پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

پایان كار اردشیر


پایان كار اردشیر

بقایای ابزار جنگی, بر روی خاك های داغ دشت پلاتیا بر جای ماند پارسیان به ایران برگشتند و در یك رخوت دور از التهاب فرورفتند شور و شوق و آتش جنگ در احساساتشان زبانه نمی كشید اردشیر پس از مدتی جدیت و پشتكار برای اوضاع زندگی ایرانیان در قصر به فكر فرورفت كه باید چه كار كند

یونانیان هم كه از حمایت اهالی مصر و امیر شورشی آن چیزی عایدشان نشد و همه كشتی هایشان را در آنجا از دست دادند تصمیم گرفتند با اردشیر صلح كنند. زیرا آنها به روشنی متوجه شدند كه هیچ گاه توان مقابله با ایرانیان را ندارند. در نتیجه كالیاس پسر هیپ پونیكوس به نمایندگی از جانب آتن به شوش آمد و خدمت اردشیر رسید و گفت آیا شهریار پیشنهاد صلح یونان را می پذیرد. اردشیر پس از فكر كردن در این مورد صلاح را در بستن پیمان صلح دید و به كالیاس پاسخ مثبت داد و شرایط صلح را جویا شد. كالیاس گفت: جزیره قبرس به ایران بازگردانده می شود و یونانیان هرگز به متصرفات ایران وارد نمی شوند.

بقایای ابزار جنگی، بر روی خاك های داغ دشت پلاتیا بر جای ماند. پارسیان به ایران برگشتند و در یك رخوت دور از التهاب فرورفتند. شور و شوق و آتش جنگ در احساساتشان زبانه نمی كشید. اردشیر پس از مدتی جدیت و پشتكار برای اوضاع زندگی ایرانیان در قصر به فكر فرورفت كه باید چه كار كند. علاوه بر اینكه او پادشاهی عشرت طلب بود از قوه تدبیر و دلیری هم برخوردار بود. سوگلی حرمسرایش ملكه داما سپیا جای ملكه آمیستیریس را گرفته بود اما بانو آمیستیریس هنوز هم صاحب رای و نفوذ بود و در مواقع لزوم می توانست در معیت دخترش آمه تیس فرامین ملوكانه اردشیر را تغییر دهد.

روزگار هم آتن و اسپارت را در كنار هم قرار داد. لاسه دمونی ها در قدرت بازو و آتنی ها فكرشان خوب كار می كرد. تیمستوكلس، میلتیادس، اوری بیادس، پریكلس، آریستید، سیمون و دیگران قوای جسمانی لاسه دمونی ها و نیروی فكری آتنیان را با هم درآمیختند و دورانی خوش برای یونان رقم خورد كه در برابر پارسیان مقاومت هایی پراكنده از خود نشان دادند. پس از جنگ پلاتیا وضع آتن رونق یافت. آنها بندرگاه پیره را ساختند و آن را به آتن وصل كردند و سپس اطراف شهر را برای مصون ماندن از تعرضات احتمالی دیوار حائل كشیدند.

غنائم جنگ برای بهبود اوضاع آتن مصرف شد. لاسه دمونی ها به این عمل شدیداً اعتراض می كردند. هدف آتنی ها این بود كه علاوه بر سرگرم كردن ایرانیان سرزمین های خودشان را در آسیای صغیر آزاد كنند و از یورش احتمالی ایرانیان ممانعت به عمل آورند و یا در صورت بروز چنین واقعه ای آمادگی لازم را داشته باشند. یونانیان توان مقابله با پارسی ها را نداشتند آنها در معبد آپولون جمع شدند كه چاره ای بیندیشند و سرانجام قرار گذاشتند كه در برابر ایرانیان با هم متحد شوند.

آریستید كه به عادل معروف بود و قبلاً به یونانیان گفته بود پل های احداثی خشایارشاه را خراب كنند تا اگر تصمیم او عوض شد و خواست به یونان برگردد مانع او شوند اكنون در نقش كاتب و خزانه دار صلح عمل می كرد. آتن، اسپارت و جزایر مهم در اتحادیه عضو شدند. آریستید خزانه كل را به جزیره دلوس انتقال داد. اعضا پذیرفتند كه اگر اتحادیه نیاز به پول، سپاه و كشتی داشت در اختیارش قرار دهند. سیمون رئیس اتحادیه دلوس طرح جنگ با پارسیان را داد اما پارسیان تمایل نداشتند بجنگند. سیمون به تراكیه و قبرس آمد اما متحدین به زودی از وضعیت جنگی خسته شدند و با پرداخت پول به آتنی ها وظیفه تهیه و تدارك سپاه را به آنها واگذار كردند. در فاصله میان جنگ پلاتیا و جنگ های پلوپونزی یونانیان خوش اقبال شدند. دورانی طلایی را كه به خصوص پریكلس برای آنها به ارمغان آورده بود می گذراندند. آتن مركز ثقل تصمیم گیری شده بود. سیمون با دویست كشتی از نوع ترمی دم به سواحل امپراتوری ایران آمد. تیترس تس یكی از فرزندان خشایارشاه فرمانده قوای پارسی حوالی جزیره قبرس با او برخورد كرد اما یونانیان برای فریب دادن قوای پارسی، لباس هایی شبیه آنها پوشیده و پس از فتح كوچك اولیه در ساحل پناه گرفته بودند در حالی كه فردات برادرزاده خشایارشاه در برخورد نخستین قوای طرفین كشته شد. زیرا ایرانیان به تصور نیروهای خودی عكس العمل نشان ندادند. سیمون پیروزی اتفاقی اش را در كنار رود اوریمدن جشن گرفت اما این دلخوشی ناچیز چه تاثیری می توانست در عزم ایرانیان داشته باشد.

شهرها و جزایر یونانی به آتن باج و خراج می دادند. در این میان لاسه دمونی ها یا همان اسپارتیان به هیچ وجه نمی توانستند این وضع را تحمل كنند چرا كه بیشتر از آتن برای اداره و سلطه بر یونان خود را مستحق می دانستند. بنابراین زیرپای سیمون را خالی كردند و با یك اتهام او را از مقام ریاست اتحادیه خلع كردند و پریكلس معروف طراح دوران طلایی آتن را به جای او نشاندند. پریكلس از دیگر اشخاص شهیر آتن یك سر و گردن بالاتر بود. پریكلس فرزند كسان تیپ، نجیب زاده بود و پدرش در جنگ میكال قوای یونانی را هدایت می كرد. پریكلس سی سال در شغل های مختلف در آتن خدمت یا به عبارتی حكمرانی كرد. او در آتن یك پادشاه به حساب می آمد. تصمیماتش را همه اطاعت می كردند و حرفش خریدار داشت و در احیا و بازسازی نیروی دریایی كه برای یونان نقش حیاتی داشت بسیار موثر بود. پریكلس سخنران خوبی هم بود. آتن از این دست افراد فراوان داشت كه خوب حرف می زدند و آدم های سرسخت و مردد را جذب می كردند. همین ناطقان كه پریكلس عمده ترین شان بود بازار علم را در آتن گرم می كردند. فلاسفه و ادیبان را در یكجا جمع كرد و بناهای تاریخی در آتن ساخت. فیلسوفان، حكیمان و دانشمندان بعدی در یونان، شهرشان را تا حدود زیادی مدیون پریكلس بودند. وانگهی او صنایع را گسترش داد و تجدید كرد. پریكلس این روزگار خوش را ایجاد كرد اما یونانیان جماعتی نبودند كه قدر این موهبت ها را بدانند زیرا در برابر پول و قدرت وسوسه می شدند و خود را می باختند. تدابیر ایرانی خیالات یونانی را می شناخت و می توانست آنها را بی اثر، خنثی و نقش بر آب كند. در این زمینه اردشیر موفق بود. پریكلس آتن را سرور شهرهای یونانی كرد و به آنها جسارت جنگ علیه ایرانیان داد و ستاره بختشان را پرفروغ كرد. این لذات گذرا آتنی ها را در خواب غفلت برد اما پریكلس نزد وجدان خود راضی بود و در بستر مرگ برای توجیه اعمالش می گفت: تا زمانی كه من حاكم بودم یك زن آتنی عزادار نشد. با این وصف آتنیان اشتباه دیگری مرتكب شدند. و به كمك مصریان شورشی شتافتند. از زمانی كه مصر تحت سلطه ایرانیان درآمد تاكنون چند بار شورش كرده بود. هرچند كه شهریاران هخامنشی به مردم مصر توجه زیادی نشان می دادند و آنها را صاحب تمدن و شخصیت می پنداشتند. اهالی سرزمین فراعنه ایناروس فرزند پسامتیك را كه حاكم لیبیا بود به پادشاهی خود برگزیدند و به اردشیر اعلان جنگ دادند. مصریان از آتن درخواست كمك كردند و پاسخ مثبت شنیدند. اردشیر فوراً سپاهی به فرماندهی عمویش هخامنش را به جنگ شورشیان فرستاد اما هخامنش ناكام ماند و كشته شد و قوا به كاخ مشهور و محكم معروف به قصر سفید در حومه ممفیس پناه بردند زیرا اهالی پایتخت قلباً با ایرانیان بودند.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.