سه شنبه, ۲۱ اسفند, ۱۴۰۳ / 11 March, 2025
نامهای کهن و اساطیری هندوستان و افغانستان در نزد هندوان و ایرانیان

نام هندوستان را بر گرفته از نام شط سند (شط، محل جمع شدن رودخانه ها) تصور میکنند. ولی این احتمال نیز وجود دارد که اصل آن همچنین از کلمه سانسکریتی ایندها (روشن و بر افروخته) در پیوند بوده است. چه سوای اینکه نام سَند طبق قاعده تبدیل حروف "س" و "ه" به هم می توانست تبدیل هند شود؛ گرمای شدید هندوستان هم نام آن را با ایندها در ارتباط قرار می داده است.این دو نتیجه از توصیف گرمای شدید هپت هندو (هفت هند) و خود عنوان هپت هندو (هفت سندهیا، هفت شَط) به خوبی مشاهده میگردد.
نام مهابهاراته یعنی نام اساطیری هند و کتاب حماسی آن را بدون ریشه یابی روشن به هندوستان بزرگ یا رزمنامه بزرگ (مها- بهارا-آته) ترجمه می کنند. از آنجایی که نام هندوستان نزد سومریان ملوخا (مه لوکا) یعنی سرزمین بزرگ آمده است؛ لذا اصل مهابهاراته در معنی هندوستان بزرگ در لغت سانسکریت مهابهوراتا یعنی کشور بزرگ بوده است چه مها به معنی بزرگ یعنی همان مه فارسی است و بهور به معنی سرزمین و آتا به معنی چهارچوب است.
از بررسی هفت اقلیم اوستا چنین بر می آید که ایرانیان عنوان فردذفشو (سرزمین چهارپاپرور) را به هندوستان تقدیس دارنده گاوان اطلاق میکرده اند. اما مطلبی در رابطه با این نام در کتاب پهلوی دینکرد ذکر شده است که معلوم میدارد اصل این نام را در نطقه مقابل نام عربستان کم چهارپا (ویدذفشوی اوستا یعنی سرزمینی که چهار پاپرورنیست) به عراق اطلاق کرده اند:
داستان پادخسروِ اِرِفشوَۀ تازی: پادخسرو اِرِفشوَه، پادشاه تازیان بود، در زمان شهریاری او بر تازیان، دیو آز به همراه خانوادۀ خود به سرزمین او حمله کرده و خیال نابودسازی مردمان سرزمین او را داشت. پس فرۀ ایزدی به فرمان اهورامزدا به نزد پادخسرو در آمد. اما از آنجایی که پادخسرو با وجود برخوردار شدن از فرۀ ایزدی نتوانست بر آز و دیوان همراهش چیرهگی یابد؛ امشاسپند اردیبهشت به یاری او شتافت. امشاسپند اردیبهشت پادخسرو را آموزش داد و او را راهنمایی کرد تا بتواند با کمک فرۀ ایزدی بر لشکریان دیو آز غلبه نماید و آنها را از سرزمین خود بیرون براند و مردمان سرزمین خویش را نجات دهد. پس از پیروزی پادخسرو بر دیوان، امشاسپند اردیبهشت او را گفت که میبایست آن فرۀ ایزدی را در پیکر یک ماهی به رود افکند تا در زمان ظهور زرتشت، بوسیلۀ خورده شدن آن ماهی توسط زرتشت، فره به زرتشت انتقال یابد. برگرفته از کتاب دینکرد هفتم، ترجمۀ دکتر محمد تقی راشد محصل.
این مطلب نظریه قدیمی مرا مبنی بر یکی شمردن فردذفشو (سرزمین چهارپاپرور) با هندوستان را دچار تحول کرد. چون اِرِفشوه بیشتر به معنی برخوردار از چهار پا است نه متضاد آن که من پیشتر گمان نموده ام. این یعنی مطابقت اِرِفشوه با فردذفشوَ اوستا. بنابراین معلوم میشود مغان نام عراق در مجاورت شمال شرقی عربستان را به صورت اِراگو یعنی "سرزمین برخوردار از گاو" در نظر گرفته اند و آن را در مقابل ویدذفشوَ (سرزمین که چهاپا پرورنیست، یعنی عربستان) قرار داده اند.
محل تلاقی اصلی فرهنگ و تمدن ایرانی و هندی شهر بلخ بوده است که هندوان آنجا را شهر بودائیان و ایرانیان آنجا را شهر حکمرانی زرتشت و محل زرتشتیان اولیه معرفی نموده اند. در واقع بلخی که محل نگهداری دندان و تشت و جاروب گوتمه بودا از تیره سکیامونی (قبیله سکیا) به شمار می رفته همان مرکز حکومت گائوماته بردیه مغ (سپیتاک سپیتمان داماد و پسرخوانده کوروش، زرتشت تاریخی) حاکم سکائیان دربیکی (دریهای سمت بلخ) در قرن ششم قبل از میلاد بوده است. یعنی گوتمه بودای سکیایی (سرود دینی دان دانای سکایی) و گائوماته بردیه (سرود دینی دان تنومند) حاکم سکائیان دربیکی فرد تاریخی واحدی بوده اند: مسلم به نظر می رسد نامهای معروف و کهن بلخ یعنی باکتریا و بلخ هر دو دارای ریشه سانسکریتی هستند چه بهالا-خه (بهالا-کهه) و بهاکتی-ایریا به ترتیب در سانسکریت به معنی "شهر خجسته و مقدس" و "بسیار مقدس" می باشند. صورت اوستایی نام این شهر بخذی و صورت پارسی باستانی آن باختری و صورت پهلوی آن بخر است که می توان معنی دارای بخت و اقبال یا همان خجسته و مبارک را برای آنها قائل شد. در واقع سرزمین مقدس بودائیان که زادگاه گوتمه بودا یا همان شهر گائوماته زرتشت به شمار می رفته است همین بلخ بوده است که در زبان تبتی به نپال (یعنی سرزمین مقدس) ترجمه شده و به سهو با سرزمین دور افتاده نپال مطابق گرفته شده است.
معنی نام کابل: از آنجاییکه زبان مردم منطقه جنوب افغانستان (هند سفید) مخلوطی از زبانهای هندی و ایرانی بوده است؛ لذا نام کابل را می توان ترکیبی از لغت سانسکریتی کها (شهر، مغاره، شکاف) یا واژه پهلوی کوی (محل) و واژه پهلوی ئول (بلند وگسترده) گرفت یعنی در مجموع آن به معنی شهر واقع در شکاف بلندی بوده است. برخی نام کهن آن را با کاسپاتیر خبر هرودوت مطابق می دانند که کشتی تجسسی داریوش از آسیا به سوی مصر از آنجا به آب انداخته شده بود. در این صورت نام کاسپاتیر را می توان ترکیبی از اوستایی و سانسکریتی کاس (جا)، پثیا (راه) و ایر (گذر کردن) گرفت. یعنی در مجموع آن به معنی شهر محل راه گذرگاهی بوده است. این نام به وضوح بیشتر با نام شهر پیشاور پاکستان همخوانی دارد. در این صورت اصل پیشاور، پثیاور(= دارای جاده) بوده است. امّا در نقشه ای از تاریخ هرودوت که من در دست دارم نامی را به صورت اوزتوسیانه (به لغت اوستایی اوز- تو-شیانه= جایگاه بلند کشیده توی شکاف و آشیانه کوهستانی) را با منطقه کابل مطابق قرار داده اند که به نظر می آید آن نامی بر کابل باستانی بوده است چه مفهوم آن با معنی شهر واقع در شکاف بلندی کابل کاملاً مطابقت می نماید. روی همین نقشه در مقابل نام اوزتوسیانه در داخل پرانتز هیئت قدیمی نام کابل به صورت کابورا نوشته شده است که می توان آن را به صورت سانسکریتی کها-پوره (شهر واقع در شکاف کوهستان) بازسازی کرد. جالب است در اوستا فقره سوم زامیاد یشت نیز در سمت کابل از کوهی به نام ایشکت اوپائیری سئن ( کوه دارای اشکفت و مغاره ای که برتر از پرواز عقاب است) اسم برده شده است. مطابق فرهنگنامه انترنتی ویکیپدیا "نام سانسکریتی کابل کمبوجه (به فارسی یعنی جایگاه واقع در کام کوهستان) میباشد. این نام در نوشتههایی باستانی در کوفس (واقع در بلندی کوهستان) و کوفن (منسوب به کوهستان) ذکر شدهاست. در سده هفتم پس از میلاد ژوانزونگ این نام را به عنوان کافو (به انگلیسی: Kaofu، کوهستانی) بررسی کرده بود و اعلام کرد که این به خاطر لقب یکی از چهار قبیله یوئهچی است که آنها در اوایل مسیحیت در طول کوههای هندوکش به سوی دره کابل مهاجرت کرده بودند. این شهر توسط شاهنشاه کوشان، کوجولا کادفیزس در سال ۴۵ میلادی فتح شد و جزو مایملاک امپراتوری کوشان تا اواخر سده سومین پس از میلاد محسوب میگردید. در اطراف سالهای ۲۳۰ پس از میلاد، کوشانیها توسط شاهنشاهی ساسانی شکست خوردند و به همراه با همبیعتهای ساسانی معروف به هندو-ساسانیان تبدیل شدند. در دوران ساسانیان، شهر با نام "کاپول" در خط پهلوی نامیده میشد. در ۴۲۰ میلادی هندو-ساسانیان توسط قبیله خیانیان که با نام "کیدارایتز" نیز شناخته میشدند، به بیرون رانده شدند که پس از آن در ۴۶۰ با هیاطله تبدیل شدند. آنجا به بخشی از باقیمانده پادشاهی آشینا از کاپیسا که با نام کابلشاهان نیز شناخته میشود، تبدیل شد. منابع چینی کهن همچنین نام کابل را به صورت کوبها اردهستانا (محل کوهستانی بلندپایه) ذکر نموده اند."
معنی نام افغان و افغانستان: عجیب است که محققین به معانی ساده ای که نامهای افغان و افغانستان دارند، متوجه نشده اند: منابع هندی و ایرانی کهن نام منطقه ای در جنوب افغانستان را که همانا منطقه آراخوزی (رخج) باشد به صور آواکانه و اوگان ذکر کرده اند که مرکب از کلمه آو (آب) و کان (محل) و علامت نسبت "ه" می باشند. یعنی در مجموع به معنی منطقه پرآب. این ترجمه پهلوی نام سانسکریتی سرسواتی (پر رود) یا همان منطقه هرهوائیتی اوستا و هرخوائیتی پارسی باستان (دارای رودها)می باشد. این نام به صورت افغان از روی نام منطقه بر روی مردم آن دیار رفته و از آنجا بر مردم افغانستان عمومیت پیدا کرده است. معنی ظاهری گریان و کافرِ افغان یا ا-فغ-ان با توجه به ریشه کهن اواکانه و اوگان آن محلی از اعراب ندارند و باید کنار گذاشته شوند. گرچه فرگرد اول وندیداد مردم هرات را نکوهش به گریه و زاری به اغراق و ترک و سپردن خانه ها به هنگام مرگ افراد خانه کرده است . به علاوه در جنوب افغانستان مردمانی موسوم به کافر (کاپری، در اصل به معنی کوهستانی)می زیسته اند.
علی مفرد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست