یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

دغدغه غذا


دغدغه غذا

ریشه اصلی مفهوم امنیت غذایی را می توان در علم تغذیه انسانی Human Nutrition Science جست وجو كرد علم تغذیه انسانی, دانشی است كه عمدتاً بر ارتباط میان غذای مصرفی و سلامت انسان تمركز دارد در مرحله ای از حیات این علم, اثبات وجود چنین رابطه ای در سطح سلول و فرد مورد توجه بود

ریشه اصلی مفهوم امنیت غذایی را می توان در علم تغذیه انسانی )Human Nutrition Science( جست وجو كرد. علم تغذیه انسانی، دانشی است كه عمدتاً بر ارتباط میان غذای مصرفی و سلامت انسان تمركز دارد. در مرحله ای از حیات این علم، اثبات وجود چنین رابطه ای در سطح سلول و فرد مورد توجه بود. امروزه كاربرد این علم در جهان سوم به منظور تحلیل مشكلات گرسنگی، بیماری و شناخت نحوه حل مشكلات یاد شده، اهمیت روزافزون یافته است. كاربردی كردن علم تغذیه برای حل معضلات بشری، پس از جنگ جهانی دوم آغاز شد. در آغاز فرض بر این بود كه حل مشكل گرسنگی و سوء تغذیه در جهان، در گروی افزایش تولید و عرضه مواد غذایی است. اما تحقیقات و تجارب بعدی آشكار ساخت كه بالا بردن تولید و عرضه غذا به تنهایی راه حل مشكل سوء تغذیه نیست. در این راستا، چالش نخست، عدم دسترسی یكسان و متوازن مردم به ذخایر غذایی در كشور ها و جهان است. بنا بر آمار های رسمی، امروزه بیش از ۸۰۰ میلیون نفر از مردم جهان از گرسنگی رنج می برند. اما مساله اینجاست كه این انسان ها در جهانی كه برای همه توانایی تولید غذای سالم، كافی و مقوی را دارد، از دسترسی به غذای سالم و كافی محروم هستند. برآورد های انجام شده آشكار ساخته اند كه اگر تمام غذایی كه در سطح جهان تولید می شود، به طور مساوی توزیع گردد، هر شخص می تواند روزانه ۲۷۶۰ كالری مصرف كند كه این میزان بسیار بیشتر از تعریف استاندارد گرسنگی با مصرف كمتر از ۱۹۶۰ كالری در روز می باشد. چالش دوم، مقوله فقر است. در این دیدگاه، سوءتغذیه برآیند تداخل و تعامل كمبود مواد غذایی با مواردی چون مراقبت های بهداشتی و تحصیلات در نظر گرفته شده است. با این حال، علیرغم آن كه افزایش درآمد موجب مصرف بهتر مواد غذایی می شود، ولی فقرزدایی به تنهایی راه حل مشكل سوء تغذیه نیست، بلكه فرهنگ و سواد تغذیه ای اهمیت بیشتری دارد. بدین ترتیب، در حالی كه در كنفرانس جهانی غذا در سال ۱۹۷۴ تامین امنیت غذایی جهان عمدتاً در گروی افزایش تولید و عرضه غذا دیده می شد، در یك دهه بعد، بانك جهانی مقوله امنیت غذایی را به صورت “دسترسی یكایك افراد جامعه در تمام اوقات به غذای كافی برای زندگی سالم و فعال” تعریف كرد. بدیهی است، دسترسی به غذای كافی مستلزم توانمندی اقتصادی (رشد اقتصادی، توزیع درآمد و وضعیت فقر و رفاه جامعه) و دسترسی فیزیكی (بخش كشاورزی، بازرگانی و ...) است و هدف نهایی آن، در تامین سلامت و ارتقای بهر ه وری انسانی خلاصه می شود.

●عوامل اثرگذار بر امنیت و سلامت غذایی

براساس یكی از جدیدترین تعاریف امنیت غذایی كه در نشست جهانی غذا در سال ۱۹۹۶ ارایه شد، “امنیت غذایی آن هنگام وجود خارجی دارد كه همه انسان ها در همه حال به غذای سالم، كافی و مقوی كه نیاز های غذایی یك انسان سالم و فعال را برآورده می سازد، دسترسی آسان داشته باشند.” بنا بر این تعریف، امنیت غذایی جامعه هنگامی تامین می شود كه خطر دسترسی به غذای كافی در سطح خانوار ها پایین باشد. از سوی دیگر، سلامت تغذیه ای زمانی حاصل می گردد كه خطر عدم دسترسی به مواد مغذی لازم برای تامین حیات سلولی به حداقل برسد. دو تعریف مزبور از شباهت های زیادی برخوردارند. به علاوه، بستر های حركت جامعه برای دستیابی به آنها تداخل زیادی با یكدیگر دارند. به طور كلی، امنیت غذایی به توان مصرف غذا در سطح خانوار می پردازد و سلامت تغذیه ای بر تامین بالفعل مواد لازم برای حیات سلولی تكیه دارد. كاربردی كردن مفاهیم و تعاریف فوق به منظور تامین غذا و سلامت جامعه، مستلزم درك نظام مند از غذا و تغذیه است. در این نظام، خانوار كوچكترین واحد محسوب می شود كه با استفاده از توان بالقوه اش، سبد غذایی خود را انتخاب می نماید. در فرآیند حركت از توان بالقوه تا واقعیات مصرف و سلامت، مواردی چون سلیقه و الگوی رفتاری خانوار (تخصیص منابع)، نوع غذا خوردن و مراقبت از سلامت اعضای خانوار، عوامل مهمی به شمار می روند كه خود متاثر از فرهنگ و سواد تغذیه ای خانوار می باشند. به طور خلاصه، می توان گفت كه تامین امنیت غذا و تغذیه در سطح خانوار تابع چهار عامل زیر است:

▪دسترسی فیزیكی(غذا در محل زندگی)

▪عاری بودن مواد غذایی تهیه شده از مواد مضر و حتی بیماریزا و دارا بودن مواد غذایی معدنی

▪فرهنگ و سواد تغذیه ای

▪دسترسی اقتصادی (درآمد و قیمت ها)

●گذر تغذیه ای

گذر تغذیه ای به فرآیند تحولات الگوی بیماری و سلامت تغذیه ای ناشی از تغییرات و جابه جایی تركیب و الگوی غذای جامعه گفته می شود. این مفهوم خود متاثر از تحولات اقتصادی، اجتماعی، جمعیت شناختی و بهداشتی است. به عبارت دیگر، در چارچوب فكری گذر تغذیه ای، به دنبال شناخت روند تغییرات الگوی غذا خوردن، بیماری و سلامت در جامعه هستیم، با این فرض كه تحولات مزبور ریشه های اقتصادی، اجتماعی، جمعیت شناختی و بهداشتی دارند. طبیعی است، چنین تحلیلی به خوبی راهنمایی های لازم برای سیاست گذاری چند بخشی در این مقوله را به دست می دهد.

در سال ۱۹۷۱، پروفسور امران مفهوم گذر اپیدمیولوژیك را مطرح كرد و نشان داد كه جوامع بشری در طول زمان از یك الگوی بیماری به الگوی دیگر گذر كرده اند. اما در سال های اخیر، بحث هایی مطرح شده كه در كنار این نوع گذر، تغییرات و جابه جایی های عمده ای نیز در تركیب رژیم غذایی مردم ایجاد شده است. در مسیر این تحولات، رژیم غذایی غنی از كربوهیدرات های پیچیده و فیبر جای خود را به رژیم های غذایی متنوع تر با سهم بیشتری از چربی، قند و غذا های تبدیلی تصفیه شده و كم فیبر می دهد. به عبارت دیگر، در كشور های در حال توسعه سفره دنیای غرب جای سفره سنتی آنها را می گیرد. چنین تغییراتی از یك سو با تغییر شاخص هایی چون قد، وزن و تركیب بدن جامعه همراه است و از سوی دیگر، شیوع فزاینده چاقی به ویژه چاقی دوران كودكی، دیابت غیروابسته به انسولین و غیره را به دنبال دارد. به علاوه، بسیاری از دانشمندان و محققان نشان داده اند كه در گذر تغذیه ای ۲۰ سال اخیر، مرگ و میر ناشی از بیماری های قلبی و بعضی از انواع سرطان ها بسیار افزایش یافته و از سلامت یا عمرِ بدون از كار افتادگی كاسته شده است. بنا بر تحقیقات انجام شده، گذر تغذیه ای كه در طول ۱۰۰ تا ۱۵۰ سال در كشور های صنعتی مانند اروپا و ایالات متحد آمریكا روی داده است، به نوعی گذر از سوء تغذیه ناشی از فقر به سوء تغذیه ناشی از رفاه بوده است. البته گذر تغذیه ای در جهان سوم نیز شتاب و شدت تازه ای پیدا كرده است و كشور هایی چون برزیل، كره جنوبی، ژاپن، چین، شیلی و تایلند در یك گذر تغذیه ای شتابزده، از الگوی اول به الگوی دوم رسیده اند. برای مثال، گذر سریع تغذیه ای در كشور های تایلند، شیلی و چین موجب شده كه پیش از به ثمر رسیدن دو دهه تلاش برای حل مشكلات سوء تغذیه و فقر، الگوی بیماری های مزمن از راه برسد. كلیه شواهد حاكی از آن است كه ایران نیز اینك درگیر گذر تغذیه ای شتابزده ای است كه تحلیل و درك چگونگی آن به عنوان نقطه شروع مدیریت مؤثر مسایل امنیت غذا و تغذیه، قابل توصیه می باشد. در این میان، باید توجه داشت كه تجربه كشور های صنعتی، الگوی مناسبی برای گذر تغذیه ای در كشور های جهان سوم به حساب نمی آید. در واقع، تجربه كشور های توسعه یافته عیناً در كشور های در حال توسعه تكرار نخواهد شد. گذر تغذیه ای در كشور های جهان سوم كوتاه تر و به همان نسبت پیچیده تر است. البته نكته مثبت این است كه كشور های جهان سوم با استفاده از علم روز و تجربه كشور های صنعتی می توانند از تكرار الگوی بیماری های تحلیل برنده كشور های صنعتی پیشگیری كنند. با وجود این، جنبه منفی و مشكلزای این مساله آن است كه كشور های جهان سوم نیازمند اتخاذ راهبرد دو منظوره ای هستند كه بتوانند به طور همزمان و سازگار با دو نوع سوء تغذیه ناشی از فقر از یك سو و سوءتغذیه ناشی از رفاه از سوی دیگر، برخورد كند.

● زنجیره امنیت غذایی

امنیت غذا و تغذیه از محور های اصلی توسعه ملی است كه در سال های اخیر نگرش ها، ضرورت ها و اولویت های تازه ای را در سطح سیاست گذاری و اجرا به نمایش گذاشته است و لذا نیاز وافری به مدیریتی صحیح و جامع دارد. مدیریت امنیت غذا و تغذیه در یك كشور در قالب سیستم كلان غذا و تغذیه صورت می گیرد كه خود مشتمل بر زیرسیستم های

۱) تولید(مواد اولیه ومحصول نهایی)

۲) نگهداری و توزیع

۳) عرضه

۴) مصرف می باشد كه سلامت تغذیه ای را شكل می دهند.

متولیان عمده امنیت غذا و تغذیه نیز در سه حوزه مردم، جامعه علمی و حاكمیت قابل بررسی هستند. از این منظر، مبانی رفتاری خانوار ها، تولید علم و فنآوری لازم و آشكارسازی مشكلات پنهان و طراحی راهكار های رفع آن توسط جامعه علمی و در نهایت سیاست گذاری، سرمایه گذاری و برنامه ریزی مالی و اجرایی حاكمیت، عوامل تعیین كننده امنیت غذایی در یك كشور می باشند. بدین ترتیب، زنجیره امنیت غذایی و تغذیه در سطح یك جامعه دارای حلقه های زیر است: تهیه مقدار كافی مواد غذایی تضمین سلا مت مواد غذایی عرضه شده توزیع عادلا نه متناسب با نیاز جمعیت تفهیم درست مصرف كنندگان نسبت به ارزش غذایی و نحوه تغذیه صحیح در این میان، حصول امنیت غذایی در قالب آخرین تعاریف از امنیت غذایی، نیازمند دسترسی بهتر به سبد غذایی مطلوب در خانوار است كه نوعی الگوی برنامه ریزی و اجرای بین بخشی را می طلبد. بر اساس توصیه های كنفرانس بین المللی تغذیه - كه با حضور سازمان بهداشت جهانی و سازمان خواروبار و كشاورزی ملل متحد برگزار شد - راهكار های لازم را باید در سطوح ملی، استانی و محلی جست وجو كرد. بدین ترتیب، قلمرو امنیت غذا و تغذیه، دارای چهار حوزه (درآمد، غذا، فرهنگ و بیماری)، سه متولی( حاكمیت، مردم و جامعه ملی) و سه سطح (ملی، استانی و محلی) است. راهكار ها و سیاست های ملی كنفرانس بین المللی تغذیه، بر اساس ساختار امنیت غذایی در كشور های در حال توسعه، عدم تمركز، تقویت ساختار مداخله در سطح محلی، مشاركت مردم و استفاده از نیروی موثر زنان را در این حوزه توصیه نموده است و یادآور شده كه نهاد های غیر دولتی ) NGOs( می توانند كمك عمده ای برای دولت در افزایش كارایی و جلب و تسهیل مشاركت مردمی در این زمینه باشند. بر این اساس، می توان پیش نیاز های مدیریت و اداره موفق امور مربوط به امنیت غذا و تغذیه در یك كشور در حال توسعه را به شرح ذیل تعریف و تبیین كرد:

۱) درك نظام مند مشكلات و تشخیص راه حل آن.

۲) تعریف صحیح از مسایل و مشكلات و دستیابی به جایگاه و اولویت مناسب در دستوركار توسعه ملی.

۳) وجود حركت مستمر و فزاینده در جهت ظرفیت سازی در حوزه های تحقیق، آموزش، برنامه ریزی، مدیریت و مشاركت مردمی.

۴) وجود سازوكار های مناسب و مؤثر برنامه ریزی و اجرا در سطوح ملی، استانی و محلی به صورت درون بخشی و میان بخشی.

۵) ایفای نقش متعادل، هماهنگ و مكمل توسط مردم، جامعه ملی و مؤسسات دولتی در مدیریت سیستم غذا و تغذیه.

۶) فراهم كردن شرایط سرمایه گذاری در زمینه امنیت غذایی و سلامت تغذیه ای جامعه.

●دغدغه ها

امنیت غذایی یك موضوع پیچیده و چند وجهی است كه تنها از طریق همكاری و تعامل فعال همه نهاد ها، سازمان ها و گروه های اجتماعی می توان آن را به صورت همه جانبه مد نظر قرار داد. در سال های اخیر، شاهد طیف گسترده ای از اقدامات جهانی در خصوص توجه به فقر و گرسنگی بوده ایم. برای مثال، به دنبال تنظیم و اجرای اهداف توسعه هزاره موسوم به MDGs در سپتامبر ۲۰۰۰ و به ویژه پس از گزارش ها و دستورالعمل های سال ۲۰۰۵ سازمان ملل متحد، برنامه های زیادی برای امنیت غذایی جهان مطرح شده اند كه یكی از آنها، طرح “به نصف رسانی نرخ گرسنگی در جهان تا سال ۲۰۱۵” می باشد كه سیاست هایی چون بهبود وضعیت تغذیه افراد آسیب پذیر، كاهش آسیب پذیری گرسنگان از طریق شبكه های امدادرسانی و افزایش درآمد فقرا از زمره مهمترین سیاست های اتخاذ شده برای تحقق آن می باشند. اما آیا امدادرسانی و ارسال كمك های انسان دوستانه تنها راه چاره رفع ناامنی غذایی در جهان است؟ آیا بهتر نیست در سیاست های سیاسی و اقتصادی جهانی تجدید نظری صورت گیرد؟ از دیگر نگرانی های سیاست گذاران جهانی این است كه امروزه آگاهی افراد جامعه از مساله كیفیت و ایمنی غذا به طرز قابل توجهی افزایش پیدا كرده است و این مساله نگرانی آنها را در خصوص تولیدات بیولوژیكی، مهندسی ژنتیك و كود ها و سم های شیمیایی افزایش داده است؛ هرچند حتماً راه حل هایی برای آنها نیز اندیشیده خواهد شد. در این میان، در حالی كه هدف اصلی توسعه و بهبود امنیت غذایی در جهان، افزایش طول و عرض زندگی مردمان جهان است، اما امروزه با آمار های خیره كننده ای از افرادی مواجهیم كه به دلخواه خود به زندگیشان پایان می دهند و یا با شمار مردمانی مواجهیم كه ناگزیر به دلیل جنگ و تروریزم از ادامه زندگی محروم می شوند. تعداد افرادی هم كه به حبس، اعدام و دیگر مجازات ها محكوم می شوند، كم نیستند. واقعاً چاره چیست؟