جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

مقامات امیرمؤمنان علی ع در قرآن


مقامات امیرمؤمنان علی ع در قرآن

امیرمؤمنان علی ع در قرآن به عنوان نفس پیامبر ص معرفی شده است تاویل و تفسیر این مقام جز به معنای یکتایی و یگانگی وجودی آن حضرت ع با پیامبر ص نیست

امیرمؤمنان علی(ع) در قرآن به عنوان نفس پیامبر(ص) معرفی شده است. تاویل و تفسیر این مقام جز به معنای یکتایی و یگانگی وجودی آن حضرت(ع) با پیامبر(ص) نیست. بنابراین، هر آنچه که خداوند برای حضرت محمد(ص) بیان کرده در حق امیرمؤمنان علی(ع) نیز ثابت است. از این رو پیامبر(ص) در مقامات امیرمؤمنان علی(ع) چنان سخن به میان می آورد که گویی برتر از او انسانی نیست. هر چند که شیعیان به غلو در حق آن حضرت(ع) متهم هستند، ولی پیامبر(ص) درباره نفس خویش چنان سخن گفته است که هیچ انسان خردمندی نمی تواند آنچه شیعیان بر پایه آیات و روایات بیان می کنند، نپذیرد و آن را به غلو نسبت دهد.

نویسنده در این مطلب بر آن است تا گوشه ای از حقیقت علوی را براساس آیات قرآنی تبیین کند.

● علی(ع) جلوه ای از حقیقت محمدی(ص)

شاید هیچ موجودی در مقام تقرب الی الله به پای حضرت محمد(ص) نرسد. براساس آموزه های قرآنی تقرب الی الله معنایی جز متاله(خدایی) شدن انسان نیست؛ به این معنا که انسان در موقعیتی باشد که همه صفات و اسمای الهی را بی کم و کاست در بهترین حالت تمامیت کمالی به فعلیت برساند. البته این ظرفیت و امکان به همه انسان ها داده شده است (بقره، آیه۳۱) ولی تنها برخی از انسان ها هستند که از این ظرفیت بی مانند به درستی بهره می برند.

اگر بخواهیم درباره مقام محمدی(ص) سخن بگوییم باید او را به عنوان مظهر نخست معرفی کنیم و بگوییم که آن حضرت(ص) به حکم دایره (بقره، آیه۱۵۶) نخستین ظهور اسماء و صفات الهی است که در سوره توحید و اخلاص از آن به ظهور «هو» تعبیر شده است. از این مقام ظهور، ظهورات دیگر در مقامات احدیت و وحدانیت تحقق یافته و به نور خورشید هستی یعنی الله و حقیقت محمدی، تمامی حقایق خارجی تحقق یافته است. (نور، آیه۳۵) خداوند همچنین در آیاتی به حکم دایره، مسیر بازگشت را نیز حقیقت محمدی معرفی می کند. (انشقاق، آیه۸؛ نجم، آیه۴۲)

البته ناگفته نماند که حقیقت محمدی(ص) با روح اعظم، لوح و قلم، عرش الهی، کرسی، عقل، نور و مانند آن یکی است؛ زیرا که مظهر نخست است. از این رو پیامبر(ص) هنگامی که درباره اولین آفریده سخن به میان می آورد گاه می فرماید: اول ما خلق الله نوری؛ نخستین آفریده الهی نور من است، و گاه دیگر می فرماید: اول ماخلق الله العقل، نخستین آفریده خداوندی عقل است. پس اینکه در روایات مختلف آمده است: اول ما خلق الله العقل؛ اول ما خلق الله نوری؛ اول ما خلق الله روحی؛ اول ما خلق الله القلم؛ اول ما خلق الله ملک کروبی و یا عبارت های دیگر، در حقیقت به همان حقیقت یکتا و یگانه اشاره می شود؛ چرا که عقل در وجود خود جز به خداوند حاجت ندارد و به غیر حق به کسی التفات نمی کند. در روایت دیگر قلم گفته شده است چرا که این اولین مخلوق، واسطه حق در تصویر علوم و حقایق بر لوح جان ها و ترسیم قضاء و قدر می باشد، البته قلم خداوند، نی و چوب و فلز و از این نوع قلم ها نیست، چنانکه لوح او چوب و کاغذ و پوست نیست، و لذا وقتی اولین مخلوق را قلم نامید بدان امرکرد که جاری کن آنچه را که تا روز قیامت شدنی هست و در روایت دیگر نور پیامبر(ص) گفته شده است چرا که پیامبر اکرم(ص) از آن پدید آمد و بدان صادر اول برمی گردد و نور وجود است و ظلمت عدم است و نور در ذات خود روشن است و هم روشن کننده می باشد، و روح فرمود، چون روح خاصیتش محبت به حضرت حق است و بالاخره دانشمندان و محققان از عرفا، اولین مخلوق را حقیقت محمدی(ص) نامیده اند، چون آن مخلوق اول، اصل حیات نفوس عالی و دانی است.

اکنون که حقیقت محمدی(ص) شناخته شد، باید گفت که خداوند حقیقت علوی(ع) را نفس پیامبر(ص) می داند. (آل عمران، آیه ۶۱) نفس در قرآن در معانی چندی به کار رفته است که از جمله آن نفس به معنای ذات (انعام، آیه ۱۲)، جان (آل عمران، آیه ۱۴۱)، روان (انعام، آیه ۷۰) نفس حیوانی (یوسف، آیه ۵۳)، شخص انسان (زمر، آیه ۶) و روح انسانی (انعام، آیه ۹۳) است. (نگاه کنید: المیزان، ج۱۴، ص ۳۱۲)

پیامبر(ص) درباره یکتایی و یگانگی حقیقت خود با حقیقت امیرمومنان علی(ع) می فرماید: انا و علی من نور واحد، من و علی از یک نور هستیم. (شرح خطبه البیان، علامه دهدار شیرازی، تهران، صائب، ۱۳۷۸، ص ۱۰۶)

این روایات در منابع روایی اهل سنت نیز آمده است. به عنوان نمونه در سنن ابن داوود در جزء ۵ ص ۷۶ در حدیث شماره ۴۷۰۰ آمده که پیامبر(ص) می فرماید: اول ما خلق الله العقل، و همچنین در مسند احمد آمده است که پیامبر(ص) فرمود: من و علی از نور واحد خلق شده ایم و خداوند روح من و روح علی بن ابیطالب را قبل از خلقت عالم خلق کرد، و ابن مغازلی شافعی در کتاب مناقب خود نقل می کند که پیامبر(ص) فرمود: من و علی نوری بودیم در خدمت حضرت حق و این نور، خداوند را تسبیح می گفت و تقدیس می کرد قبل از آنکه آدم خلق شده باشد و امیرالمومنین علی(ع) فرمود: «کنت ولیا و آدم بین الماء و الطین» شرح و تفصیل این روایات مجال دیگری می طلبد. (نگاه کنید: شرح اصول کافی ملاصدرا، ص۱۷ و نیز شرح مقدمه قیصری استاد سیدجلال الدین آشتیانی ص ۲۲۳-۲۲۴ و پاورقی های آنان)

پیامبر(ص) می فرماید: اول ما خلق الله نوری، ثم فتق منه نور علی فلم نزل نتردد فی النور حتی وصلنا حجاب العظمه فی ثمانین الف الف سنه، ثم خلق الخلائق من نورنا، فنحن صنائع الله و الخلق بعدلنا صنائع، اولین چیزی که خدا خلق کرد، نور من بود، آن گاه نور علی را از آن نور جدا کرد، و ما همچنان در نور بودیم تا اینکه در طی هشتاد میلیون سال به حجاب عظمت رسیدیم. آن گاه خداوند خلائق را از نور ما خلق کرد، و لذا ما مصنوع خدائیم و خلائق مصنوع ما هستند. (مشارق انوار الیقین، ص ۳۹)

بنابراین، علی(ع) که در قرآن به عنوان نفس پیامبر(ص) معرفی شده، به همان معانی است که پیامبر(ص) خود بیان کرده است. پس حقیقت هر دو ایشان یکی است و همان مقاماتی که برای پیامبر(ص) اثبات می شود برای ایشان هم هست، هر چند که در مقام ظاهر ممکن است نوعی تفاوت مانند وحی و پیامبری باشد ولی در حقیقت میان آن دو تمایز و تفاوتی نیست. از این رو پیامبر(ص) به ایشان می فرماید: «انک تسمع ما اسمع و تری ما اری الا انک لست ببنی، علی«ع» را فضل نبوت نیست ولی به نور ولایت می شنود آنچه را رسول می شنود و می بیند آنچه را رسول می بیند. (نهج البلاغه خطبه قاصعه)

بحرانی در تفسیر برهان از صادق آل محمد (ص) نقل می کند که: ادنی معرفه الامام انه عدل النبی الادرجه النبوه ؛ کمترین مرتبه معرفت امام آنکه امام، هم سنگ پیامبراست مگر در درجه نبوت.

● اختصاصات امیرمومنان علی (ع)

از آنجا که درمقام دنیا ظهور درعالم دنیا، حقیقت محمدی با حقیقت علی (ع) جدا شد، اختصاصاتی برای هر یک در مقام ظهور یافته است که از جمله آنها اختصاص نبوت برای محمد (ص) و ولایت و خلافت و امامت برای امیرمومنان علی (ع) است.

البته این بدان معنا نیست که پیامبر (ص) در این مقام دنیا از احکام ولایت و خلافت و امامت بهره مند نیست، چنان که به این معنا نیست که امیرمومنان علی (ع) نیز از احکام نبوت سودی نمی برد که می برند، همانطور از آیات و روایات پیشین و روایات دیگر نیز این معنا به دست می آید، ولی برای مردمان چنین جدایی و اختلافی به شکل اختصاصات مطرح می شود.

به سخن دیگر، دنیا مقتضی این است که انسان احول (لوچ) باشد و این دو بیتی و جدایی را داشته باشد. پس از منظر به حقیقت ایشان چون بنگریم چنین اختصاصاتی خواهیم دید؛ چنانکه وقتی به عالم هستی می نگریم کثرت را می بینیم ولی باید همواره هشیار و بیدار باشیم که کثرت، ما را از حقیقت وحدت غافل نسازد. پس باید بدانیم که علی (ع) شاخه اصلی شجره طیبه محمدی (ص) است. (ابراهیم، آیه ۴۲).

از امام صادق (ع) روایت شده که مراد از «شجره طیبه» رسول خدا (ص) و شاخه اصلی آن حضرت علی (ع) است. (تفسیر نورالثقلین، ج ۲، ص ۵۳۶، ح ۸۵ و ۰۶)

علی (ع) که نفس پیامبر اکرم (ص) است (آل عمران، آیه ۱۶؛ و نیز مجمع البیان، ج ۱- ۲، ص ۷۴۴؛ تفسیر نور الثقلین، ج ۱، ص ۳۴۸- ۳۴۹، ح ۱۶۲-۱۶۳ز ۱۶۶؛ التفسیر الکبیر، ج ۳، ص ۲۴۸؛ الدرالمنثور، ج ۲، ص ۲۳۱- ۲۳۳) حافظ علی محمدی (ص) است؛ از این رو خداوند علی (ع) را دارای گوشی شنوا و حافظی برای علم پیامبر (ص) معرفی می کند. در روایتی از امام صادق (ع) در تفسیر آیه ۲۱ سوره حاقه (اذن واعیه) منقول است که پیامبر خدا فرمود:«این گوش، علی (ع) است». (الکافی، ج ۱، ص ۴۲۳، ح ۷۵، تفسیر فرات، ص ۵۰۰؛ شواهد التنزیل، ج ۲، ص ۳۷۸) و نیز در روایتی از پیامبر (ص) آمده است که فرمود: ای علی، خداوند به من دستور داد تا تو را به خود نزدیک کنم و آموزشت بدهم تا گنج دانش گردی و این نازل شد، پس تو گوش شنوا برای دانش منی. (حلیه الاولیاء، ج ۱، ص ۷۶؛ المیزان، ج ۹۱، ص ۶۹۳)

این علم حقیقی که در اختیار آن حضرت (ع) به سبب همان اتصال به نفس محمدی (ص) است؛ از این روست که علم الکتاب آن حضرت (ع) عین علم الکتاب محمدی (ص) است. (رعد، آیه ۳۴؛ الاحتجاج، ج ۱، ص ۲۳۲، ج ۲، ص ۰۴۱؛ بصائر الدرجات، ص ۹۲۲، ح ۶؛ تفسیر نورالثقلین، ج ۲، ص ۳۵۲-۴۲۵، ح ۹۰۲و ۱۲۱-۴۱۲ و ۶۱۲- ۰۲۲؛ شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۰۰۴- ۵۰۴) پس شهادت علی (ع) و گواهی او بر نبوت ورسالت محمد (رعد، آیه ۳۴؛ امالی، صدوق، ص ۹۵۶؛ شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۰۰۴؛ تفسیر قمی، ج ۱، ص ۷۶۳) یا بر اعمال امت (بقره، آیه ۳۴۱؛ البرهان، ج ۱، ص ۳۴۳- ۴۴۳- ح ۱-۰۱؛ شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۹۱۱) به سبب همین یکتایی و یگانگی آن دو است.

ایمان آن حضرت(ع) همان ایمان حقیقی است که می بایست هرانسانی آن را داشته باشد. خداوند علی(ع) را صالح ترین و بهترین مؤمنان معرفی می کند؛ از این رو، ولایت حقیقی نیز در اختیار اوست. (تحریم، آیه۴)

در حدیثی از امام باقر(ع) آمده که رسول خدا(ص) دوبار علی(ع) را به یارانش معرفی کرد: یک بار زمانی که فرمود: «من کنت مولا فعلی مولاه» و بار دوم وقتی که آیه «فان الله هو مولاه و جبرئیل و صالح المؤمنین»، نازل شد، دست علی(ع) را گرفت و فرمود: ای مردم، این صالح المؤمنین است. (مجمع البیان، ج۹و ۰۱، ص۵۷۴؛ الدرالمنثور، ج۸، ص۴۲۲)

این مقام به خاطر حقیقتی است که برای آن حضرت(ع) در قرآن اثبات شده است؛ زیرا آن حضرت در صداقت در مقام صدیقین قرار داشت. (نساء، آیه ۹۶؛ توبه، آیه ۹۱۱؛ مریم، آیه ۰۵؛ احزاب، آیه۳۲، حدید آیه۹۱، نیز نگاه کنید: تفسیر قمی، ج۱، ص ۱۵۱؛ بحارالانوار، ج۵۳، ص۱۱۴، ح۸؛ شواهدالتنزیل، ج۱، ص۱۴۳؛ کفایه الطالب فی مناقب علی بن ابی طالب، ص ۶۳۲؛ الدرالمنثور، ج۴، ص۶۱۳؛ و نیز تفسیر نورالثقلین در ذیل همین آیات پیش گفته)

اتصال در مقام واحدیت و احدیت میان پیامبر(ص) و امیرالمؤمنان علی(ع) موجب شده است تا آن حضرت(ع) در همان جایگاه تقربی نسبت به خدا باشد که حضرت پیامبر(ص) است. از این جهت خداوند محبت ایشان را همانند محبت پیامبر(ص) ایجاد می کند (مریم، آیه۶۹؛ مجمع البیان، ج۵-۶، ص۲۲۸؛ الدرالمنثور، ج۵، ص ۴۴۵ روح المعانی، ج۹، جزء ۶۱، ص۹۰۲) و بر لزوم محبت به ایشان به عنوان پاداش رسالت محمدی(ص) تأکید می کند. (شوری، آیه ۳۲؛ و نیز البرهان، ج۴، ص۳۲۸، ج ۳۲، ینابیع الموده، ج۱، ص۵۱۳)

همین اتصال و یکتایی و یگانگی است که امامت ایشان (مائده، آیات ۳و ۵۵ و ۷۶؛ الکافی، ج۱، ص ۹۸۲، ح ۴؛ تفسیر نورالثقلین، ج۱، ص۶۴۶، ح ۴۲۶-۵۶۲؛ الدرالمنثور، ج۳، ص۵۰۱) در کنار ولایت آن حضرت (همان) و خلافت ولی الله (اسراء، آیه ۶۲؛ الکافی، ج۱، ص ۴۹۲، ح۳؛ تفسیر نورالثقلین، ج۳، ص ۳۵۱، ح۷۵۱) را بر همگان فرض و واجب می شود.

با اینکه قرآن در آیات بسیار و پیامبر(ص) در روایات متواتر بر مقامات علوی(ع) تأکید کرده و درباره یکتایی و یگانگی انفس ایشان سخن گفته اند، ولی منافقان هرگز به این امر تن نداده و به کینه ورزی پرداختند تا جایی که شمشیر نفاق سر حضرت را در محراب مسجد شکافت و خون را بر سجده گاه عشق ریخت؛ زیرا هرگز منافقان رضایت نمی دادند که حقیقت چنانکه هست آشکار شود و مردم در پی حقیقت روند. خداوند به این حقیقت گواهی می دهد و مؤمنان را نسبت به آن هوشیار و بیدار می کند تا در پی گمراهان و منافقان نروند. بی گمان انتصاب علی(ع) به مقام ولایت و خلافت ازسوی رسول خدا(ص) در روز غدیر خم، عامل کینه ورزی منافقان بود و ایشان تا انتقام از آن حضرت نگرفتند دست از دشمنی برنداشتند. خداوند درباره کینه ورزی منافقان می فرماید: ام حسب الذین فی قلوبهم مرض ان لن یخرج الله اضغانهم (محمد، آیه۹۲ و نیز تأویل الایات الظاهره، ص ۰۷۵؛ البرهان، ج ۵، ص ۰۷، ح ۱-۲)

انتخاب آن حضرت(ع) از سوی پیامبر(ص) به حکم خداوندی بود، نه به سبب خویشاوندی زمینی بلکه به سبب خویشاوندی آسمانی بود که قرب و منزلت ایشان به آن حضرت(ص) موجب آن بوده است. در حقیقت قرب آن حضرت (ع) به پیامبر(ص) بر پایه ذوی القربی زمینی نبود بلکه به سبب ذوی القربی حقیقی و آسمانی بود که به سبب متأله بودن تحقق یافته بود. خداوند ایشان را به سبب همین تقرب وجودی به عنوان عبدالله معرفی می کند.

(انسان، آیه۶؛ مجمع البیان، ج۹-۰۱، ص۱۱۶، الکشاف، ج۴، ص۰۷۶؛ المناقب، خوارزمی، ص ۷۲۶-۴۷۲)

همین ویژگی ذاتی است که امیرالمؤمنان علی(ع) را شایسته هدایتگری همچون پیامبر(ص) می کند و خداوند ایشان را برای این منظور پس از پیامبر(ص) به امت معرفی می نماید. (یونس، آیه ۵۳؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص ۸۴۳؛ تفسیر نورالثقلین، ج۲، ص ۴۰۳، ح ۲۶و ۳۶)

اما نفاق و کفر، همپیمان بودند تا حقیقت محمدی(ص) دوباره جلوه گری نکند و درجامه ولایت به حیات خویش ادامه ندهد.از این رو از همان آغاز به مخالفت با نفس پیامبر(ص) پرداختند و به هر شکلی بود برآن شدند تا به حذف شخصیت معنوی یا فیزیکی ایشان بپردازند که در نهایت موفق شدند و ایشان را در عزیزترین شب های سال در شب قدر به شهادت رساندند.

سنیه بهشتی