یکشنبه, ۵ اسفند, ۱۴۰۳ / 23 February, 2025
زمان خیانت به همسر خود چه احساسی داری

برداشت مردان و زنان از رابطهی نامشروع همسرشان با هم متفاوت است و همین تفاوت به نوبهی خود واكنشهای عاطفی مربوطه را تحتالشعاع قرار میدهد. مهم آن است كه از كلگویی بیش از حد بپرهیزیم.
چیزی كه در مورد عدهای صادق است، ممكن است شامل حال عدهای دیگر نباشد. اما شواهد حاكی از آن است كه اكثر مردم لااقل به طور نسبی به روشهای جنس وابسته از خود واكنش نشان میدهند. آگاهی نسبت به این اجبارهای زیست شناختی و فرهنگی، سوای عدم دقت یا تغییرپذیری آنها، واكنش شما را نسبت به رابطهی نامشروع توجیه كرده باعث میشود كمتر احساس حماقت و تنهایی كنید. به علاوه، كمك میكند تا همسرتان بهتر شما را درك كند.
در كل، زنها بیشتر سعی دارند رابطهی زناشویی خود را از نو ترمیم كرده آن را زنده نگه دارند؛ در حالی كه مردها تمایل به خاتمهی آن داشته و به دنبال جانشین میگردند.
زنها بیشتر به افسردگی روی میآورند و بر سر و روی خود میزنند و به جان خود میافتند؛ در حالی كه مردها با گرایش به عصبانیت بیشتر مایلند ـ حتی در رؤیا هم كه شده ـ به طور بیرحمانهای به دیگران بپرند و خشم و عصبانیت خود را سر آنها خالی كنند. زنها رابطهی نامشروع همسرشان را بیشتر به بیلیاقتی خود و مردها به عدم كفایت جنسی خود نسبت میدهند. زنها در مورد اهمیت رابطهی پنهانی همسرشان مبالغه میكنند و بهبودی وضع روحی آنها مدت بیشتری طول میكشد؛ در حالی كه مردها رنج روحی خود را به مقولات جداگانهای دستهبندی كرده خیلی زود عنان زندگی خود را به دست میگیرند.
● تفاوت شمارهی یك: زنها سعی دارند رابطهی زناشویی خود را حفظ كنند؛ مردها راه خود را كج كرده متواری میشوند.
▪ زنها: «شاید بتوانیم حلش كنیم.»
▪ مردها: «بیخودی به خودت زحمش برگشتن نده!»
وقتی همسر زخم خورده یك زن است، احتمال بیشتری وجود دارد كه در جهت حفظ رابطهی زناشویی خود تلاش كند. ـ تا اندازهای به این دلیل كه فرهنگ به او آموخته است دیگران را خرسند و خود را محروم سازد. یك مرد به این گرایش دارد كه از دست رفتهها را از ذهنش حذف كرده و به دنبال جانشین بگردد ـ جانشینی كه بتواند عشق و توجهی كه خود را لایق آن احساس میكند، نثارش كند. نوعاً، زنها وقتی مرزهای عاطفی خود را مورد تجاوز میبینند، خود را سركوب كرده زبان به دندان میگیرند یا احساسات خود را مخفی میكنند.
آنها كه به خاطر حفظ هماهنگی ظاهری تحت فشار قرار دارند، غالباً خود اصیل و ندای درونی خود را كه فریاد برمیآورد: «خواستهی من بیشتر از اینهاست» خفه میكنند. اجتماع ما این پیام را ابلاغ میكند كه وظیفهی زن ـ و ملاك ارزشمند بودن او از دید خودش ـ آن است كه پیوندهای خود را با دیگران حفظ كند. در یك مطالعهی جالب وقتی از دختران حدوداً هشت ساله سؤال شد: «احساستان دربارهی بدرفتاری پسرها با شما چیست؟» خیلی خوب میدانستند كه خشمگین میشدند و صراحتاً حرف دلشان را میزدند، اما وقتی همین سؤال برای همین دختران در سن دوازدهسالگی مطرح شد، جواب دادند: «نمیدانم» انبوهی از پژوهشهای مستند و موفق نشان میدهد كه هم چنان با بالا رفتن سن، بسیاری از زنان وقتی ناحقی یا بدرفتاری میبینند، كمتر به شم خود اعتماد میكنند.
اگر به عنوان یك زن نتوانید تصدیق كنید كه خیانت پدر یا مادر به زندگی زناشویی گریبانگیرتان شده و دارد به شما هم لطمه میزند، اگر از این پرهیز دارید كه با صراحت و قدرت احساسات منفی خود را بیان كنید، چون بودن در كنار همسر را ترجیح میدهید، اگر از خط و نشان كشیدن و نسق گرفتن میترسید، میتوان گفت خوب تربیت شدهاید.
دلیل دیگری كه بسیاری از زنان به دنبال حفظ روابط خود ـ حتی روابط به افتضاح كشیده و درب و داغان خود ـ هستند، این است كه به زعم آنان تنها امكانی كه پیش رو دارند، زندگی در تنهایی است؛ چیزی كه خیلی هم از آن وحشت دارند. در مطالعهی مشهوری كه با همكاری دانشگاههای هاروارد و یل در سالهای ۱۹۸۶ در زمینهی ازدواج صورت گرفت، بنت، بلوم و كاریگ با اعلام اینكه مردان مجرد، زنان را در حالتی از وحشت فرو بردند. با این همه، سوزان فلادی بعدها در سال ۱۹۹۱ خاطر نشان كرد كه هر چند این آمار بیاندازه مبالغهآمیز است، اما آنها حالتی از هول به ازدواج ایجاد كردند كه تا به امروز به قوت خود باقی است؛ به طوری كه زنان بر این باورند كه شانس ازدواج پس از سن چهلسالگی صفر است.
زنان مطلقه بیش از مردان مطلقه از نظر اقتصادی در تنگنا قرار میگیرند؛ تا حدی به این دلیل كه آنان در پرورش بچههای خردسال خود مسئولیت بیشتری قبول میكنند و تا حدی به این خاطر كه شوهر سابق آنها احتمالاً بیشتر به پرداخت عوارض اتومبیل بها میدهد تا به اجرای تعهدات حمایت از فرزند خود. زنان مطلقه هم، مثل همهی زنان، بیشتر به اشغال پستهای سطح پایین گرایش داشته در مقایسه با مردان همكار حقوق كمتری دریافت میكنند. همین دلایل واقعبینانه به تنهایی برای توجیه اصرار زنان بر حفظ زندگی زناشویی فعلیشان كافی است.
مردها ـ كه عرفاً از نظر مالی تأمین بوده و بیشتر از این بابت خاطر جمعند كه همسر دیگری اختیار میكنند ـ به احتمال كمتری همسر به انحراف كشیده شدهی خود را تحویل میگیرند و از آن جا كه كمتر اتفاق میافتد خود را بر حسب موفقیت یك رابطه تعریف كنند، غالباً این احساس را دارند كه در صورت به هم خوردن این رابطه چیزی از دست نمیدهند. زنان بیشتر دندان روی جگر میگذارند و سوختن و ساختن را ترجیح میدهند، در حالی كه مردها فرار را بر قرار ترجیح میدهند و در واقع با از یاد بردن و محو كردن منبع آلام روحی خود، بر ضایعهی خیانت همسر فایق میآیند.
● تفاوت شمارهی دو: زنها زانوی غم به بغل میگیرند و مردها خونشان به جوش میآید.
▪ زنها: «من در مهمترین رابطهی موجود در زندگیام شكست خوردم.»
▪ مردها: «اگر دستم به معشوق زنم برسد، میكشمش.»
واكنش زنها نسبت به رو شدن خیانت همسرشان این است كه معمولاً بر سروكله خودشان میزنند، در حالی كه مردها عصبانی میشوند و بیشتر مایلند حساب رقیب را برسند ـ حتی در ذهن خودشان هم كه شده ـ مسببین رنج روحی خود را گوشمالی دهند.
طبق آمار به دست آمده توسط گروه ضربت ملی اتحادیه روانشناسی آمریكا زنها به نسبت دو برابر مردان دچار افسردگی بالینی میشوند. به این دلیل كه اولاً زنها بیشتر مایلند نوك تیز انتقاد را به جای دیگران به سمت خود متوجه كنند؛ ثانیاً، زنها بیشتر خود را بر حسب ارتباطشان با دیگران تعریف میكنند و ارزشمند بودن خود را با دوست داشته شدن برابر میگیرند. وقتی رابطهای به روغنسوزی میافتد یا ناكام میماند، یك زن به احتمال بیشتری به افسردگی روی آورده خود را تحقیر شده احساس میكند و این نه فقط به خاطر از دست دادن شوهر، كه به خاطر از دست دادن خویش است.
اگر شما یك مرد باشید، بر عكس به احتمال بیشتری خشم خود را متوجه همسرتان یا معشوق او میكنید. مردان پرخاشجو غالباً مجبورند جلوی رفتارهای خشونتآمیز خود را بگیرند؛ اما حتی تیپهای كنشپذیر و درونگرا هم در رؤیاهای بیداری خود به «دشمن» حملهور میشوند. به هر حال همین خشم به شما اجازه میدهد خود را قدرتمند و در كنترل احساس كنید و از احساسهای پریشان كنندهای چون شرمساری و خود تردیدی دوری بجویید. بعضی از شما به جای رویارویی با این حقیقت دردناك كه دلیل به انحراف كشیده شدن همسرتان ناخشنودی شدید او نسبت به شما بوده است، ترجیح میدهید همسرتان را قربانی سوء استفادهی معشوقی خودخواه بدانید.
● تفاوت شمارهی سه: زنان به عنوان «همسفر راه و شریك زندگی» و مردان به عنوان «معشوق» احساس بیكفایتی میكنند.
▪ زنها: «من به اندازهی كافی خوشایند نیستم. نمیتوانم شوهرم را خرسند كنم.»
▪ مردها: «آلت تناسلی من زیادی كوچك / بزرگ است. زیادی لفتش میدهم یا زیادی تند میروم. نمیتوانم زنم را ارضا كنم.»
نویسنده: جنیس آبراهامز اسپرینگ
مترجم: مرجان فرجی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست