جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

شاعران با «غزل» تاختند


شاعران با «غزل» تاختند

در دهه بعد, شعر ایران, محتملاً شباهتی به دوره های شعری پس از مشروطه نخواهد داشت این مطلب را چند بار دیگر هم گفته ام و هر بار, جلوه ای از آنچه را که در پیش خواهد بود به اعتبار کتاب های تازه منتشر شده نشان داده ام

در دهه بعد، شعر ایران، محتملاً شباهتی به دوره‌های شعری پس از مشروطه نخواهد داشت. این مطلب را چند بار دیگر هم گفته‌ام و هر بار، جلوه‌ای از آنچه را که در پیش خواهد بود به اعتبار کتاب‌های تازه منتشر شده نشان داده‌ام.

این بار می‌خواهم به اعتبار سه کتاب «نامه‌های بی‌تاریخ» کمیل قاسمی، «آنها از مرگ ...» علی الفتی و «... مینیاتوری...» شیما شاهسواران احمدی به سراغ این واقعیت بروم که «سهل‌نویسی» در چارچوب «شعر منثور» و «غزل نو» متمایل است به برخی از شهودهای ناگزیر از سر «غریزی گویی گریزی» که در نهایت شعر دهه نود را به سمت «سهل و ممتنع‌نویسی» سوق می‌دهد.

از سه کتاب یاد شده، یک کتاب کاملاً غزل است و کتابی دیگر کاملاً شعر منثور و سومی، هم غزل و هم شعرمنثور. در هر سه، «سهل‌نویسی» به «شهود در جهان» و در نهایت ساخت «مضمون»، متمایل است و از این نظر، تا حد زیادی از سهل‌نویسی دهه هشتاد دور است که بیشترین اتصال‌اش به ارثیه نیما، همان علاقه مفرط به سمت نثرگرایی است ‍[با این تفاوت که نیما توصیه می‌کرد به «شعراندیشی» و «نثر‌رفتاری در زبان» و شعر «مشهور به هشتاد» عمل می‌کرد به «نثراندیشی» و «شعر رفتاری در زبان»! و پیداست که فاصله این دو از کجا تا به کجاست!]

«آنها از مرگ...» علی الفتی در میان سه کتاب مورد نظر، به «شعر منثور» متمایل‌تر است یعنی اغلب و اکثر، حتی از موسیقی عادی کلام هم غفلت کرده [یا بی‌خیال‌اش شده شاعر یا از به کار بردن‌اش ناتوان بوده!] با این همه شعر، آن قدر در تعامل با وقایع و نتایج، از خویش خرسند بوده که لبخندش را می‌توان در اکثر سطور کتاب دید و این را قدما به این تعبیر می‌گفتند که سراینده ذاتاً شاعر است و البته من این تعبیر را به معنای «غریزی گویی» به کار نمی‌برم با این همه الفتی به عنوان یکی از ادامه‌دهندگان شیوه «بیژن جلالی» در این گونه‌گویی از نگاه مخاطب عام، شعرش نمی‌تواند چندان پسندیده باشد به همان دلیل فقدان موسیقی که شعر جلالی را هم دهه‌ها در محاق نگه داشت و آنچه اسم او را در تذکره شعر معاصر به یادگار نهاده همان یکی دو سال یادآوری و یاوری مطبوعات تخصصی در دهه هفتاد بوده و البته یکی دو سال نیز پس از مرگ‌اش، یعنی مجموعاً ۴ سال که بسیار کم است برای تأثیرگذاری بر شعر معاصر؛ با این همه ظاهراً علی الفتی در همین زمان کم مصمم شده به آویختن قبای خود بر این آویز!

«نامه‌های بی‌تاریخ» کمیل قاسمی، لاغرتر از کتاب‌های دیگر است اما به نظر من متمایز‌تر است و دلگرم‌کننده‌تر. شعرهای منثور و غزل‌های این کتاب به ما [به عنوان مخاطب] اعلام می‌کنند که شاعر ۳۰ ساله‌شان، از مرحله شاعر غریزی گذشته و توانایی مجاب کردن مخاطب به عام به خوانش مجدد و مخاطب خاص به خوانش‌های مجدد را یافته است. کمیل قاسمی نه مانند علی‌الفتی شاعری است شناخته شده در چارچوب «شعر شهرستان» و نه مثل شیما شاهسواران احمدی، شاعری آشنا در نشست‌های ادبی تهران. این کتاب از آن دست کتاب‌هایی است که اگر توسط منتقدان ادبی بازبینی نشوند، تنها به دلیل موفقیت‌ سال‌های بعد شاعران‌شان، مورد خوانش مجدد قرار می‌گیرند چون فاقد پشتوانه‌ تبلیغی مؤثر در این آشفته‌بازار نشر کتاب شعرند.

«... مینیاتوری...» شیما شاهسواران احمدی، مجموعه غزل است وگرچه در چند غزل، یادآور غزل‌های مریم جعفری آذرمانی است و در چند غزل دیگر یادآور غزل‌های نوآوران دیگر عرصه غزل در این سال‌ها، با این همه از عنصر «حرفه‌ای‌گری» برخوردار است و تمایل به استقلال نسبی؛ همچنین به رغم کژو‌مژ شدن مکرر به سمت‌وسوی مختلف غزل معاصر، جایگاه تمام‌کنندگی «قافیه» در آن هنوز محفوظ است همچنان که جایگاه «مضمون‌سازی» و این وجه تمایز غزل احمدی‌ است با بخش غالب آثاری که در چارچوب غزل نو در این سال‌ها خوانده‌ایم [مریم جعفری و چند نفر دیگر را باید استثنا دانست] می‌شود به اعتبار این کتاب در مورد غزل احمدی نوشت که می‌تواند در نیمه نخست دهه نود، اتفاق بزرگ شعر خودش را یعنی رسیدن به غزلی مستقل و پیشنهاددهندگی را محقق کند اگر آهنگ پیشرفت‌اش به همین منوال باشد ان‌شاءالله!

تسبیح که پاره شد...

علی‌الفتی تعداد کتاب‌هایش زیاد است و متولد ۱۳۵۶. در تهران، آن‌قدرها شعرش را نمی‌شناسند اما در شهرستان، شاعر نام آشنایی است. «شعر منثور» می‌گوید و از موسیقی عادی کلام هم اغلب دوری می‌کند یا موسیقی عادی کلام از او دوری می‌کند! به هر حال، شاعری است که به اعتبار واپسین کتاب‌اش [«... آنها از مرگ...»] می‌تواند یکی از چهره‌های شعر دهه نود باشد:

«همه از آن خانه رفته‌ایم

تسبیح که پاره شد

هر کدام گوشه‌ای افتادیم

ما دیگر نمی‌خندیم

ما حرف نمی‌زنیم

کسی که آلبوم را می‌گشود

می‌گفت: ما مرده‌ایم»

که با بوی نان عشق از سر پرید رسیدند

کمیل قاسمی متولد ۱۳۵۹ است. غزل می‌گوید و شعر منثور. هر دو پیشنهاد دهنده و هر دو، یک سروگردن بلندتر از آثار همسن‌وسال‌های او؛ با این همه، چندان نام آشنا نیست به عبارتی گوشه‌نشین ادبی است و گوشه‌نشینی ادبی در این روزگار، جواب نمی‌دهد چون واقعاً هیچکس حوصله‌ سرزدن به «محاق‌های ادبی» ندارد. «نامه‌های بی‌تاریخ» آیا از این «محاق» خواهد گریخت؟

«زمین خورد اما مکرر پرید

معطل نماند و سبک‌تر پرید

به اندازه پلک‌ برهم زدن

از این در رسید و از آن در پرید

شبی مثل آوازی از کوچه‌ها /غزل آمد و خواب دفتر پرید

برایت چه بنویسم از دردها /که با بوی نان عشق از سر پرید

پرستو پرستو پرستو رسید/کبوتر کبوتر کبوتر پرید.»

کرم ابریشم و جرأت پروازت نیست

شیما شاهسواران احمدی‌ متولد ۱۳۶۲ است. شاعری است غزل‌گو که کتاب «... مینیاتوری...» هم به همین سبک و سیاق و در همین چارچوب شکل گرفته است. غزل او گرچه پیشنهاددهنده نیست و می‌توان آن را «نیمه مستقل» نامید با این همه با تمام تمایلات نوگرایانه‌اش، التزام قدمایی‌اش به کارکرد قافیه و مضمون، نویددهنده درخشش غزل‌سرایی موفق در دهه نود است.

«خسته از سوختن و ساختنی حق داری

خسته از این همه پرپرزدنی حق داری

کرم ابریشم و جرأت پروازت نیست

پیله از ترس اگر هم بتنی حق داری

... یوسف آن قدر شکسته است که نشناختی‌اش

باز هم منتظر پیرهنی حق داری /ما دو کوهیم که هرگز

نرسیدیم به هم /سرد و مغرور تو هم مثل منی حق داری»