جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

جنگ مالویناس و واقعیت های استراتژیک حاکم بر آن


جنگ مالویناس و واقعیت های استراتژیک حاکم بر آن

بحران مالویناس بدان جهت به استراتژی برای بودن و حیات تعبیر می شود که دولت گالتیری را در مشکلات ناشی از یک بحران مزمن قرار داد

● بررسی یکی از آخرین مناقشات ارضی دوران جنگ سرد

بحران مالویناس بدان جهت به استراتژی برای بودن و حیات تعبیر می شود که دولت گالتیری را در مشکلات ناشی از یک بحران مزمن قرار داد. دولت آرژانتین از مدت ها قبل دستخوش بی ثباتی ناشی از نظامی گری و خودکامگی روسای جمهوری قبل از گالتیری بود، لذا به کارگیری گالتیری نتوانست متضمن ثبات برای جامعه لجام گسیخته آرژانتین باشد. گالتیری تنها راه برای برون رفت از وضعیت موجود را در آن دید که بخواهد دولت محافظه کار تاچر را در جهت خروج از مجمع الجزایر فالکلند به چالش بطلبد.

این اقدام گالتیری موجد احیای سنت شووینیسمی برای ملت آرژانتین شد و گالتیری که این اقدام را برای انحراف افکار عمومی از مسائل و مشکلات داخلی به انجام رسانید، سربازان آرژانتینی را برای باز پس گیری جزایر به مالویناس گسیل داشت. استراتژی گالتیری سبب شد تا به اختلاف نظر های داخلی موجود در حیات سیاسی آرژانتین، پایان مقطعی داده شود و ملت آرژانتین را برای نیل به اهدافی مطلوب و بالاتر شایق کند، اما دیری نپایید که آرژانتین شکست سختی را بعد از۷۲ روز نبرد از انگلیس متحمل شد و متعاقب آن، موجبات برکناری گالتیری فراهم آمد.

شکست آرژانتین از انگلیس طی بحران مالویناس، قطع روابط دیپلماتیک را به دنبال آورد، اما آرژانتین به جهت تلافی از شکست مالویناس تصمیمات شدیدی را علیه کشور های عضو پیمان ناتو و هم پیمان با انگلیس اتخاذ کرد.

لیکن به تدریج اثرات نامطلوب این تصمیم اقتصاد نابسامان آرژانتین را بار دیگر در این اقدام مورد تهدید قرار داد تا مقدمه یی برای تغییر در استراتژی دولتمردان آرژانتین و شروعی برای عادی سازی این کشور در حوزه روابط خارجی با کشور های دیگر باشد.

تردیدی نیست که بحران مالویناس، شروعی برای دوران گذار در حیات سیاسی آرژانتین بود که به حکومت های دیکتاتور مآبانه و سیاست های وحشت آلود حاصل از آن پایان داد و مردم این کشور را در آزمون و محک بودن و توانستن به حیات سیاسی، به میدان لیبرالیسم و دموکراسی خواهی فرستاد.

● استراتژی تقابلی بحران

تردیدی نیست که جنگ انگلستان با آرژانتین بر سر جزایر مالویناس (فالکلند)، رویداد مهم دولت محافظه کار تاچر است. پس از اشغال جزایر فالکلند توسط آرژانتین در دوم آوریل۱۹۸۲، دولت محافظه کار تاچر به مقابله نظامی با آرژانتین برخاست و به مدت ۷۲ دو روز جنگ، به اشغال جزایر مالویناس خاتمه داد.

اتخاذ این استراتژی از سوی تاچر که متاثر از سنت دفاعی بریتانیا در حوزه سیاست خارجی این کشور بود، در پیروزی تاچر در انتخابات قانونگذاری سال۱۹۸۳ بی تاثیر نبود. هم اینک با وجود گذشت یک ربع قرن از بحران مالویناس، سیاست تقابلی بحران، بیش از گذشته پررنگ تر می شود، به طوری که مقامات آرژانتینی این جزایر را بخشی از قلمرو سرزمینی خود قلمداد می کنند.

این ادعایی است که پایه و اساس منطقی دارد، اما قضایای پیدا و پنهان حاکم بر بحران، چنین ادعایی را بی اساس ساخته است.

هنگامی که دولت گالتیری سربازان آرژانتین را برای باز پس گیری جزایر به مالویناس گسیل می کرد، کمتر صدای هم نوایی را در همسویی با خود می شنید و در فرآیند این جنگ دنیایی را در مقابل خود می دید. هم اینک مقامات آرژانتینی در تلاشند خاطره شکست مالویناس را به فراموشی بسپارند. شاید دولت نسترکرچنر بتواند با اتخاذ رهیافت مسالمت آمیز به خواسته منطقی مردم آرژانتین جامه عمل بپوشاند و مجمع الجزایر مالویناس را به سرزمین یادها و خاطره های مردم آرژانتین مبدل کند.

● استراتژی ترضیه فراروی سیاست خارجی فعلی بریتانیا

هم اینک نشانه های استراتژی ترضیه، فراروی دستگاه سیاست خارجی بریتانیا هویدا است. نشانه های این استراتژی ابتدا در مواضع وزیر خارجه وقت بریتانیا خود را نشان داده است. آنچه این فرضیه را قوت می بخشد به اعلام مواضع مارگرت بکت باز می گردد که خواستار دلجویی خانواده های نظامیان آرژانتینی بحران مالویناس و خواهان از سرگیری مناسبات بیشتر دیپلماتیک بین دو کشور است.

اما ملاحظات موجود در حیات سیاسی جزیره از شرایط دیگری حاکی است که همسو با مقاصد بکت نیست و این بیشتر بدان رو است تا حیات حزب کارگر در واپسین لحظات صدارت بلر در عمارت داونینگ استریت به وهن نگراید. دولت کارگری بلر بیشتر از دوران گذشته صدارت خود به گرامیداشت بحران مالویناس بها داده است، لذا حمایت خود را از دولت وقت به منظور باز پس گیری این جزایر از آرژانتین اعلام کرده است. البته اتخاذ چنین موضعی از سوی بلر، تنها نشانه استراتژی ترضیه فراروی حیات سیاسی بریتانیا نیست.

اقدام ۱۶ژوئن ملکه انگلستان در اعطای لقب شوالیه و سر به سلمان رشدی، نمود دیگر از استراتژی ترضیه است که تصمیم آن نه در کاخ باکینگهام ملکه، در عمارت شماره۱۰ داونینگ استریت گرفته شد. شاید حاکمان ساکن در عمارت داونینگ استریت از پیامدهای نامطلوب دیگر این استراتژی غافلند. مسلم است که در نگاه نخست، پیامد حاصل از اتخاذ و اعمال این استراتژی از سوی رهبران لندن، چیزی جز تیرگی روابط در مناسبات دیپلماتیک دو کشور آرژانتین و انگلیس نخواهد بود که از سال ۱۹۹۰در فرآیندی دوباره از سر گرفته شد.

پیامد نامطلوب دیگر این استراتژی چیزی جز یک قمار خطرناک و ایجاد دیوار بی اعتمادی در عرصه حیات سیاسی جزیره نیست که مقدمات آن به وسیله این رهبر نو محافظه کار اروپایی صورت گرفته است. شاید گوردون براون که بعد از بلر به عمارت شماره۱۰ داونینگ استریت می رود بتواند به ترمیم لایه های چنین دیواری همت گمارد و از مالویناس بادبانی بسازد که بتواند کشتی بحران زده دیپلماسی بریتانیا را به ساحل نجات رهنمون دارد.