سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

تحلیل و درک قیمت های نفت خام


تحلیل و درک قیمت های نفت خام

چه چیزی باعث شد قیمت نفت خام در تابستان سال ۲۰۰۸ به اوج برسد

چه چیزی باعث شد قیمت نفت خام در تابستان سال ۲۰۰۸ به اوج برسد؟ جیمز همیلتون، کارشناس اقتصاد انرژی در دانشگاه کالیفرنیا در سان دیه‌گو در مقاله‌ای با عنوان «درک و فهم تغییرات قیمت‌ نفت خام»، به مرور تعدادی از تئوری‌ها در این‌باره می‌پردازد شامل سفته‌بازی (گمانه‌زنی) قیمت کالاها، تقاضای قدرتمند جهانی، تاخیرهای زمانی یا محدودیت‌های ژئوپلیتیکی برای افزایش تولید، قیمت‌گذاری انحصاری اوپک و نقش‌آفرینی هر چه بیشتر «رانت‌ کمیابی» مرتبط با نفت. او اشاره می‌کند عنصری از حقیقت در همه این تبیین‌ها وجود دارد.

به نظر همیلتون، ویژگی‌های اصلی هر کدام از این روایت‌ها عبارتند از: کشش قیمتی پایین تقاضا برای نفت؛ رشد قوی تقاضای نفت از سوی چین، سایر کشورهای تازه صنعتی شده و منطقه در حال توسعه خاورمیانه؛ و ناتوانی در افزایش تولید جهانی نفت. این عوامل هستند که می‌توانند فشار قوی وارده بر قیمت‌ها را توضیح دهند که احتمالا باعث سفته‌بازی روی این کالا نیز شده است. سفته‌بازی توانست تولیدکنندگانی مثل عربستان سعودی را به کشف این نکته برساند که کاهشی اندک در تولید می‌تواند درآمدهای جاری را بالا ببرد و احتمالا در راستای منافع بلندمدت‌شان نیز باشد. تقاضای قوی نیز، ما را به سمت رژیم مالی سوق داد که رانت‌های کمیابی که در ۱۹۹۷ بسیار ناچیز بودند، عامل دائمی و مهمی در قیمت نفت تصور شدند.

همیلتون سه روش کلی برای تبیین نوسانات در قیمت نفت را بررسی می‌کند: ۱) بررسی آماری همبستگی‌های اساسی در داده‌های تاریخی؛ ۲) دقت در پیش‌بینی‌های تئوری اقتصادی که قیمت نفت طی زمان چگونه باید رفتار کند؛ و ۳) بررسی مفصل عوامل تعیین‌کننده بنیادی و چشم‌اندازها برای عرضه و تقاضا.

او با بررسی آمارها متوجه شد از جنبه تاریخی تغییرات قیمت واقعی نفت حالت دائمی داشته، پیش‌بینی آن مشکل است و در مقاطع مختلف زمانی، با رژیم‌های بسیار متفاوتی کنترل می‌شود.

بر اساس تئوری اقتصادی، در مسیر زمانی قیمت‌های نفت خام سه محدودیت باید در نقطه تعادل برقرار باشد که عبارت است از: آربیتراژ ذخیره‌سازی و قراردادهای مالی آتی و سرانجام این واقعیت که نفت یک منبع تمام شدنی است. این محدودیت‌ها، قیمت نقدی نفت را به قیمتی که فعالان بازار انتظار دارند در آینده برسد، ارتباط می‌دهند. دقیقا همان طورکه قیمت ‌جاری یک متغیر موجودی، هر آنچه را درباره درآمدهای آتی آن انتظار داریم بازتاب می‌دهد و باعث می‌شود تا پیش‌بینی تغییر قیمت موجودی بسیار مشکل شود، قیمت‌جاری نفت باید انتظارات درباره عوامل بنیادی آتی را منعکس سازد که پیش‌بینی تغییرات در قیمت آتی نفت را دشوار می‌سازد. نوسانات گسترده قیمت نفت و قراردادهای آتی نفت، با این محدودیت‌های تئوریک سازگار است.

کشش قیمتی تقاضا برای نفت (یعنی واکنش تقاضای نفت به تغییرات در قیمت آن) به دشواری قابل اندازه‌گیری است، اما به نظر می‌رسد مقدار آن پایین باشد و همیلتون می‌نویسد، ظاهرا طی زمان کاهش یافته است. کشش درآمدی (یعنی واکنش تقاضای نفت به تغییرات در درآمد) آسان‌تر تخمین‌زده می‌شود: برای کشورهایی که در مراحل اولیه توسعه‌یافتگی هستند مقدار آن نزدیک به واحد است، اما با استفاده از داده‌های اخیر آمریکا، در این کشور تا حد قابل‌ملاحظه‌ای کمتر از یک است).

همیلتون اشاره می‌کند که در طرف عرضه، مشکلاتی در تفسیر و تحلیل رفتار اوپک به عنوان یک کارتل سنتی وجود دارد. مسیر پایان یافتن ذخایر موجود نفت، به توزیع جغرافیایی تولید در گذشته و آینده احتمالی بستگی دارد. اگر چه تئوری استاندارد منابع پایان‌پذیر نشان می‌دهد که تفاوت بین قیمت و هزینه نهایی استخراج نفت باید با نرخ بهره افزایش یابد، در واقعیت امر، قیمت واقعی نفت به طور پیوسته در فاصله سال‌های ۱۹۵۷ و ۱۹۶۷ کاهش یافت و بین سال‌های ۱۹۸۲ تا ۱۹۸۶ به شدت سقوط کرد. چنین پیشینه‌ای باعث شد بسیاری از اقتصاددان‌ها نتیجه بگیرند که حداقل از لحاظ تاریخی، قیمت‌های نفت تحت نفوذ جدی احتمال پایان‌پذیری قرار ندارند، اما هیچ‌چیز در این تئوری نمی‌گوید که صرفا به این دلیل که رانت کمیابی به صورت تاریخی و در گذشته ناچیز بوده است، دلیلی ندارد که در آینده هم همچنان ناچیز باشد.

همیلتون به‌طور کلی نتیجه می‌گیرد پایین بودن کشش قیمتی عرضه و نیز تقاضای کوتاه‌مدت، آسیب‌پذیری موجودی نفت به اختلالات و وقوع به اوج رسیدن تولید نفت در آمریکا، رفتار کلی قیمت‌های نفت طی دوره ۹۷-۱۹۷۰ را تبیین می‌کند. اگر چه تئوری اقتصادی سنتی منابع پایان‌پذیر، به شیوه‌ای بدیهی درون این دیدگاه تاریخی جای نمی‌گیرد، تغییر عمیق در تقاضا از سوی کشورهای تازه صنعتی شده و تشخیص محدود بودن عرضه نفت، تبیینی قابل تامل‌تر برای نوسانات اخیر در قیمت‌های نفت است.

با این‌حال همیلتون می‌نویسد، «قیمت نفت بشکه‌ای ۱۴۰‌دلار در تابستان ۲۰۰۸ و ۶۰‌دلار در نوامبر ۲۰۰۸ هر دو نمی‌توانند با محاسبه رانت کمیابی تضمین شده توسط بنیان‌های بلندمدت سازگار باشد.»

او در عین حال نتیجه می‌گیرد «اگر رشد تقاضا در چین و سایر کشورها با همان نرخ پیشین از سرگرفته شود، تاریخی که رانت کمیابی شروع به نقش‌آفرینی جدی در تعیین قیمت نفت می‌کند نمی‌تواند بسیار دور باشد.»

در انتها همیلتون این اشارات را درباره قیمت نفت طی چند سال آینده می‌کند. نخست اینکه زمانی که شاه سعودی می‌گوید، قیمت نفت ۷۵‌دلار باشد این حرف دارای معنا است. دوم تعدادی پروژه‌های مهم نفتی که فعلا امکان جریان یافتن و استخراج ندارند در قیمت‌های نفت ۶۵‌دلاری اقتصادی می‌شوند و سوم در حالی‌که میانگین قیمت ۷۰ تا ۷۵‌دلار را برای آینده می‌توان پیش‌بینی کرد، اوضاع اقتصادی جهانی، واقعا مسائل را پیچیده کرده است. سرمایه‌گذاری در تولید جدید به علت بحران اقتصادی متوقف شده است و نتیجه آن کاهش ظرفیت مولد است و در چند سال آینده، زمانی که بهبود اقتصادی شروع شود و تقاضا خصوصا از طرف اقتصادهای نوظهور افزایش یابد ما به احتمال زیاد شاهد جهش قیمت نفت

خواهیم بود.

نویسنده: مت نسویسکی

مترجم: جعفر خیرخواهان

منبع: NBER digest