هر شخص لااقل به تعداد گروههایی که در آنها عضویت دارد، دارای نقشاست. این نقشها بیشتر از همه انواع دیگر مورد توجه جامعهشناسان قرار میگیرند. از اینروست که هر فردی در زمان خاصی نقشی را در گروههای خانوادگی، آموزشی، اقتصادی، سیاسی، مذهبی و تفریحی بر عهده دارد.
اینگونه طبقهبندی که مبتنی بر کارکرد اجتماعی هر نقش است، اساسا مبتنی بر تقسیمبندی ویژه از نهادهای اجتماعی است. چرا که الگوهای رفتاری و و در نتیجه نقشها از طریق قالبهای نهادی به فرد دیکته میشود.
در تقسیمبندی دیگری، نقشها را به سه دسته تقسیم میکنند:
۱) اولیه: همچون نقش اصلی فردی در آموزش و پرورش است.
۲) ثانویه: به عنوان مثال فرد در نقش اصلی آموزش و پرورش میتواند نقشهای فرعی مانند استاد، دانشجو، مدیر و ... داشته باشد.
۳) ثالثیه: ممکن است فرد نقش بسیار ساده داشته باشد. به طور مثال نقش ثالث در مورد نقش سیاسی همچون نقش یک شرکت کننده در انتخابات است (محسنی به نقل از ژوزف فیچر، ۱۹۶۰).
گذشته از این موارد امتیازات خاص اقتصادی، تحصیلی، خانوادگی و اجتماعی هم از عواملی هستند که در تعیین نقش اجتماعی افراد موثرند.
۳ـ ۱) رابطه ارزش با نقش اجتماعی:
در تعریف نقش عنوان شد که نقش اجتماعی (Social Role) به معنی برآورده کردن انتظارات اعضاء گروه اجتماعی و یا در واقع به معنی چگونگی عمل کردن به قواعد و هنجارها در یک موقعیت اجتماعی است. نقش اجتماعی الگوی رفتاری است که بر اساس تعدادی از هنجارهای اجتماعی، اطراف یک کارکرد اجتماعی، به منظور انجام آن و دستیابی به هدفی خاص گرد هم میآید. فرد در هر یک از نقشهای اجتماعی که بر عهده دارد به دنبال دستیابی به ارزشهایی است و برای رسیدن به آن ارزشها باید هنجارهای خاصی را در هر یک از نقشها رعایت کند. تغییر در یک ارز ش میتواند تغییر در کنشها و هنجارهای مربوط به یک نقش را موجب شود و یا نقشهای جدیدی را بیآفریند.
۲) رابطه ارزش با گرایش
گرایش یعنی تمایل داشتن به یک شیء، پدیده، انسان و ... . گرایش مفهومی است که در اکثر مفاهیم علوم اجتماعی و رشتهها وجود دارد. گرایش در اصل مفهومی روانشناختی است و در سطح فردی معنا میبابد؛ به بیان دیگر گرایش بعد فردی دارد اما ارزش اگرچه هم فردی و هم اجتماعی است اما به تعبیری میتوان گفت بعدی اجتماعی آن غلبه دارد، یعنی تا افرادی نباشند که یک عمل را به عنوان ارزش قبول داشته باشند آن عمل، ارزش پدید نمیآید. ارزش ملاک و مبنای قضاوت است اما گرایش (attitude) اینطور نیست. گرایش سطحی است، اما ارزش مفهومی عمیق است که دیر شکل میگیرد و دیر هم از بین میرود. گرایشات برخاسته از ارزش هستند و قبل از آن وجود دارند. در کتاب جامعهشناسی درسلر و ویلز تمایل یاد گرفته شده فردی برای پاسخ دادن به محرکی مخصوص با شیوهای معین گرایش تعریف شده است. (Willis , Dressler , ۱۹۷۵)
۳) رابطه ارزش با کنش اجتماعی
کنش اجتماعی به تمامی حالات فکر، احساس و عمل، که تمایل به آن بر حسب مدلهای جمعی و شالودهبندی شده صورت میگیرد، گفته میشود. مقصود از مدلهای جمعی یعنی مدلهایی که بین اعضاء جماعتی از اشخاص مشترک است (گی روشه، ۱۳۷۹). فرد در برابر کنش انتظار واکنش از فرد دیگر دارد. کنش متقابل اجتماعی، رابطه یا ارتباط بین حداقل دو واحد اجتماعی است و عملی ارادی و سازمانیافته است که هدف و نیت خاصی را دنبال میکند (ماکس وبر، ۱۹۲۰ ـ ۱۸۶۴ ، اقتصاد دان، جامعهشناس و فیلسوف آلمانی).
اریک گود مینویسد: «معمولا ارزشها کاملا گسترده و انتزاعی هستند و گونهای خاص از رفتار را در موقعیتی واقعی دیکته میکنند». تـیباتامور مینویسد: « موضوع مطالعه جامعهشناسی رفتار اجتماعی انسان است که به وسیله ارزشها، انگیزشها و علایق جهت داده میشود. بنابراین جامعهشناس، ارزشها و ارزشگذاریهای انسان را به عنوان واقعیت مطالعه میکند. اریک گود ارزش را یک راهنما برای کنش اجتماعی میداند.
پیتریم سوروکین جامعهشناس آمریکایی روسی الاصل (۱۹۶۸ ـ ۱۸۸۹) موسس دپارتمان جامعهشناسی دانشگاه هاروارد، معتقد است هر معنی به طور ظریفی یک ارزش محسوب میشود، چه شناختی و چه غیرشناختی. هر ارزش نیز متضمن یک هنجار است و هر هنجاری از دیدگاه حقوقی، شرعی و تکنیکی و ... لزوما یک معنی و یک ارزش مثبت یا منفی است. معنیها و ارزشها، کنشهای اجتماعی افراد را شکل میدهند.
اریک گود (good) میگوید: روابط میان کنشهای اجتماعی و شکلهای فرهنگی نیازمند مشخص کردن با دقت بیشتر است زیرا ارزشها، ایدئولوژیها و سیستمهای نهادی در تمامی تصمیمات و کنشهای ما موثرند. ارزشهای ما رجحانهای ما را مشخص میکنند. اساسیترین رابطه میان ارزشها و کنشهای اجتماعی آن است که انسانها با پذیرش زندگی با قانون، مذهب، اخلاق و یا الگوهای هنری جامعهپذیر میشوند. تقریبا هیچ تجزیه و تحلیلی از رفتارهای اجتماعی بدون مراجعه به ارزشهای مردم امکانپذیر نیست.
کنش اجتماعی نه امر ذهنی و انتزاعی است و نه مربوط به جهان عقاید و مطلوبیتهاست و نه ملاک قضاوت. بلکه فکر، احساس و عملی است که فرد تحت تاثیر مدلهای جمعی انجام میدهد. کنشها تحت تاثیر مستقیم هنجارهای اجتماعی هستند، لذا میتوان گفت که کنشهای اجتماعی از ارزشها نشات میگیرند.
۴) رابطه ارزش با نهادهای اجتماعی
به شبکهای از پوششهای (Processes) پیچیده اجتماعی که به هدفهای مهم معینی ناظر است و کل یگانهای به شمار میآید، نهاد اجتماعی (Social institution) گویند. (آلبرن و نیکوف، ۱۳۸۰)
درجامعهشناسی نهاد اجتماعی مبین واقعیتی است که در جامعه ساخته و یا استقرار یافته است. نهاد دارای کارکرد اجتماعی ویژهای است که به نحوی مستقل از اراده اعضایش به حیات خود ادامه میدهد. افراد به دنیا میآیند و از بین میروند در حالی که نهادهای اجتماعی پابرجا هستند، هر چند که در طول زمان تحولاتی پیدا میکنند.
نهاد اجتماعی از استمرار و دوام در طول تاریخ برخوردار است چرا که نهادها مقاوم هستند، به تدریج و آرام تغییر میکنند و بالاخره در مقابل جریانهای مخالف به مراتب بیشتر از ساختهای گروهی مقاوم هستند. نهادها دارای سمبلهایی هستند که پیوستگی و دوام میان خود را حفظ میکنند. نهادها دارای یک سری قالبهای رفتاری هستند که در سطح فردی بر رفتار افراد جامعه تاثیراتی دارند. الگوهای رفتاری (مانند اصول دین در اسلام و ده فرمان در مذهب یهود و ... ) در خیلی زمینهها مشخص هستند. (محسنی، ۱۳۶۲) رویهمرفته اگر نیازمندیهای انسانی را به دو شاخه اصلی و فرعی تقسیم کنیم میتوانیم نظامهای نهادی را هم دو گونه بدانیم:
الف) نظامهای نهادی نخستین (Primary institutional system):
نظامی نهادی است که برای رفع حاجتهای حیاتی انسان و بقای جامعه ضرورت تام دارد و از اینرو جهانگیر (جهان شمول) است. نظام نهادی اقتصادی مشتمل بر نهادهای مهم فراوانی که از راههای گوناگون زندگی اعضای موجود جامعه را تامین میکنند، است و نظام نهادی خانوادگی مشتمل بر نهادهای مهم فراوانی که به شیوههای متعدد، تولید و تربیت اعضای آینده جامعه را بر عهده دارند، است. نهادهای دینی که در عصر جدید از اهمیت افتادهاند، در گذشته در شمار نظامهای نهادی نخستین بودهاند و نیازهایی را که انسان کهن از لحاظ تبیین کائنات و تامین آرامش ذهن خود و تثبیت روابط اجتماعی داشته است، برمیآوردهاند.
ب) نظامهای نهادی دومین (Secondary institutional system):
نظامی نهادی است که به نیازهای درجه دوم انسانی پاسخ میگوید و خود از متفرعات نظامهای نخستین به شمار میرود. از اینجاست که نظامهای نهادی دومین عمومیت و ضرورت جهانی ندارند. در عصر حاضر نظامهای اخلاقی، تربیتی، هنری و تفریحی از این جملهاند. در گذشته نظام نهادی اخلاقی به صورتی مستقل وجود نداشت، بلکه نهادهای اخلاقی ضمیمه نظام نهادی دینی و نظام نهادی خانوادگی بودند. همچنین در عصرهای پیشین نظامی مختص نهادهای تربیتی، هنری یا تفریحی در میان نبود، بلکه نهادهای تربیتی، هنری و تفریحی جزء نظام نهادی خانواده و نهاد دینی و نظام اقتصادی محسوب میشدند (آلبرن و نیکوف، ۱۳۸۰).
دکتر محسنی (۱۳۶۲) در کتاب جامعهشناسی عمومی مینویسد: «نهادهای اجتماعی را از نقطه نظرهای بسیار متفاوتی میتوان تقسیم کرد، لکن معروفترین روش طبقهبندی، طبقهبندی آنها بر اساس کارکرد یا نوع پاسخگویی به نیازمندیهای اجتماعی است که به شش طبقه تقسیم میشوند»:
۱) نهاد خانوادگی:
نظامی است که به تنظیم، ثابت و استاندارد کردن روابط جنسی و تولید مثل میپردازد. رایجترین صورت آن اتحاد زن و مرد با فرزندان در داخل یک خانوار است. این نهاد اصلی یک سری نهادهای فرعی مانند ازدواج، نگهداری فرزندان و روابط خانوادگی را شامل میشود.
۲) نهاد آموزش و پرورش:
این نهاد اساسا روند منظم اجتماعی شدن است که به نحو غیر رسمی در خانه و در محیط کلی فرهنگی انجام میپذیرد. صورت رسمی آن در سازمان پیچیده آموزشی انجام میشود که از طرف جامعه به وجود آمده است. نهادهای فرعی در قالب این نهاد اصلی مسائلی مانند امتحان، درجات تحصیلی، دیپلمها، کار در منزل و موارد دیگر را شامل میشود.
۳) نهاد اقتصادی:
صورت منسجم مدلهایی است که از طریق آنها مواد و خدمات تولید میشود. این نهاد اساسا مسائلی مانند تولید، توزیع، مبادله و مصرف مواد را شامل میشود. نهادهای فرعی آن عبارتند از اعتبار، بانک، تبلیغ و بازار.
۴) نهاد سیاسی:
نهاد سیاسی کارکردش در درجه اول ارضاء نیاز در اداره مملکتی و حفظ نظم عمومی در جامعه است. این نهاد دارای نهادهای فرعی بسیار است که بعضی از آنها عبارتند از: نظام قانونگذاری روابط سیاسی و احزاب و....
۵) نهاد مذهبی:
نقش اساسیاش ارضاء یک نیازمندی اجتماعی مهم انسان، یعنی در رابطه بودن با خداست. چهره این نهاد در اعتقادات و انجام مراسم مذهبی که افراد آنها را مراعات میکنند دیده میشود. مذهب همیشه دارای اخلاق و الگوهای خاصی است که رفتارها را خوب و بد میکند. برخی از نهادهای فرعی آن عبارتند از روشهای انجام مراسم مذهبی، قربانی کردن و نذر.
۶) نهاد تفریحی:
این نهاد پاسخگویی به نیازمندی انسان در مورد استراحت و آسایش جسمی و روانی است. نهادهای فرعی آن مواردی مثل بازیها، ورزشها، رقصها، نقاشیها و تئاتر را شامل میگردد.
هر نهادی متشکل از تعدادی نقشهای اجتماعی است به منظور تامین نیازهای انسانی. در همین خصوص و در مورد ارتباط ارزش با نهادهای اجتماعی باید این مطلب را در نظر داشت که علاوه بر اینکه نهادهای اجتماعی از طریق نقشها و هنجارهای اجتماعی با ارزشهای اجتماعی ارتباط پیدا میکند،اما نکته بسیار مهم و اساسی درک ارتباط میان این دو این است که بقاء، رشد، گسترش و تعمیق ارزشها در گرو راه یافتن یا نفوذ آنها در نهادهای اجتماعی است. یک موضوع هنگامی به عنوان ارزش اجتماعی تحکیم مییابد که در ساختارهای مختلف جامعه نفوذ کرده و در چگونگی آنها موثر باشند. مثلا آزادی هنگامی در جامعه ارزش اجتماعی محسوب میشود که بتوان آن را در ساختار نهادهای اجتماعی مختلف جامعه مشاهده کرد. این امر را اصطلاحا "نهادینه شدن ارزشها" گویند.
تامین ارزشها از طریق نهادها صورت میگیرد و در هر جامعه نهادهای معینی برای اشاعه و تامین ارزشهای بخصوص وجود دارد. مثلا ارزش تقوی از ارزشهای اصلی هر جامعه بوده؛ نهادهای مختلف اجتماعی، از جمله فعالیتها و تعالیم دینی، مساجد، مفاهیم عرفانی و اخلاقی که در فرهنگ و نهادهای وابسته به آن وجود دارد، همه به کار تعیین ضوابط «تقوی» و توجیه و ترویج این ضوابط مشغولند (صانعی،۱۳۴۷).
همچنین «دانش» ارزشی است که از طریق وسایل ارتباط عمومی مانند کتاب، مطبوعات، رادیو، تلویزیون و سینما گسترده میشود و مهمترین نهادی که مستقیما به اشاعه این ارزش مشغول است نظام تعلیم و تربیتی و آموزشگاههای مختلف یک کشور است.
تدوین: مختار نائیجی ـ دانشجوی کارشناسی ارشد جامعه شناسی دانشگاه تربیت مدرس تهران ـ خبرنگار علوم اجتماعی سرویس مسائل راهبردی ایران
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست