سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مأموریت
زن از خم کوچه که گذشت، پیرزنی را دید که سرش را از میان لنگه در بیرون آورده بود.
چند هفتهای بود که پیرزن تنها به این محله آمده بود و در زیرزمین خانهای قدیمی ساکن شده بود. زن جلو رفت. پیرزن بهسختی جواب سلامش را داد. زن با دلواپسی از پیرزن دور شد. بچهاش بیمار، همسرش در سفر و فرزند دیگرش را باید به مدرسه میبرد.
زن در گرفتاریهای زندگی پیرزن را از یاد برد، ظهر وقتی کنار سفره نشست و قاشقهای سوپ را در دهان کودکش گذاشت و لبخندی پرمهر نثار کودکش که خسته از بازیهای کودکانه و مشقهای مدرسه بود، کرد، یکباره نگاه پیرزن را به یاد آورد.
زن با عجله از جا بلند شد، کاسهای را از سوپ پر کرد، تکه نانی تازه کنار آن در سینی گذاشت و به طرف خانه پیرزن راه افتاد.
در خانه قدیمی تا نیمه باز بود، زن وارد شد، پیرزن پتوی کهنهای را روی خود انداخته بود و روی گلیمی قدیمی به خواب رفته بود.
زن سینی را کنار او گذاشت، کتری خالی را پر از آب کرد و روی چراغ گذاشت. پیرزن وقتی فنجان چای را در دست گرفت، با خودش فکر کرد این زن فرشتهای است که برای نجات جان او، مأموریت داشته است.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست