شنبه, ۲۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 8 February, 2025
مجله ویستا

بزرگداشتی برای اندرسن شاعر


بزرگداشتی برای اندرسن شاعر

اندرسن شاعر اعتراف می کند که «اگر پرنده ای بودم, از اتاقم پرواز می کردم و جغرافی را بدون کتاب یاد می گرفتم» بزرگداشت دویستمین سال تولد «هانس کریستین اندرسن», شاعر و نویسنده ی دانمارکی, روز ۱۵ فروردین با نقل قولی از اندرسن در سالنی که با گلهای مورد علاقه ی اندرسن آراسته شده بود, شروع شد

اندرسن شاعر اعتراف می‌کند که «اگر پرنده‌ای بودم، از اتاقم پرواز می‌کردم و جغرافی را بدون کتاب یاد می‌گرفتم». بزرگداشت دویستمین سال تولد «هانس کریستین اندرسن»، شاعر و نویسنده‌ی دانمارکی، روز ۱۵ فروردین با نقل قولی از اندرسن در سالنی‌که با گلهای مورد علاقه‌ی‌اندرسن آراسته شده بود، شروع شد. در این برنامه که شورای کتاب کودک با همکاری نهادهای مختلفی تدارک دیده است، «نوش آفرین انصاری»، «کارل یول نیلسن»، «محمد توکل»، «توران میرهادی» و چند تن دیگر از فعالان در زمینه‌ی ادبیات کودک و نوجوان، پیام‌های خود را خواندند.

به گزارش سایت خبری خانه‌ی هنرمندان ایران، نوش آفرین انصاری، رئیس هیات مدیره شورای کتاب کودک، درباره‌ی ضرورت برگزاری این برنامه گفت:‌«شورای کتاب کودک از سال ۱۳۴۸، روز دوم آوریل را که روز تولد اندرسن و روز جهانی کتاب کودک و نوجوان است، گرامی داشته و همواره در این روزها «خواندن»، «چه خواندن» و «چگونه خواندن» را بررسی کرده است». انصاری با اشاره به این که امسال شورای کتاب کودک بزرگ‌ترین جشن روز جهانی کتاب کودک و نوجوان را برگزار می‌کند، گفت:‌«شورا با یک طرح جهانی برای تجلیل از اندرسن همراه شد و با پیشنهاد و همکاری دو عضو شورا (پرناز نیری و مسعود ناصری) از مهرماه ۱۳۸۳ فعالیت خود را با گروهی نزدیک به صد نفر شروع کرد». انصاری به نقش ویژه‌ای که کمیسیون ملی یونسکو در برگزاری بهتر این برنامه داشت اشاره می‌کند:«به لطف یونسکو، در نشریه‌ی دفتر بین‌المللی کتاب، پیام شورا به ۷۰ کشور دنیا سفر کرده و ما از ۶ کشور آثاری دریافت کرده‌ایم». او با اشاره به استقبال ایرانیان از این برنامه و داشتن شرکت کنندگانی از ۹۶ محل مختلف در ایران گفت:‌«پراکندگی جغرافیایی شرکت کنندگان یک بار دیگر به ما نشان می‌دهد که کودکان ایران عاشق کتاب و خواندن هستند».

نوش آفرین انصاری مدیر شورای کتاب کودک در سخنان پایانی‌اش گفت:‌«بزرگ‌داشت اندرسن در مرحله‌ای است، میان راه، زیرا این اتفاق یک جنبه‌ی آموزشی- پژوهشی دارد. بحث بر سر این است که از بخش‌های مختلف این بزرگ‌داشت الگوبرداری شود. هیأت مدیره‌ی شورا امیدوار است پس از این تجربه که گفتگوی میان ایران و جهان است به تجربیات دیگری دست بزند. این تجربه نگاهی است ایرانی به اندرسن نگاهی است از ایران به جهان و معیاری است برای ارزیاب‍ی. این جشن هدیه‌ی ماست به دانمارک و دِین ما به بزرگان دانمارک از جمله «آرتور کریستین سن». در ادامه دکتر «محمد توکل»، دبیر کل یونسکو در ایران، درباره‌ی اهمیت کودک، نوجوان و جوان در برنامه‌های یونسکو سخنرانی کرد. توکل گفت:‌«اقدام یونسکو و کمیسیون ملی یونسکو در همکاری با شورای کتاب کودک در برگزاری این برنامه، اعلام همراهی آن نهاد با این حرکت است. در یونسکو همواره هدف معرفی مفاخر ادبی و فرهنگی و ثبت آنها است. مشاهیر و شخصیت‌هایی که به یک قوم یا یک گروه تعلق ندارند بلکه متعلق به جامعه‌ی بشری هستند، جامعه‌ای که تنوع فرهنگی آن را تشکیل می‌دهد».

توکل ادامه می‌دهد:«یونسکو با تأکید بر فرهنگی، صلح آموزش برای تفاهم و صلح بر ضد جنگ فکر می‌کند. اهمیت داستان با این ذهنیت برای جهان پر از دوستی و همکاری است به همین دلیل است که آموزش و کتاب که یکی از کانال‌های انتقال فرهنگ و دانش است، مهم می‌شود». توکل با اشاره به نکاتی در اساس‌نامه‌ی یونسکو که بعد از جنگ جهانی دوم نوشته شده، گفت:‌«چون جنگ‌ها و تصمیم به جنگ در ذهن انسان‌ها شکل می‌گیرد باید دفاع از صلح را نیز در ذهن انسان‌ها ساخت. بنابراین جز از طریق آموزش و کتاب نمی‌شود این فرهنگ را گسترش داد. مخصوصاً در دوران کودکی. پس کتاب برای کودکان و کتابِ کودکان اهمیت پیدامی‌کند». او با مقایسه‌ی یونیسف و یونسکو به این نکته اشاره می‌کند که :«هر چند یونیسف فعالیت‌های خود را به کودکان اختصاص داده است، یونسکو نیز در اساسی‌ترین زمینه، یعنی تعلیم و تربیت کودکان قدم برمی‌دارد. یونسکو توسعه‌ی جسمی، روانی، اجتماعی و فرهنگی کودکان را به عنوان یک فعالیت ملی و جهانی تلقی می‌کند».

او ادامـه می‌دهـد:‌«کودکان به علت بحـران مالی کمتر دوران کودک را طی می‌کننـد. از همین رو یونسکو تلاش می‌کند که عدم خشونت علیه کودکان را از طریق رادیو و تلویزیون رواج دهد و با اجرای برنامه‌های فرهنگی و آموزشی و هنری و تأکید بر آموزش میراث فرهنگی و زیست محیطی و انتشار کتب متعدد به زبان ساده بیشتر به کودکان بپردازد. ما امیدواریم این نوع فعالیت‌ها در ایران تداوم پیدا کند». نوبت به «کارل یول نیلسن»، سفیر دانمارک در ایران رسید که درباره‌ی بزرگ‌داشت اندرسن در ایران سخنانی گفت:« افتخار است برای من که در این مراسم دعوت شده‌ام. من از جانب کشور دانمارک،‌موزه‌ و فستیوال اندرسن از شورای کتاب کودک و خانه‌ی هنرمندان ایران تشکر می‌کنم. من تحت تاثیر جمعی‌که آمده‌اند قرار گرفته ام. این‌که در ایران بسیاری اندرسن را خوانده اند شعف آور است. ممکن است اندرسن بزرگترین نویسنده‌ی ما نباشد اما پر‌خواننده‌ترین نویسنده‌ی جهان است. او با نوشته‌هایش دین خود را به گفتگوی تمدنها ــ همان مساله‌ای که رئیس‌جمهور ایران مطرح کرده‌ ــ ادا کرده است.»

او ادامه می‌دهد:«افسانه‌های اندرسن را که در دوران کودکی می‌خوانیم ، در بزرگسالی به پیام‌هایش برای کشف جهان پی‌ می‌بریم زیرا آنچه در بطن افسانه است،‌ انسان و انسانیت و شرافت و ددمنشی و کوچکی است. مجموعه ی آثار اندرسن در سه جلد چاپ شده است که فقط یک جلد آن به افسانه‌ها اختصاص دارد. اندرسن در ایران به‌ خاطر افسانه‌هایش شناخته می‌شود». سفیر دانمارک سخنان خود را با مطلع قصه‌های اندرسن «یکی‌بود یکی نبود» به پایان برد.

«هانس عزیز «باغ بی‌برگی» ما محتاج «شکوفه‌ها سیب»ی است که در خیال پنجه‌های تو می‌روید و تو باز باید به خاطر آن که هیچ کودکی در کوره راه زندگی میان تاریکی گم نشود، افسانه‌ای تازه را رفیق راه‌اش کنی و به آن «شش کرم شبتاب»ت بگویی راه او را تا سپیده نورانی کنند. هانس عزیز، جهان ما کم‌کم دارد از خدا خالی می‌شود در هر کجای این جهان خاموشاگر خوابیده‌ای بازگرد و با آن لحن شفاف کودکانه‌ات بگو که «هنوز صدای آواز خاموش شکرگزاری کرم خاکی را می‌شنوی».

بانو‌ی‌ ادبیات کودکان ایران، « توران میرهادی» در این جلسه درباره ی‌اندرسن و احترام به کارهای‌او سخنرانی کرد. میرهادی‌گفت:«زمانی‌که طرح بزرگداشت اندرسن مطرح شد، با خودم قرار گذاشتم آشنایی همه‌جانبه‌ای نسبت به آثار او بدست آورم. از میان ۱۱۱ قصه ی‌ اوکه زنده یاد «اردشیر نیک‌پور» برگردانده و امیر‌کبیر در دو جلد منتشر کرده بود، فقط ۳۵ اثر را خواندم و مرور کردم. خواندن بعضی‌از داستانها مثل بلبل، جوجه اردک زشت که پس از داستانهای‌کمتر شناخته شده اش خواندم، این سئوال را پدید آورد که چرا کاری در باره‌ی اندرسن صورت نمی‌گیرد؟» میر‌هادی ادامه می‌دهد:« چندلایه‌ای بودن داستانها و پیوند آن با زندگی چیزی نیست که بتوان به سادگی از آن گذشت. اندرسن مشاهده‌گری قوی است که در پی هر پدیده‌ای معنای‌عمیقی‌از زندگی را در بر می‌گیرد. او همانقدر به طبیعت حساس است که به جامعه. حکمت زندگی را در لحظه لحظه‌ی گذران آن می‌بیند و بیان می‌کند. او در به‌هم ریختن زمانها و رویا و واقعیت استاد است. اندرسن در همه‌ی داستانهایش حرف از انسانیت می‌زند.» با ینکه زمان به میرهادی‌اجازه نداد تا مطالعه را به پایان ببرد، او به چند نکته‌ی مهم در کارهای اندرسن اشاره می‌کند:«باید خوانددگان کودک و نوجوان را با اصل داستانهای‌او آشنا کرد. این کار مترجمان، انیماتورها و داستانگو‌هاست که به ارائه‌ی اصل داستانها بپردازند و از تغییر بپرهیزند. درک سادگی و عمق اثر مهم‌تر از جلوه‌های‌ویژه است. شناخت ابعاد آثار او به پژوهش اساسی‌نیاز دارد تا نگاه او را به طبیعت و زندگی مشخص کند. کشف نگاه عارفانه‌ی اندرسن به جهان و موجودات نیز باید پژوهش خاص خود را داشته باشد و اکنون دیگر زمان آن رسیده تا یهترین ترجمه ها را از زبان دانمارکی به فارسی داشته باشیم.»

پس از میرهادی، «جبار شافعی زاده نامه ی‌ خود را به اندرسن،که جزو نامه‌های برگزیده بود، خواند:

«همیشه با خودم می‌گویم کاش مادربزرگم تو را می‌شناخت آن وقت هر گاه می‌خواست مرا از اسب سیاه شب بدزدد، افسانه‌های تو را بازگو می‌کرد و مرا به اسب سفید سپیده می‌سپرد و من می‌توانستم ساده‌ی ساده تا خورشید و آینه پرواز کنم تا برای کودکان میهنم شاخه‌ای نور بیاورم. هانس عزیز، حالا که دارم پیامم را برای تو می‌نویسم، تلویزیون می‌گوید که دوباره زلزله آمده است و من هر چقدر فکر می‌کنم می‌بینم که قصه‌های تو خوب است چون در قصه‌های تو نه دریا دلگیر می‌شود و نه زمین ناگهان می‌لرزد و زلزله می‌آید. کاش در افسانه‌هایت به پری دریایی قلبت بگویی کودکان زلزله را فراموش نکند و میان این همه بی‌کسی باز سرود خانواده‌ی خوشبخت را بخواند. هانس عزیز در روزگار ما در ذهن آسمان به جای گنجشک هی هواپیما می‌نویسد. زمین لبریز مین می‌شود و دریا دیگر نمی‌تواند آواز آبی‌اش را برای تنهایی ماهی‌های زرد و قرمز بخواند کاش تو که ناقوس زن افسانه‌ای جهانی باز «ناقوس افسانه‌ای» ات را به صدا در می‌آوردی، تا آهن از آسمان بگریزد و پرنده پرواز کند. شاید کودگ زمانه‌ی ما باز صدای لالایی بشنود از مادری که هیچ‌کس سرنوشتش را نمی‌داند تا برای شبی هم اگر شده آسوده بخوابد و «پری گل‌ها» را به خواب ببیند.

هانس عزیز هنوز هم در این روزگار کودکان نازنین بسیار همچون «بند انگشتی» خیال تو شب را گرسنه می‌خوابند و حتی در خواب هم سیر نمی‌شوند کاش به «چلچله‌ی دریایی زیبا»یت بگویی شبانه به خواب کودکان گرسنه بیاید و «قرص نان»ی به خوابشان هدیه کند. هانس عزیز، هنوز در خیابان‌های شهر ما «دخترک کبریت فروش» تو کبریت می‌فروشد و من شبانه در رویای خویش «فانوس پیر» به او هدیده می‌کنم تا صور ت مهربان مادربزرگش را میان تاریکی گم نکند و در آخرین شب سال کهنه یخ نزند. هانس عزیز «باغ بی‌برگی» ما محتاج «شکوفه‌ها سیب»ی است که در خیال پنجه‌های تو می‌روید و تو باز باید به خاطر آن که هیچ کودکی در کوره راه زندگی میان تاریکی گم نشود، افسانه‌ای تازه را رفیق راه‌اش کنی و به آن «شش کرم شبتاب»ت بگویی راه او را تا سپیده نورانی کنند. هانس عزیز، جهان ما کم‌کم دارد از خدا خالی می‌شود در هر کجای این جهان خاموشاگر خوابیده‌ای بازگرد و با آن لحن شفاف کودکانه‌ات بگو که «هنوز صدای آواز خاموش شکرگزاری کرم خاکی را می‌شنوی».

هانس عزیز، ما در این زمانه در جستجوی کودکی گم شده امان پاهایمان تاول زده است. کاش اجازه می‌دادی بابانوئل مهربان در عید کریسمس «کفش‌های شانس»ت را به ما هدیه کند؛ آن وقت حتماً بازگشت به حقیقت کودکی برایمان ممکن می‌شد، شاید خوشحالی بر مزارت «نیلوفری سپید» می‌شد تا مخاطب قصه‌ات به روح معصوم «دخترک کبریت فروش» و مادربزرگ مهربانش هدیه کند. هانس عزیز، راستش را بخواهی کودکان امروز کمتر قصه می‌خوانند و شاید خیلی دیر تو را بشناسند آخر کودکان کتا ب و قصه نیستند. کودکان امروز کودکان کامپیوتر و اینترنت و لوح‌های فشرده‌اند. با این وضع چاره‌ای نیست جز آن که تو و قصه‌هایت وقتی خودشان را در فضای کامپیوتر و اینترنت می‌بینند دچار شگفتی می‌شوند یا ترس و وحشت برشان می‌دارد و به همان جهان افسانه‌ای خودشان باز می‌گردند. کسی چه می‌داند شاید همین حالا روح بزرگ تو به خلق قصه‌های اینترنتی برای کودکان امروز فکر می‌کند. اگر این طور است آدرس الکترونیکی‌مان را می‌دهم تا میان این همه هیاهوی شبکه‌ای گم نشوی ‘www.andersenlovers.com’ البته فراموش نکن هانس عزیز، خیلی‌ها با جهان افسانه و افسون افسانه‌ها مخالف‌اند و نمی‌دانم اگر امروز میان ما بودی در برابر طرفداران مکتب پست مدرن و با بیان نظریه‌ی مرگ مؤلف و فرمالیست‌ها و خیلی‌های دیگر که هر کدام عنوانی غیرقابل‌فهم را برای خود دست و پا کرده‌اند چه موضعی می‌گرفتی؟ با این همه، هانس عزیز حالا هر شب قبل از خواب با خودم می‌گویم تو به من یاد داده‌ای «گل مینا» را نچینم و به پرواز پرنده احترام بگذارم و مهم‌تر آن که جرأتم داده‌ای مثل یک «سرباز سربی دلیر» به «امپراتور احمق با آن لباس مسخره‌اش» بخندم.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.