چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

آن کس که از عشق می ترسد


آن کس که از عشق می ترسد

نقدی بر دفتر شعر «آوازها و مقامه ها»

از خود می پرسم چطور می شود شاعری دفتر شعر اولش را در سال ۱۳۴۷ چاپ می کند بعد شعر می گوید، آن هم بسیار و بعد به چاپ نمی رساند، تا اینکه شش سال بعد از مرگش دفتر شعر ۱۲۰ صفحه یی به نام «آوازها و مقامه ها» از او به دست ما می رسد؛ دفتری که به نظرم از میان انبوه شعرهایی که در دست گزینشگر بوده- شعرهایی با فضایی ماندگار در ذهن ما- کاری یا اثری درخور است. «درخور» وقتی می گویم مقصودم این است که در شعرهای «حسین رسائل» خبری از بازی های فرمی، گریختن از فکر و اندیشه و فرو رفتن در دامچاله های واژه های فارسی نیست.

مشخص است «حسین رسائل» می خواسته شعر بگوید و چنین هم شده، یعنی شعرها واجد جوهر شعری اند اما باز بد نیست برگردم به همان صفت «درخور». یعنی شما وقتی دفتر شعر را می بندید با خود می گویید در لحظه هایی همراه شاعری شوم که دغدغه هایش آزادی و عشق و تنهایی و وطن و شهر و طبیعت بود؛ انسانی که می شد او را از دایره این جغرافیا فراتر دید. آدمی که می خواست دغدغه های این جایی اش را عمومی کند که در پاره یی از شعرها هم این اتفاق افتاده. باز هم می گویم دفتری «درخور» توجه است، چون ذخیره واژگان شاعر گسترده است.

شعرهای او هم از واژه های زبان گفتار، هم از موسیقی محسوس و هم از لایه های ادبیات کهن بهره برده است. گاه در یک شعر شهری (شعری که عنصر غالبش فضای شهر باشد و منی شاعر در آن مستحیل شده باشد) ناگاه واژه یی از زمان های دور حاضر می شود یا مانند مقامه یی در صفحه ۹۹ به اسطوره های ایرانی مستقیماً می پردازد. در رباعی های پایان کتاب تاثیرپذیری شاعر از خیام مشخص است. اما بلافاصله سعی می کند با شکستن وزن برای خود تشخصی پدید آورد.

هر چند این تشخص به واسطه دگرگونی در معناها هم دیده می شود. گذر زمان یا فاصله زمانی این شاعر با خیام در رباعی ها محسوس است. این آدم یا من شاعرانه به پوچ بودن هستی چندان باوری ندارد و این باور را یکی از انواع گزینه های باوری خود می داند. بعدتر در رباعی های دیگری می بینیم از مفاهیم هستی شناسانه دیگر سخن به میان می آید. یعنی شاعر خود را دربست در اختیار ذهنیت خیام قرار نمی دهد.

بیایید بازگردیم به همان صفت «درخور». این «درخور» شدن به واسطه نوع جهان بینی شاعر است. به نظر می رسد در این روزگار با توجه به امواج خروشان سبک پست مدرنیسم در شعر (که حتماً در مورد این نکته استثناهایی هم هست که در این سبک نیکو می گنجد و به قول اهل فن خوش می نشیند این شیوه در شعرشان) شاعران خود را ملزم به داشتن یک جهان بینی یا نگرش نمی بینند.

برای همین شما دفترهای شعر بسیاری می بینید که در این زمانه چاپ می شوند و وقتی بخواهید موقعیت خود را در پایان کتاب به حالتی تشبیه کنید حس می کنید در دالان تاریکی با چراغ قوه قلمی راه رفته اید و هرازچندی توانسته اید به گوشه کنار آن نوری، پرتوی بیفکنید و تصویرهایی ببینید. اما حاصل این لحظه های گذرا در ذهن نقش بستن تصویری واحد نیست. گاهی تصویرها حتی تاثیر یکدیگر را خنثی می کنند، از دو جنس گوناگون اند، در یک بند مفهومی در ذهن شما شکل می گیرند و در بند بعد درست خلاف آن مطرح می شود. از سنتز این دو بند هم طرفی نمی بندید. حاصل آنکه دفتر شعر خواندن به جای اصل لذت بردن و آنگاه فکر کردن باعث عذاب شده است.

اما در مورد شعرهای «حسین رسائل» این قاعده حاکم نیست. شما با فضایی یکدست روبه رویید. شاعر غالباً سعی دارد به مفاهیمی عام از منظر خاص خودش نزدیک شود.

او شاعری مرگ اندیش بوده اما از نقش اراده و اختیار هم غافل نبوده است. در بیشتر شعرها تنهایی بی حد و حصر من شاعر دیده می شود. گاه و بیگاه تاثیر شاعران دهه ۴۰ را هم بر شعرهای او می بینیم. بعضی تصویرها حکم موتیف را در شعرهای او پیدا کرده اند. مثل افتادن تصویر ماه در آب چاه یا نشستن روی سکویی و سیگار دود کردن. شیوه اجرایی شعرها غالباً به لحاظ فرمی یکسان است. در ابتدای هر بند، سطر ابتدایی شعر یا به همان شکل یا به شکلی شبیه آن تکرار می شود.

در نتیجه بندهای یک شعر در دل خود از پدیده تکرار آهنگین بهره می برند. اما شعرها با یک تصویر یا سطر درخشان که نشان از اهدای فرشتگان یا الاهگان شعر باشد، آغاز نمی شوند. اتفاقاً سطرهای درخشان در بندهای میانی شعر رخ می دهند و پایان بندی شعرها هم غالباً تاثیرگذار و ماندگار است؛ بیشتر هم به واسطه تصاویر کوتاه و ضرباهنگ موسیقایی چکشی. یعنی شعر ناب «حسین رسائل» گاه در بندهای میانی رخ می نماید گاه در پایان بندی ها. قاعده سطر اول درخشان که هدیه خدایان بوده و نتیجه الهام و تخیل، در بیشتر شعرهای او مصداق ندارد. اما هستند شعرهایی هم که ناگهان از همان سطر نخست مخاطب را درگیر می کنند. مثل وقتی می گوید؛ «سیب و درخت و آینه،/ آن تو/ نان،/ آن همه/ که به سهم مساوی،/ قسمت می کنیم/ و هر چه را که از شایعه و شک/ در جیب های مان مانده/ بیرون می ریزیم/ راه درازی در پیش/ و هر چه سبک بارتر/ به تر/... (ص ۷۸)

این شعر از آن دست متن هایی است که چنین آهنگین گاه به واسطه زبان، گاه به مدد تصاویر و حفظ موسیقی و نغمه حروف تا آخر از یک قدرت باقی است. به همان فضای ذهنی شاعر هم وفادار می ماند.

شعرهای «حسین رسائل» شاید در لحظه هایی هر یک از ما را به یاد کارهای شاعری بیندازد اما در حفظ فضای ذهنی شاعر مشخصاً موفق بوده است. شما در این دفتر با «من» فردیت یافته یی مواجهید که از درگیری ها، دغدغه ها و چالش های ذهنش در بی کرانگی این جهان می گوید؛ ذهنی که خسته است و مرگ را گاهی وسیله نجات می داند، هر چند از ارزش زندگی هرگز غافل نمی شود.

لادن نیکنام

سطری از یکی از شعرهای حسین رسائل



همچنین مشاهده کنید