دوشنبه, ۱۳ اسفند, ۱۴۰۳ / 3 March, 2025
خدمات درمانی در ایالات متحده
چكیده:
وضعیت بهداشت و مراقبتهای پزشكی در ایالات متحده در سطحی بسیار پایینتر از دیگر كشورهای پیشرفته سرمایهداری قرار دارد. مهمترین دلیل این وضعیت، وجود اختلاف طبقاتی شدید در ایالات متحده است و سرمایهداران به عنوان بالاترین طبقهی اجتماعی به این امر دامن میزنند.نهاد بهداشت و سلامت در ایالات متحده، گرفتار بینظمی عمیقی است. با وجود این كه ایالات متحده بیشتر از هر كشور دیگری به بخش بهداشت و مراقبتهای پزشكی بودجه اختصاص میدهد (۱۴ درصد تولید ناخالص ملی)، ما هنوز با مشكلاتی مواجه هستیم كه در هیچ كشور سرمایهداری پیشرفته دیگری مشاهده نمیشود.بگذارید پارهای از مشكلات را ذكر كنم. اولین و جدیترین مشكل این است كه حداقل ۴۴ میلیون نفر از جمعیت كشور ما از هیچ نوع پوشش بیمه پزشكی و درمانی بهرهمند نیستند. اكثریت آنها كارگران و فرزاندانشان میباشند كه قادر به پرداخت هزینهی بیمهی پزشكی كه در زمان نیاز به كمك آنها بیاید، نیستند. بسیاری از آنها برای شركتهای كوچكی كار میكنند كه نمیتوانند یا نمیخواهند سهم آنها را از بیمهی درمانی بپردازند و به دلیل این كه این افراد نمیتوانند حق بیمهی خود را بپردازند، نمیتوانند در زمان نیاز از مراقبتهای پزشكی و درمانی بهرهمند شوند و در نتیجه، بسیاری از آنها جان خود را از دست میدهند. معتبرترین آمار افرادی كه در ایالات متحده به خاطر كمبود خدمات درمانی جان خود را از دست دادهاند، در تحقیقی كه توسط دو استاد دانشگاه به نامهای «دیوید هیملاشتاین» و «استفی وولهندلر» انجام شده، آمده است. آنها در این تحقیق نتیجهگیری میكنند كه تقریباً ۰۰۰/۱۰۰ نفر سالانه در ایالات متحده به دلیل كمبود مراقبتهای مورد نیاز میمیرند. این رقم ۳ برابر افرادی است كه در هر سال در اثر بیماری ایدز میمیرند. در این جا باید به این نكته اشاره شود كه به همان میزان كه رسانهها در مورد مسأله ایدز سروصدا به پا میكنند، در مورد مرگ و میرهای ناشی از كمبود مراقبتهای پزشكی ساكت میمانند. ما چگونه میتوانیم ایالات متحده را یك كشور متمدن بنامیم، در حالی كه اساسیترین حق انسانی كه همانا دسترسی به مراقبتهای پزشكی در زمان نیاز است، در این كشور ضایع میشود؟ هیچ كشور سرمایهداری دیگری با چنین وضعیت وحشتناكی روبهرو نیست.اما مشكل با افراد بیمه نشده تمام نمیشود. مشكل بزرگتر متوجه كسانی است كه تحت پوشش بیمه قرار دارند و خدمات درمانی بیمه برای این افراد كافی نیست. بسیاری از مردم، زمانی كه احساس نیاز فوری به خدمات بیمه دارند، متوجه میشوند كه بیمه، مشكل پزشكی آنها، میزان كمكی كه نیاز دارند و یا آزمایشها و نیاز دارویی آنها را تأمین نمیكند. یا تنها مقدار بسیار ناچیزی از هزینهی خدمات درمانی را میپردازد. ما به عنوان آمریكایی، شهروندانی هستیم كه از كمترین مقدار خدمات پزشكی و بهداشتی در جهان غرب برخوردار هستیم. حتی برنامههای دولت فدرال، مانند تأمین خدمات درمانی سالخوردگان (كه قاعدتاً باید تمامی نیازهای سالمندان را تحت پوشش قرار دهد)، بسیار ناكافی است. در هر كشور اروپایی و در كانادا، افراد سالمند مجبور به پرداخت پول داروهای مورد نیازشان نیستند. برخلاف ایالات متحده كه بسیاری از افراد سالمند باید برای خرید داروهایشان از خرج مایحتاج روزانه خود كم كنند. (در آمریكا، ۳۵ درصد از سالخوردگان برای تأمین هزینه درمان پزشكی خود، مبجورند از مبلغی كه برای خرید مواد غذایی خود خرج میكنند، بكاهند.) اما ظلم و بیداد سیستم خدماتی در مورد بیماران لاعلاج به حداكثر خود میرسد. در میان افرادی كه بیماریهای لاعلاج دارند، ۳۹ درصد، «مشكلات كاملاً جدی» در پرداخت هزینههای پزشكی خود دارند، هیچ یك از كشورهای كاپیتالیست دیگر به این میزان از وضعیت غیرانسانی نزدیك نیست.احتمالاً فیلم «جان كیو» را دیدهاید كه عصبانیت و درماندگی یك كارگر كارخانه را نشان میدهد هنگامی كه (مانند میلیونها آمریكایی در روز) متوجه میشود هزینهی درمان بیماری خطرناك پسرش توسط بیمهی درمانی خانواده تأمین نمیشود.بدیهی است كه وجود این مشكل در ایالات متحده آمریكا، به علت كمبود پول و سرمایه نیست. همان گونه كه قبلاً اشاره كردم، ما بیشتر از هر كشور دیگری در بخش پزشكی سرمایهگذاری میكنیم. پس این وضعیت چگونه به وجود آمده است.
توزیع قدرت در ایالات متحده
برای پاسخ دادن به این سؤال، باید بدانیم در ایالات متحده قدرت چگونه تقسیم شده است. در حقیقت، بخش مراقبتهای بهداشتی در هر جامعهای، آینهی تمام نمای روابط قدرت است كه در آن كشور وجود دارد. در ایالات متحده، بیشتر مردم با این نظریه كه نژاد یكی از شاخصهای مهم قدرت است، هم عقیدهاند. اصولاً سفیدپوستان قدرت بیشتری از سیاهپوستان و اهالی آمریكای لاتین دارند و آمار مرگ و میر نیز شاهدی بر این مدعاست. احتمال مرگ یك سیاهپوست مبتلا به بیماری قلبی، ۸/۱ برابر بیشتر از یك سفیدپوست دارای بیماری مشابه است.همچنین، همه به این موضوع اذعان دارند كه مردان نسبت به زنان قدرت بیشتری دارند. جنسیت و نژاد، در حقیقت شاخصهای قدرت هستند. اما این فاكتورها به تنهایی نمیتوانند پاسخگوی این مسأله باشند كه چرا ما چنین وضعیتی از خدمات بهداشتی را داریم. ریشهی اصلی مشكل، قدرت طبقاتی است. مهمترین متغیری كه نوع كار، آموزش و پرورش، مسكن، مصرف و استانداردهای زندگی مردم و نوع مریضیهایی كه مردم به آنها مبتلا هستند و مدت زمانی را كه تصور میشود قادر به زندگی باشند تعیین میكند، طبقهی اجتماعی افراد است.البته در هر طبقهی اجتماعی، نژاد و جنسیت نقش اساسی ایفا میكنند، اما در ایالات متحدهی امروز، طبقهی اجتماعی مهمترین مؤلفهی قدرت است. یك كارگر ساده مبتلا به بیماری قلبی و عروقی، ۴/۲ برابر بیشتر از وكیل یك شركت، احتمال دارد كه جان خود را از دست بدهد. میزان مرگ و میر ناشی از اختلاف طبقاتی، در حقیقت مهمترین عامل مرگ و میر در جامعه آمریكا است. (وی، ناوارو، اد، اقتصاد سیاسی نابرابریهای اجتماعی: نتایج بهداشت و كیفیت زندگی) من بر این نكته واقفم كه طبقهی اجتماعی تقریباً یك مؤلفهی غیرآمریكایی است. این فرضیه كه جامعهی ما جامعهای با طبقهی اجتماعی متوسط است، به گونهای كه اكثریت مردم در طبقهی متوسط، درصد كمی در طبقهی ثروتمند و افراد كمی در طبقهی فقیر زندگی میكنند، به صورت گستردهای در رسانهها بیان میشود. رایجترین ساختار طبقاتی كه به ایالات متحده نسبت داده میشود، این گونه است: ثروتمند، طبقهی متوسط، فقیر. همچنین به كرات در نظرسنجیها از مردم خواسته شده است، اظهار كنند كه به كدام طبقهی اجتماعی تعلق دارند. مجلهی تایم مرتباً از مردم این سؤال را میپرسد كه شما به كدام طبقهی اجتماعی تعلق دارید؟ بالا، متوسط یا پایین؟ حیرتآور نیست كه بسیاری از مردم پاسخ میدهند: طبقهی متوسط. من حقیقتاً همیشه تحمل و صبر مردم طبقهی متوسط را تحسین كردهام. باید اعتراف كنم كه اگر كسی از من سؤال كند، آیا شما عضوی از طبقهی پایین اجتماع هستی یا خیر؟ من به او خواهم گفت: مادرت از آن طبقه است!!جزو طبقهی پایین اجتماع بودن، حقیقتاً نوعی توهین محسوب میشود. با این وجود بخشهای عظیمی از قشر كارگر، متعلق به طبقهی فقیر اجتماع هستند. تبعیض مربوط به اختلاف طبقاتی، اگر از تبعیض نژادی و تبعیض جنسی متداولتر نباشد، كمتر نیست.چنین تصوری كه ما از ساختار طبقاتی جامعهی خود یعنی ثروتمند، متوسط فقیر و بالاتر یا پایینتر از متوسط داریم، عمیقاً ایدئولوژیكی و كاملاً اشتباه است. در حقیقت، ساختار طبقاتی ما بسیار شبیه به كشورهای پیشرفتهی كاپیتالیستی اروپا است. در فوق این ساختار، ما گروهی را داریم كه در اروپا، بورژوازی نامیده میشوند. از آن جایی كه این كلمه فرانسوی است، از آن استفاده نمیكنم. ما این گروه را «طبقهی شركتها» مینامیم، چرا كه بیشتر اعضای آن، اعضای ارشد شركتهای آمریكایی هستند. اینها افرادی هستند كه درآمدشان عمدتاً از داراییها و اموالشان به دست میآید. در میان این افراد، بالاترین مقام متعلق به مدیران شركتهای بیمه و مدیران ارشد شركتهای عظیم است. سازمانهایی كه نقش اساسی در بخش مراقبتهای بهداشتی و پزشكی ایالات متحده دارند.در طبقهی دیگر، ما اروپاییانی را داریم كه بورژواهای كوچك نامیده میشوند؛ آنچه كه ما «طبقات بالاتر از متوسط» مینامیم، شامل صاحبان شركتهای متوسط و متخصصین تربیت شده با درآمد بالا میشود. در زیر این طبقه، در تقسیمبندی قدرت، طبقهی متوسط است كه شامل كارگران و كارمندان بخشهای خدماتی، كارخانهای و دفتری میشود. افرادی كه تحت نظارت كار میكنند و مشاغل تكراری دارند و دستمزد ساعتی میگیرند. طبقهی كارگر، حدود ۶۰ درصد جمعیت ایالات متحده، یعنی اكثریت آن را تشكیل میدهد.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست