چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

بهار طبیعت نسیمی از رستاخیز خلقت


بهار طبیعت نسیمی از رستاخیز خلقت

انسان درزندگی خود همواره با تحولات و تغییرات شگرفی مواجه می شود

انسان درزندگی خود همواره با تحولات و تغییرات شگرفی مواجه می شود. این تحولات هم در درون و هم در بیرون و نیز، درجسم و هم درجان و روان او رخ می دهد. تغییرات و تحولاتی چون علم و جهل، سلامت و بیماری، مرگ و زندگی، فصول چهارگانه طبیعت برای آدمی پرسش های بسیاری را پدید می آورد که نخستین آن فلسفه زندگی و حیات است. اینکه از کجا آمده ام، به کجا می روم و آمدنم بهر چه بود، مهم ترین پرسش های هر انسانی است.

هر کس به فراخور بینش و نگرش خود یعنی بهره مندی از خرد و وحی، پاسخی به این پرسش های ذهنی خود می دهد و فلسفه زندگی اش را درچارچوب این پاسخ ها سامان می دهد. این گونه است که رفتار آدمی درزندگی، متناسب با پاسخ هایی است که به این پرسش های فلسفی داده است.

از این رو می توان گفت که هرکسی اهل فلسفه است و فلسفی می اندیشد و درچارچوب فلسفه ای زندگی می کند.

از آموزه های قرآنی برمی آید که خداوند هستی را به گونه ای آفریده که هرکسی با کوچک ترین مراجعه به درون خود و یا نگاهی به بیرون از خود یعنی آیات انفسی و آفاقی بتواند به آسانی و سادگی پاسخ های شایسته ای برای پرسش های خود بیابد. از جمله پاسخ های آماده برای انسان، تحولات و تغییراتی است که در طبیعت رخ می دهد و فصول را پدید می آورد. نگاهی به این آیات آفاقی و نشانه های بیرونی می تواند پاسخ های مناسب را برای آدمی داشته باشد؛ چرا که دراین آیات فصول طبیعت، فلسفه زندگی جلوه گری می کند و زندگی و مرگ و حیات مجدد را به نمایش می گذارد. از این رو آیات قرآنی سرشار از سفارش هایی است که به توجه یابی و عدم غفلت در این آیات تاکید می کند.

نویسنده دراین مطلب با مراجعه به آموزه های قرآنی بر آن است تا نشان دهد که چگونه این آیات فصول طبیعت می تواند، پاسخ فلسفی به پرسش های بنیادین و اساسی انسان درباره آمدن و بودن و رفتن و فلسفه زندگی بدهد.

● طبیعت، عبرت آموز خردمندان

انسان وقتی به خود و پیرامون می نگرد، از این همه تغییرات و تحولات درونی و بیرونی شگفت زده می شود. او از همان آغاز، سلامتی را همراه با درد و رنج بیماری تجربه می کند.

گاه در اوج بشاشت و طراوت و شادابی است و گاه دیگر زردرو، رنجور و بیمار درگوشه ای می نالد. وقتی به انسان ها و دیگر آفریده های الهی در طبیعت می نگرد، مرگ را در آغوش زندگی نظارگر می شود، گویی این دو همزاد، همواره با هم نفس می کشند و در آغوش هم تنیده اند.

ما هر روز با گل و گیاهانی مواجه هستیم که می روید، رنگ های گوناگون چشم نوازش آدمی را مسحور زیبایی خود می کند و به همان سرعت که روییده و جلوه گری کرده، زرد و پژمرده می شود و بادی آن را از جا بر می کند و در سوزش تند آفتاب و باد و باران، خشک و بی جان می شود و نیست و نابود می گردد. (حدید، آیه ۲۰ و آیات دیگر)

این تغییر و تحولات در هستی، به ویژه زندگی و مرگ، آدمی را به تفکر و اندیشه ای ژرف فرو می برد؛ چرا که می بیند همان گونه که گیاهان و جانوران و دیگر آفریده های هستی، زندگی و مرگ دارند، آدمی نیز با مرگ دست به گریبان است و روزی می رسد که آدمی در این کارزار پشتش به فشار مرگ می شکند و بر خاک می افتد. این همزادی و هم آغوشی مرگ و زندگی، این پرسش را برای او مطرح می کند که مرگ چیست؟ آیا مرگ نیستی و نابودی است؟ آیا زندگی را پایانی به نام مرگ است به گونه ای که دیگر او زندگی را دوباره تجربه خواهد کرد، یا اینکه مرگ فرآیندی از تحول و تکامل است و آدمی از حالتی به حالتی دیگر می رود؟

● فلسفه زندگی و مرگ از دیدگاه کوته بینان و خردمندان

عده ای از انسان ها با پاسخی ناقص به این پرسش ها، فلسفه ای را برای زندگی خود می نویسند که در چارچوب آن، برنامه های آدمی بسیار محدود خواهد بود. به این معنا که اگر در طبیعت، حیات مجددی است این حیات مجدد از آن دیگری است؛ چرا که با مرگ گیاه و جانور، نسل او از تخم و ترکه اش باقی می ماند، ولی خود شخص شخیص وی نابود و نیست می شود و دیگر زندگی مجدد را تجربه نخواهد کرد. از این رو مرگ را به معنای نیستی دانسته و دنیا را آغاز و پایان راه می داند. بر همین اساس است که به زندگی دنیوی دلبسته می شود و می کوشد در این زمان کوتاه زندگی کام خود را به کامل ترین شکل برآورده سازد. از این رو به دنیا بسیار حریص است و تمام اهتمام و همت خویش را مصروف این معنا می کند که به بهترین شکل از زندگی بهره برد و در جمع آن چیزی که سعادت می داند تلاش نماید. این گونه است که همه چیزهایی که امنیت و آرامش و آسایش او را تأمین می کند، در دستور کار قرار می گیرد و حتی با ستمگری در حق دیگران و تباه سازی طبیعت، می کوشد تا غنیمت خود را از زندگی بستاند و حق خود را به دست آورد و کام خویش را صباحی چند شیرین کند.

در مقابل، خردمندانی هستند که با تعقل و خردورزی از این ظاهر فریبنده، فراتر می روند و از زاویه دیدی دیگر به مسئله می نگرند، آنان با نگاه به پیچیدگی آسمان و زمین و آفرینش به این نکته می رسند که این کتاب دنیا، فراتر از دنیای مادی می بایست دفتر یا دفاتر دیگری داشته باشد و این نسخه دنیا تنها تک نسخه نیست که بگوییم دنیا همان اول و آخر زندگی است و زندگی را تنها در همین دنیا محدود سازیم.

اینان با تدبر و تفکر در آیات آفاقی در می یابند که خداوندگاری فرزانه و دانا و توانا این دنیا را آفریده است؛ و چون خداوند دارای فرزانگی و حکمت است، هرگز بی حکمت و هدفی دنیا را به وجود نیاورده است. از این رو در اندیشه حکمت و فلسفه خلقت و آفرینش هستی می روند و در پاسخ به آن به فلسفه زندگی بشر نیز می رسند.

این خردمندان خردورز در پاسخ به فلسفه آفرینش و زندگی، پاسخ های کلی را در درون خود می یابند و با مراجعه به فطرت خویش می بینند که باید در چارچوب اصول عقلانی و عقلایی، زندگی خود را سامان دهند و در جست وجوی کمالات و فضایل و زیبایی ها بروند و از نواقص و رذایل و زشتی ها بگریزند. ساماندهی زندگی در این چارچوب به ایشان کمک می کند تا گام های بلند آغازین را برای زندگی هدفمند بردارند و در جست وجوی فلسفه غایی زندگی تلاش کنند.

پاسخ کلی که عقل و فطرت به این خردورزان می دهد، پدیده ای به نام رستاخیز است؛ زیرا در می یابند که دنیا به سبب محدودیت هایش نمی تواند هدف نهایی آفرینش باشد؛ پس می بایست برای رسیدن به هدف نهایی آفرینش در مسیر فطرت و عقل حرکت کنند و تلاش نمایند.

این پاسخ های کلی را خردورزان از راه تفکر در آیات آفاقی و انفسی درمی یابند. از این رو خداوند فرمان می دهد تا در این دو دسته از آیات الهی برای فهم فلسفه زندگی تدبر و تفکر کنند. (فصلت، آیه۵۳؛ روم، آیه۸؛ ذاریات، آیات۲۰ و ۲۱)

با این همه، عقل هرچه توانایی داشته باشد در پاسخ به بسیاری از مسایل بویژه در جزئیات ناتوان است؛ بنابراین نیازمند وحی و هدایت های خاص الهی است تا به عنوان عقل بیرونی به مدد عقل درونی آید و آدمی را نسبت به حقایق ژرف تر روشن نماید. براین اساس خردمندان که تقوای عقلانی را با بهره گیری از فطرت و عقل در پیش گرفته بودند می توانند از این وحی بهره مند شوند و وحی را به عنوان مکمل عقل بپذیرند و بدان ایمان آورده و در چارچوب وحی عمل کنند؛ زیرا ایشان عقل و وحی را موید یکدیگر می یابند. (بقره، آیات۱تا ۵و آیات دیگر)

به هرحال، طبیعت و آیات آفاقی و انفسی برای خردورزان مایه علم و دانش و عبرت است و ایشان با عبور از ظاهر آیات آفاقی و انفسی، به حقایق برتری دست می یابند که در ژرفای این ظاهر نهان است. این گونه است که فلسفه ای برای زندگی خویش می سازند که مبتنی بر دو بخش دیگر، پیش از دنیا و پس از دنیا است. بنابراین، برای این خردورزان خردمند، دنیا، کتابی است که پیش و پس آن در چشم دنیایی، ظاهر نیست هرچند که به چشم بصیرت قلب و عقل، هویدا و آشکار است.

این خردورزان، زندگی دنیایی را بخشی از هستی می شناسند و آن را گذرگاهی به سوی جهانی دیگر می دانند، لذا به دنیا به عنوان یک معبر و گذرگاه می نگرند و به همان اندازه به آن اهتمام می ورزند و ظاهر فریبنده دنیا را عامل غفلت خویش از زندگی آن جهانی نمی گیرند و خود را به دنیا مشغول و دلخوش نمی دارند و سعادت دنیایی را تنها بخشی کوچک از حقیقت سعادت کامل می دانند.

ازنظر اینان، مرگ و زندگی گیاهان، خود گواهی روشن بر حقیقت معاد و رستاخیز و زندگی در جهانی دیگر است؛ زیرا خداوندگاری فرزانه و دانا و توانا، همان گونه که مرگ را به این گیاهان می چشاند ولی حیات و زندگی مجددی به آنها می دهد. پس در توان خداوندی است که در سرای دیگر و جهان اخروی، جان را مردگان برگرداند و ایشان را دوباره برانگیزاند؛ چرا که می بیند که انسان را غیر از کالبد جسمانی، روانی است که میرا نیست و آنچه میر است تنها کالبد جسمانی و مادی اوست؛ چراکه بارها خود مرگ را در هنگام خواب، با جدایی روان از کالبد تجربه کرده و زندگی مجدد را چشیده است. (زمر، آیه۴۲)

● عبرت های رستاخیز طبیعت

خداوند در آیات بسیاری به مسأله رستاخیز انسان توجه می دهد؛ زیرا توجه یابی و تذکر دایمی انسان به رستاخیز و معاد، به معنای تغییر مهم در بینش و نگرش آدمی است به گونه ای که فلسفه زندگی انسان در دنیا به طور کامل دگرگون می شود و رفتارهایش در دنیا نسبت به خود و دنیا و دیگران به گونه ای دیگر تغییر ماهیت می دهد. کسی که آخرت را پذیرفته، دارای فلسفه ای خواهد بود که دنیا را به عنوان پل و گذرگاه می بیند و می خواهد به گونه ای عمل کند تا در آخرت زندگی متناسب داشته باشد؛ از این رو تلاش می کند که نظر آفریدگار و پروردگارش را در هر زمینه کوچک و بزرگ داشته باشد و زندگی خود را براساس آن برنامه الهی سامان دهد.

بسیاری از مردم هر چند که به رستاخیز باور دارند، ولی به سبب اشتغال به دنیا و وسوسه های شیطانی و زیبایی های فریبای دنیا، از هدف غافل می شوند و برخلاف برنامه های رشدی عقل و وحی، رفتار می کنند. از این رو خداوند در اشکال گوناگونی، همواره هشدارهای متعددی را براساس سطح درک و فهم گوناگون انسان ها، ارسال می کند. این هشدارها در طبیعت درونی و بیرونی ما فراوان یافت می شود. سیگنال های آن را می توان به سادگی از همه سو دریافت کرد و هشدارها و انذارهای گوناگون را دید و شنید و بیدار و هوشیار شد. البته این در صورتی است که انسان با گناهان بسیار دریچه ارتباطی خود را مسدود نکند و پرده بر گوش و چشم نیفکند و قلب را مهمور و مختوم نسازد. (بقره، آیات ۸ تا ۱۰، مطففین، آیه ۱۴ و آیات دیگر)

سیگنال هایی که خداوند به عنوان تذکر و یادآوری از هدف خلقت و آفرینش انسان و معاد و رستاخیز می فرستد در طبیعت بهاری و رستاخیز گیاهان به سادگی قابل ردگیری و دریافت است.

خداوند در آیاتی از جمله آیه ۵۷ سوره اعراف بیان می کند که با نگاهی به رستاخیز گیاهان که همواره در برابر چشمان شما اتفاق می افتد شما نه تنها می بایست به اصل رستاخیز ایمان بیاورید بلکه از این تذکرات پیاپی درس بگیرید و از غفلت درآیید. از این رو خداوند نزول باران و سرسبزی و زنده شدن زمین های خشک و مرده را به عنوان یک تذکر جهت یادآوری رستاخیز جان آدمی می داند و آن را نشانه ای برای قدرت خداوند در احیای مردگان معرفی می کند.

در آیات دیگری می فرماید: ای مردم، اگر از روز رستاخیز در تردید هستید، ما شما را از خاک و سپس، از نطفه، آنگاه از لخته خونی و سپس از پاره گوشتی گاه تمام آفریده گاه ناتمام، بیافریده ایم تا قدرت خود را برایتان آشکار کنیم و تا زمانی معین هر چه را خواهیم در رحمها نگه می داریم آنگاه شما را که کودکی هستید بیرون می آوریم تا به حد زورمندی خود رسیدید. بعضی از شما می میرند و بعضی به سالخوردگی برده می شوند تا آنگاه که هر چه آموخته اند فراموش کنند و تو زمین را فسرده می بینی و وقتی باران بر آن بفرستیم، در اهتزاز آید و نمو کند و از هرگونه گیاه بهجت انگیز برویاند. این قدرت نماییها بدان سبب است که خدا خود حق است و اوست که مردگان را زنده می کند و هم اوست که بر هر چیزی تواناست.(حج، آیات ۵ و ۶)

همچنین در آیات ۴۸ تا ۵۰ سوره روم می فرماید: خداست که بادها را می فرستد تا ابرها را برانگیزد و چنان که خواهد در آسمان بگسترد و آن را پاره پاره کند و ببینی که باران از خلال ابرها بیرون می آید و چون باران را به هر که خواهد از بندگانش برساند شادمان شوند... پس به آثار رحمت خدا بنگر که چگونه زمین را پس از مرگش زنده می گرداند. در حقیقت، هم اوست که قطعا زنده کننده مردگان است و اوست که بر هر چیزی تواناست.

همین معنا در آیاتی دیگر چون آیه ۳۹ سوره فصلت و ۱۱ سوره زخرف و نیز آیات ۹ تا ۱۱ سوره ق بیان شده است تا مردم دریابند که همواره در برابر چشمان ایشان رستاخیز تحقق می یابد و نباید نه تنها در تحقق آن تردید کنند بلکه می بایست همواره هوشیار و بیدار باشند و از اصل هدف زندگی هرگز غافل نشوند؛ زیرا این غفلت موجب می شود تا انسان فرصت محدود و کوتاه و غیرقابل تکرار عمرش را به امور فرعی و دنیوی مشغول کند و از اصل بازماند و دچار زیان و خسران جبران ناشدنی شود.

بهار به سبب آنکه این تغییرات و تحولات را به خوبی نشان می دهد، فرصت بی نظیری برای درک و فهم حقیقت زندگی دنیوی و رستاخیز است. انسان ها باید با بردن کودکان خویش به درون طبیعت و گردشگری در آن، این فرصت را به کودکان بدهند تا با حقیقت زندگی آشنا شوند. کودکان با حضور در طبیعت و طبیعت گردی در بهار ضمن بهره گیری از زیبایی های طبیعت و رنگ های چشم نواز و تنوعات روح افزای آن (یونس، آیه ۲۴؛ حج، آیات ۵ و ۶۳؛ نمل، آیه ۶۰؛ فاطر، آیه ۲۷؛ زمر، آیه ۲۱) می توانند با حقیقت مرگ و زندگی آشنا شوند. در این میان والدین می توانند با تبیین درست مفاهیم زندگی و فلسفه و هدف آن، کودک را به گونه ای بپرورانند که همواره از طبیعت درس های گوناگونی بگیرد و در آینده گرفتار غفلت نشود. سرگرم کردن کودکان با طبیعت و انتقال مفاهیم بنیادین فلسفی بهترین فرصت برای بزرگ ترها و کودکان است. باشد با استفاده از رستاخیز طبیعت خود را برای ابدیت دیگر در جهان دیگر آماده کنیم و هرگز ظاهر فریبای طبیعت دنیوی ما را مخلد در زمین نکند و آسایش و آرامش کوتاه آن را با آسایش و آرامش ابدی و خوشبختی جاودانه، هم سنگ نشماریم.

علیرضا صالحی



همچنین مشاهده کنید