چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

بسیج و مقوله فرهنگ


بسیج و مقوله فرهنگ

با دو روش و دو مکانیسم می توان روح یک فرهنگ را مورد تاخت وتاز قرار داد و آن را تخریب کرد امکان اول, زندانی کردن فرهنگ است و از فرهنگ زندان ساختن و مکانیسم دوم زمانی است که فرهنگ به صورت پرده های نمایشی سرگرم کننده درآید و طی آن آلوده گشته و سرانجام ویران و مضمحل شود

با دو روش و دو مکانیسم می توان روح یک فرهنگ را مورد تاخت وتاز قرار داد و آن را تخریب کرد. امکان اول، زندانی کردن فرهنگ است و از فرهنگ زندان ساختن و مکانیسم دوم زمانی است که فرهنگ به صورت پرده های نمایشی سرگرم کننده درآید و طی آن آلوده گشته و سرانجام ویران و مضمحل شود. چهره دنیای معاصر را زندان های فرهنگی فراوانی کریه و ناپسند ساخته اند. انهدام و تخریب فرهنگ در عصر تکنولوژی غالبا در پوشش تلاش و رشد و با ماسکی که پوزخندی بر لب دارد صورت می پذیرد نه در قالب چهره ای بدگمان و ظنین و نمودار نفرت و کینه.

وقتی ملتی عنان شعور و اندیشه خود را به دست روزمرگی می سپارد، هنگامی که حیات فرهنگی معنا و مفهومی نو پیدا می کند و عبارت می شود از یک سلسله نمایش های شادی زا و خیمه شب بازی های سرگرم کننده و وظیفه حراست و حفظ ارزش های فرهنگی را سازمان های عریض و طویل تولید خوشی و بی غمی و هلهله زا عهده دار می شوند، زمانی که مقوله ای به نام شعور اجتماعی و محاورات عامه و مناظرات و گفتگوهای مردم به اشکال بی تفاوت و یک دست قهقهه و شادی های جمعی درآمده و در این قالب تجلی پیدا می کند، زمانی که از شهروند متعهد، تماشاچی بی خیال ساخته می شود، آن وقت است که مجموعه فرهنگ ملت در خطر است و اسیر بحران.

در چنین حالتی است که مرگ تدریجی فرهنگ و زوال آن تهدیدی واقعی به شمار می آید.واقعیت این است که کسانی که موصوف به تفکر بسیجی اند و به بحث پیرامون این موضوعات می پردازند و نگرانی های خود را نسبت به مقوله فرهنگ و کاهش مقاومت فرهنگی ابراز می دارند غالبا از فرط بیم و نگرانی، لحنی عصبانی و پریشان دارند و آکنده از هیجان و عواطف اند. آنچه آنان را به این چنین واکنشی وا می دارد آن است که دیگران بیش از اندازه احساس بی خطری و بی تهدیدی و بی ضرری می کنند تا جایی که به وادی بی خیالی کشیده شده اند.تفکر بسیجی در مقوله فرهنگ اقتضا دارد که مجموعه روابط و ارتباط های فرهنگی ما و تمامی گذشته فرهنگی ما، ما را آماده سازد تا چنین زندان هایی را باز شناسیم و در برابر آن مقاومت کنیم.

اگر دیواره های تهاجم به فرهنگ را به قصد اسارت ما بالا کشیده اند و بر آنند تا ما را در آن محبوس سازند، باید خوب فرا گرفت که چگونه به مقاومت و تدبیر برخاست. باید به نسبت احساس خطر به نبرد فرهنگی روی آورد. اگر در نقطه ای ظلم و بی عدالتی یورشی آغاز کند باید برای مبارزه دست به طراحی های متعدد زد. اما چه باید کرد زمانی که نه احساس خطری بشود، نه بیم و هراسی وجود دارد، و نه فریادی از سر درد شنیده می شود؟

چه کسی آماده است علیه پراکندگی و از هم گسیختگی روح فرهنگی به پیکار ومبارزه برخیزد؟ کجا، چه وقت و به چه کسی باید شکایت برد؟ با چه لحنی و با چه کسی باید سخن گفت؟ وقتی گپ عامیانه و شعور اجتماعی و وجدان مردمی و گفتگو ها در اشکال پوزخند، قهقهه و بی تفاوتی فرو می رود؟زمانی که عناصر فرهنگ در جامعه در قالب لذت وسرگرمی در آید و بر سرسفره مصرف زدگی به یغما می رود ونابود می شود چه تدابیری باید اندیشید و به چه چیزی باید توسل جست؟

نباید از رسانه غفلت ورزید. اکنون یکی از ابزارهای جدی ارتباط جمعی رسانه است. رسانه ما را به شیوه و رفتار دیگری در زندگی فردی و اجتماعی و نیز به روابط متقابل انسان ها با یکدیگر بر اساس راه و رسم دیگری و ارزیابی و دریافت آرا» و عقاید در چهارچوب و قالب دیگری و خلاصه فکر و اندیشه و رای و عمل و زندگی و رفتار دیگری فرا می خواند; و آن هم بدون جلب رضایت و موافقت ما و بدون بحث و مذاکره و بدون آنکه اعتراض یا اشکال و ایرادی مجال بروز و حضور پیدا کند. این تحول و دگرگونی که در سطح رسانه های رقیب و دشمن شکل گرفته، فقط یک چیز را طلب می کند و آن تسلیم بدون قید و شرط است. اکنون رسانه ها به حریم خصوصی افراد وارد شده اند. چه باید کرد؟ به نظر می رسد جدی ترین راه حل بیداری فرهنگی است. کنترل و نظارت هوشمندانه و خردمندانه بر رسانه می تواند به چند شکل باشد.

۱) تحلیل عمیق و به دور از خود فریبی، شناخت تاثیرهای متفاوت اطلاعات و آگاهی ها.

۲) باید به مردم آموخت که چگونه می توان از رسانه بهره برداری کرد.

۳) استفاده از نهادهای ارتباط جمعی نظیر مدرسه، اشخاص و مراکز مورداعتماد. مدرسه و مراکز مورد اعتماد می توانند هنگام بروز مشکلات خاص و تنش ها و حتی بحران ها در جامعه نقش هدایت کننده و کار ساز داشته باشند. البته باید اذعان داشت که هنوز مدارس و مراکز آموزشی ما نتوانسته اند و نکوشیده اند که در نشان دادن و شکل دهی و سازندگی فرهنگی جامعه به دانش آموزان و جوانان گام های موثری بر دارند.

۴)ایجاد خودآگاهی نسبت به مسایل پیرامونی

۵)فهم سیاست گذاری ها و معرفت شناسی های رسانه و پیش رو قرار دادن آنها.

۶) تبیین و تشریح فرهنگ خودی و هویت اسلامی ایرانی.

و در نهایت نیز باید ابراز داشت که در دنیای قشنگ نو انسان ها از این در رنج نیستند که به جای اندیشیدن می خندند، بلکه اندوه آنان از آن جهت است که نمی دانند به چه چیزی می خندند و چرا اندیشیدن را یکسره به کناری نهاده اند.واقعیت این است که برای مانایی فرهنگ و تفکر بسیجی هم باید به تبیین گزاره های عقلانی دست زد و هم جریان عاطفی و احساسی را بر شمرد تا ترکیبی از عاطفه و عقلانیت را در عنصر تفکر بسیجی رصد و اصطیاد نمود.

سعید همدانی



همچنین مشاهده کنید