چهارشنبه, ۱۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 29 January, 2025
گوشی باز!
داشتم می گفتم که این آخری رو که حمیدرضا خرید خیلی با حاله. می گه رو دستش نیومده تاحالا، اما هادی زد توی ذوقم. گفت: برو بابا ماه دیگه یکی میاد از این مجهزتر. دلت خوشه ها!
گفتم: نه. امکان نداره! و ماجرا از همین جا شروع شد.
آن زمان گوشی های دوربین دار آخر گوشی بود. من یکی خریدم البته با قرض. از برادر بزرگم ۱۰۰ هزارتومان قرض گرفتم. خودم هم ۱۱۰ هزار تومان داشتم. گوشی قبلی را هم فروختم. البته بماند که گوشی ۷۰ هزار تومانی را خریدند ۲۰ هزارتومان! به برادرم سپردم به پدر و مادرمان چیزی نگوید. به یک شرط قبول کرد که بار آخرم باشد، به اضافه تایپ پروژه اش. من هم چون مطمئن بودم روی دست این گوشی دیگر هیچ گوشی ای نخواهدآمد با کمال میل گفتم باشه! اما کار به همین جا ختم نشد، تا الآن هر ۳ یا ۴ ماه یکبار، یک گوشی عوض کرده ام.
جوونیم دیگه! دلمون رو به این چیزها خوش نکنیم چی کار کنیم !
جالبه بدونین تا به حال بین ۱۰۰ تا ۳۰۰ هزار تومان هم ضرر کرده ام، اما انگار تمام خواب ها، رؤیاها و حتی کابوس های من شده این که نکنه فردا، پس فردا یک گوشی جدید وارد بازار بشه و من ازش بی خبر بمونم! راستش از این که یکی از دوستانم یا بچه های فامیل، گوشی ای داشته باشد که من نداشته باشم دچار اضطراب و گاهی هم خجالت زدگی می شم!
یک روز پدرم با عصبانیت گفت: «هرکس به یک چیزی اعتیاد پیدا می کند. این گوشی بازی تو هم دیگه کم کم داره رنگ اعتیاد می گیره.»
اول ناراحت شدم و بدون این که حرفی بزنم از خانه بیرون زدم. تا سر خیابان اصلی پیاده رفتم و با خودم حرف زدم. فکر می کردم آخه یک گوشی خریدن این همه داد و قال داره که آخرش هم به من برچسب معتاد گوشی باز بزنند !
کمی که حالم بهتر شد و هوای پائیزی خورد به سرم دیدم پر بی راه نگفته اما آخر دست خودم نیست. یادم می یاد بچه که بودم همین حالت رو واسه ساعت عوض کردن داشتم. اما ضرر ساعت مچی کامپیوتری اون زمان کجا و ضررهای ۱۰۰ هزارتومان به بالای الآن کجا! چند سال قبل گوشی هایی اومد که بلوتوث داشت و من هنوز نفهمیده بودم. یکی از بچه های محل که اتفاقاً از خودم بدتره یک روز بهم گفت: می خوای برات یک بلوتوث بفرستم مال یک سیرکه، منم از همه جا بی خبر فکر کردم بعضی ها به اس.ام.اس می گن بلوتوث!
گفتم: بفرست. هرچه Send می کرد چیزی دریافت نمی شد. گفت: چرا بلوتوث ات را روشن نمی کنی گفتم: مگه اس.ام.اس روشن کردن هم داره !
چشمتون روز بد نبینه. از خنده نزدیک بود غش کنه. اون روز خیلی پکر شدم. وقتی فهمیدم نداشتن یک گوشی مدل جدید اینقدر قراره ضایع ام بکنه دیگه عزمم رو جزم کردم. البته دوست دارم که به قول پدرم ترک کنم. اما خب! البته دارم
وشی مدل جدید اینقدر قراره ضایع ام بکنه دیگه عزمم رو جزم کردم. البته دوست دارم که به قول پدرم ترک کنم. اما خب! البته دارم سعی می کنم. یعنی فکر می کنم حالا دیگه اگر یک گوشی جدید به بازار بیاد محلش نذارم!
مثل این که گوشی ام داره زنگ می خوره.
... سلام. حمیدرضا تویی چه خبر نه بابا ! راست می گی آره. آره می آم. مدل اش چی هست حالا هر دو تایی رو بگو. چی خب. خب. اون یکی خیلی خب اومدم، اومدم، باشه پول هم می آرم. ببین فقط صبر کن پدرم از خونه بیرون بره. آخه پول های من توی کشوی میزشه، باشه، صبر کن تماس می گیرم!
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست