جمعه, ۲۱ دی, ۱۴۰۳ / 10 January, 2025
نشستی با نویسندگان «شب های برره»
همه چیز از یك پیشنهاد شروع شد تا اینكه غروب یك روز پاییزی و در ساعات پركار روزنامه تیم نویسندگان «مجموعه شب های برره» به دفتر روزنامه آمدند تا بنشینیم و گپی بزنیم و چایی بنوشیم و از تجربه های اخیرشان حرف بزنیم. قرار هم نبود خیلی صاف و پرشق ورق باشیم. قرار شد همه حرف بزنند و اگر هم مخالف بودند، جواب همدیگر را بدهند. یك نشست صمیمانه كه نتیجه اش مقابل شما است.داستان این نشست خیلی جالب است. صدای خنده شان هرازچندگاهی اتاق سردبیری را منفجر می كند. تیكه پرانی هایی كه ناخودآگاه روانه بحث می كنند، شبیه همان لحظات خنده دار مجموعه شب های برره است. یك جورهایی بهشون حسودی ام می شود. حتی وقتی محراب قاسم خانی گفت همه جلسات ما همین جوری است بیشتر حسودی ام می شود. توی این جمع پیمان قاسم خانی و علیرضا ناظرفصیحی زیاد اهل شوخی گفتاری نیستند ولی بقیه همه از هر سوژه ای بحث خنده را راه می انداختند. سروش صحت كه فقط آمده تا فضا را شاد كند. ژوله هم كه با مخالفت هایش باب خنده را باز می كند. به هر حال گفت وگو كه نه ولی نشست صمیمانه ما با تیم نویسندگان «برره» یا به قول خودشان «تیم ملی برره» گذشت زمان را از یاد ما می برد. شاید این تنها مصاحبه ای بود كه هنگام تنظیم آن می خندیدم و خاطرات آن لحظات را به یاد می آوردم. البته اگر یك جاهایی از مصاحبه موضوع عوض شده تقصیر من نیست چون آن قدر صدای خنده ها زیاد بود كه هیچ حرفی را نمی شنیدم. نتیجه نشست صمیمانه دو سه ساعته ما با «فرهیختگان برره ای را بخوانید، همین.
شروع كردن این میزگرد كمی سخت است. نمی دانم از كدامتان باید شروع كنم ولی به نظر پیمان باید بحث را شروع كند. اینكه چطور این همه استعداد را دور خودش جمع كرد و از برره بگویید.
پیمان قاسم خانی: شروع این طرح از روزی بود كه مهران مدیری می خواست یك كار نوددقیقه ای بسازد. به من گفت و من و سروش و محراب دور هم نشستیم تا یك طرحی را آماده كنیم. بعد من به بچه ها گفتم می رویم، فلان روز با طرح برمی گردیم. بعد فلان روز آمدیم و هیچ كداممان هم طرح نداشتیم (یكی از تخصص های فیلمنامه نویسی هم این است كه از همان جلسه ای كه برگزار می شود، حرف در می آوریم و می گوییم) ما هم همان كار را كردیم. البته محراب یك مقدار كار كرده بود و شروع كرد به صحبت كردن و از طرحش گفت. سروش هم داشت مثل من فكر می كرد. همینطور كه داشتم به روزنامه ای كه روی میز بود نگاه می كردم دیدم كه درباره ساخت سری دوم «جنگ ستارگان» نوشته كه قراره زمان گذشته كاراكترها را نشان بدهد. بعد یك دفعه درآمدم و گفتم: «اتفاقاً من هم داشتم فكر می كردم كه خوبه ما به گذشته برگردیم. من خیلی به این طرح فكر كردم. مهران هم این طرح را روی هوا گرفت و... بعدش هم خیلی پشیمان شدم چون قضیه دكور و نوشتن برای آن زمان كار سختی بود. خلاصه تصمیم از همانجا گرفته شد و من هرچقدر به بچه ها گفتم كه خواهش می كنم بی خیالش بشویم، مهران كوتاه نیامد. چگینی هم از طرح خوشش آمده بود و شبكه هم راضی بود. بعد هم یكی یكی سراغ بچه های نویسنده رفتم و ابتدا علیرضا را صدا كردیم كه از پاورچین با ما بود، خشایار هم كه در كمربندها را ببندید كشف اش كردم. البته خودش هم خودش را كشف كرد. چون تا قبل از آن اصلاً كمدی كار نمی كرد. ژوله هم كه در كمربندها آمده بود. و خلاصه این تیم شد كه الان می بینید و فكر می كنم آرزوی هر سرپرستی باشد كه این تیم را در اختیار داشته باشد.
پس ایستگاه جابرآباد چه بود؟
محراب قاسم خانی: آن ایده برای اوایل كار بود كه همان اول هم رد شد و به این نتیجه رسیدیم كه خوب نبود. «ایستگاه جابرآباد» به نقطه چین مربوط می شد. البته به نظرم اگر نقطه چین را از پاورچین و شب های برره جدا كنیم بهتر است.
اولش هم یادم است كه كمی می ترسیدید كار را ادامه بدهید. یادم هست پیمان می گفت اگر كار نگرفت و مردم راضی نبودند، برره ۵۰ سال آینده را نشان بدهیم.
پیمان قاسم خانی: البته یك مقدار نگران بودیم. اوایل یكی از گرفتاری هایی كه داشتیم این بود كه می گفتند مردم با این لهجه ارتباط برقرار نمی كنند. كم كم داشتیم خودمان هم شك می كردیم ولی یك مقدار پافشاری كردیم و این شد كه الان هست.
وقتی در مجموعه پاورچین، ما با یك قوم و قبیله جدید آشنا می شویم، آدم هایی كه از یك جای نامعلوم با پیشینه ای نامعلوم، یعنی اهالی «برره» خیلی ها شیفته ماجرا شدند. حالا هم با آدم هایی روبه رو شدیم كه كارهای غریب و گاه عقب مانده می كردند و بعضی از آداب و سنت های پذیرفته شده، اما تغییر ماهیت داده این سرزمین را دست می انداختند. و اتفاقاً در همین بین، ایده لهجه كه به نظرم یكی از بهترین خلاقیت های این گروه به حساب می آید مطرح شد.
پیمان قاسم خانی: آره، این ایده برره وقتی در پاورچین آمد، یكسری فرهنگ و سنن و لهجه را هم با خودش آورد ولی اینكه برایش تعریف كرده باشیم نه، اینطور نبود. اینكه مثلاً بگوییم از ابتدا «ویگولنزج» داشته باشیم در كار نبود. بچه ها شروع كردن به حرف زدن، یك سری چیزهای عجیب و غریب هم خودشان گفتند و كم كم درست شد.
یعنی همین جوری دور هم نشستید و گفتید و هر كس هم لهجه ای اختراع كرد؟
پیمان قاسم خانی: نه، یك چیزهایی از اول نوشته بودیم. مهران و سحر ولدبیگی هم خیلی خوب كار می كردند. یعنی كلمه های عجیب و غریب زیاد می گفتند. جواد رضویان هم كه آمد، یكسری كلمات را هم با خودش آورد. مثلاً «فرق مكوله» مال رضویان بود. به همین ترتیب این حركات در كار شكل گرفت و به كمك هم كم كم یك گرامری برای زبان برره درست كردیم.
البته ایده وجود یك شهر به اسم برره كه فوق العاده بود و برای شما كه نویسنده هستید هم آزادی های زیادی داشت ولی با كلمه محدودیت، چگونه برخورد می كردید. از همان ابتدا می گویم، یعنی از پاورچین؟
خشایار الوند: ببین مجیدجان، یك دوستی كه سرش به بدنش می ارزید، گفته كه محدودیت همیشه خلاقیت می آورد.
نمی دانم این حرف چقدر درسته ولی ما هر وقت كه خواستیم یك سوژه معاصر را به برره ای ترجمه كنیم، خیلی كار سختی بوده و اصولاً در نمی آمد. مثلاً من یك قسمتی درباره فوتبال نوشتم به اسم «داربید» كه بچه ها خوششان نیامد و گفتند خیلی موضوع «رویی» بوده و خیلی از اصطلاحات برای الان بوده و ربطی هم به برره نداشته. ولی اگر این اتفاق بیفتد كه ما بتوانیم سوژه ها و مشكلات روز را در آن زمان پیاده كنیم خیلی خوب می شود و این محدودیتی كه شما گفتید به نفع ما می شود.
(در همین لحظه سروش صحت، و «امیرمهدی ژوله، هم از راه می رسند. مثل اینكه سروش از دفتر صداگذاری فیلم تقاطع آمده و ژوله هم از پای قرارداد یك خانه.) به نظر من شخصیت اصلی سریال «برره» است. ما رل اول سریال مان كل «برره» است. یكسری فرهنگ است، یكسری آدم در برره زندگی می كنند، یكسری معماری وجود دارد و یكسری آداب و رسوم عجیب و غریب كه همه اینها، مجموعه اش شده «برره» و به عقیده من ابعاد كارهای نودتایی در «برره» خیلی گسترش پیدا كرده. احساس من این است كه برره یك خودكشی برای برنامه های ۹۰ شبی است. یعنی شما هیچ تهیه كننده و كارگردانی را پیدا نمی كنید كه قبول كند برنامه هر شب را با این ابعاد درست كند. سیاهی لشگر، لباس قدیمی، دكور عظیم، گویش متفاوت و... صحنه های خارجی، ترس از نگرفتن. ولی یك نكته درباره شب های برره مثل دیگر مجموعه ها وجود داشت و آن هم این بود كه ۲۰ قسمت طول كشید تا ارتباط برقرار شود ولی مردم از شب اول از ما توقع یك برنامه در حد «پاورچین» را داشتند. و خدا را شكر در ده، پانزده قسمت اول این ارتباط پیدا شد. ما خودمان هم در ابتدا نمی دانستیم چه می شود.
اما با توجه به این حرف ها، یك تعبیر در محافل عمومی از برره می شود و آن هم این است كه می گویند برره، به نوعی كشور ایران است و ما در اصل در این مجموعه كارهای روزمره خودمان را نقد می كنیم.
پیمان قاسم خانی: جدی می گویی؟ می گویند برره ایرانه؟!!
ژوله: برای من برره همیشه برره بوده و هست. برره یك جایی است كه آدم های متنوعی دارد با اخلاقیات زشت و ناپسند كه دور هم جمع شدند در شهری به نام «برره». ما یك فیلتری داریم به اسم «برره» كه همه سوژه ها وقتی از این فیلتر عبور كنند، یك چیز دیگری می شوند. ما یك دیوانه خانه و ناكجاآباد و... داریم به اسم برره.
صحت: من بگویم برره كجاست؟ برره قبل شرره است. (خنده جمع)
خشایار الوند: پس اگر ما توانسته باشیم اخلاق ها، فرهنگ ها و خصوصیات بد خودمان را نقد كنیم كه موفق بوده ایم.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست