جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

آواز قو


آواز قو

کتاب ها و تک نگاری های بی شماری دربارهٔ اینگمار برگمان, اورلاند یوفسون و لیو اولمان, چیز زیادی منتشر نشده است دربارهٔ رابطه این سه هنرمند می توان فیلمی ساخت چون یکی از طولانی ترین و پیچیده ترین رابطه های کاری در تاریخ سینماست ـ یوزفسون از همان ابتدا در کنار برگمان بوده و اولمان, ”شخصیت پنهان“ برگمان بوده است ـ و بنابراین درست هم هست که ”آواز قو“ی برگمان یعنی آخرین اثر سینمائی اش, ساراباند ۲۰۰۳ , دنبالهٔ صحنه هائی از یک ازدواج ۱۹۷۳ باشد که به توصیف پیوند دوبارهٔ جفتی می پردازد که سی سال پیش زن و شوهر بوده اند ساراباند را نیز مثل اولی تلویزیون سوئد تهیه کرده است

گفت‌وگو با ارلاند یوزفسون و لیو اولمان

کتاب‌ها و تک‌نگاری‌های بی‌شماری دربارهٔ اینگمار برگمان، اورلاند یوفسون و لیو اولمان، چیز زیادی منتشر نشده است. دربارهٔ رابطه این سه هنرمند می‌توان فیلمی ساخت؛ چون یکی از طولانی‌ترین و پیچیده‌ترین رابطه‌های کاری در تاریخ سینماست ـ یوزفسون از همان ابتدا در کنار برگمان بوده و اولمان، ”شخصیت پنهان“ برگمان بوده است ـ و بنابراین درست هم هست که ”آواز قو“ی برگمان یعنی آخرین اثر سینمائی‌اش، ساراباند (۲۰۰۳)، دنبالهٔ صحنه‌هائی از یک ازدواج (۱۹۷۳) باشد که به توصیف پیوند دوبارهٔ جفتی می‌پردازد که سی‌سال پیش زن و شوهر بوده‌اند (ساراباند را نیز مثل اولی تلویزیون سوئد تهیه کرده است).برگمان در طول شصت سال زندگی حرفه‌ای، طیف گسترده‌ای از زنان را در فیلم‌ها و کارهای تئاتری‌اش به نمایش درآورده است. بی‌بی و هریت اندرسون، اوا دالبک، اینگرید تولین و گانل لیندبلوم فیلم‌های زیادی بدون برگمان بازی کرده‌اند، ولی آنها را همیشه با آثار برگمان می‌شناسند. به همین ترتیب اگر چه لیو اولمان به خاطر کارنامهٔ سینمائی و تئاتری‌اش در امریکا، هویت هنری جداگانه‌ای دارد ولی شهرتش را اساساً مدیون برگمان و حضورش در برخی از پیچیده‌ترین و چالش‌انگیزترین فیلم‌های اوست: پرسونا (۱۹۶۶)، ساعت گرگ و میش (۱۹۶۸)، شرم (۱۹۶۸)، مصیبت آنا (۱۹۷۶)، صحنه‌هائی از یک ازدواج (۱۹۷۶)، چهره به چهره (۱۹۷۶) و سونات پائیزی (۱۹۷۸). برگمان و اولمان دختری ۳۹ ساله به نام لین اولمان هم دارند که به‌کار نویسندگی و روزنامه‌نگاری مشغول است. اولمان رابطه‌ٔ هنری و شخصی‌اش را برگمان در کتاب خاطراتش دگرگونی‌ها (۱۹۷۷) به‌طور مفصل شرح داده است. این دو گرچه پس از پنج‌سال زندگی مشترک در جزیرهٔ فارو در ۱۹۷۰ از یکدیگر جدا شدند ولی ارتباط هنری‌شان را براساس دوستی عمیق‌شان همچنان حفظ کردند. اولمان همان کاری را که در نیویورک انجام می‌داد در سال‌های بعد نیز ادامه داد و به نمایندگی از برگمان در جشنواره‌ها و مراسم اهدای جوایز شرکت می‌کرد و به‌خصوص در سال ۱۹۷۱ از طرف او، جایزهٔ یادبود اروینگ تالبرگ را دریافت کرد.یوزفسون و برگمان ۶۵ سال پییش با هم آشنا شدند. یوزفسون در آثار زیادی از برگمان حضور داشته؛ از جمله چنین نزدیک به زندگی (۱۹۵۸)، چشم شیطان (۱۹۶۰)، اکنون دربارهٔ این زنان (۱۹۶۴)، ساعت گرگ و میش (۱۹۶۸)، مصیبت آنا (۱۹۶۹)، سونات پائیزی (۱۹۷۸) و پس از تمرین (۱۹۸۳). او در بی‌وفائی (۲۰۰۰)، ساختهٔ لیو اولمان براساس فیلم‌نامه‌ای از برگمان، نیز بازی کرده و به‌علاوه به اتفاق برگمان فیلم‌نامه‌هائی با نام مستعار بانتل اریکسون نوشته است. یوزفسون حتی فیلمی هم ساخته که سون نیکویست، مدیر فیلم‌برداری برگمان، آن را فیلم‌برداری کرده است.مجلهٔ سینه‌است در اکتبر گذشته، چند روز پس از نمایش ساراباند در جشنوارهٔ نیویورک با لیو اولمان گفت‌وگو کرده و با ارلاند یوزفسون نیز در ژانویهٔ امسال، از استکهلم گپی تلفنی زده است. کوین لوئیس این دو گفت‌وگو را در هم ادغام کرده تا نشان دهد که جنبه‌های ”زشت و زیبا“ی برگمانی، چه‌طور زندگی این دو بازیگر را تحت‌تأثیر قرار داده است.

● تا آنجا که می‌دانم، رابطهٔ کاری شما با برگمان طولانی‌ترین همکاری میان یک بازیگر و یک کارگردان در طول تاریخ سینماست. در نخستین فیلم برگمانی‌تان بر عشق ما باران می‌بارد (۱۹۴۶) در نقش متصدی دفتر کشیش محله ظاهر شدید.

◦ ارلاند یوزفسون: بله، ولی نقش کوچکی بود. اولین نقش مهم در ساحر (۱۹۵۸) بود. اسم این یکی را می‌شد واقعاً نقش گذاشت. در آن زمان بیشتر به تئاتر تمایل داشتم و فکرش را هم نمی‌کردم که استعدادی در زمینهٔ سینما داشته باشم؛ حال آنکه دارم... تغییر عقیده دادم! (می‌خندد).

● در ساراباند همان شخصیت صحنه‌هائی از یک ازدواج را در سی‌سال بعد بازی می‌کنید؛ با برگمان چه صحبت‌هائی درباره‌اش کردید؟

◦ یوزفسون: تعجب کردم که مرا چنین آدم پستی نشان داده. در فیلم واقعاً فرد رذل و پستی به‌نظر می‌رسم، حال آن‌که وقتی فیلم‌نامه را می‌خواندم اصلاً چنین احساسی نداشتم و نسبت به او احساس ترحم می‌کرد.

● ”سوخت“ هنر برگمان را ترس‌ها و اضطراب‌هایش تأمین می‌کند. فکر می‌کنید ترجیح می‌داده بیشتر شبیه شما و لیو اولمان باشد؟

◦ یوزفسون: خیر. با هردوی آنها در تئاتر، تلویزیون و سینما کار کرده‌ام. در فیلم‌های برگمان معمولاً نقش روشنفکری را داشتم که از لحاظ عاطفی مشکلاتی دارد. سپس چندسالی خارج از سوئد کار کردم. وقتی برگشتم، برگمان به خاطر فیلم‌هائی که بازی کرده بودم ـ به‌خصوص ایثار (آندری تارکوفسکی، ۱۹۸۵) ـ ذهنیت متفاوتی نسبت به من پیدا کرده بود. بنابراین خودم را در فیلم‌هائی مثل در حضور یک دلقک (۱۹۹۷) بیشتر با جنبهٔ جادوئی شخصیت برگمان وفق دادم. از این‌رو دیگر نمی‌توانم از نقش‌هایم شکوه‌ای داشته باشم.

● از کدام‌یک از فیلم‌هائی که با برگمان کار کردید بیشتر لذت بردید؟

◦ یوزفسون: دورهٔ تولید پس از تمرین را خیلی دوست داشتم، ولی از کار در فانی و الکساندر هم خیلی لذت بردم. دوره‌ای که در این فیلم‌ها بازی می‌کردم از بهترین دوران زندگی‌ام هستند.

● خانم اولمان، ارلاند یوزفسون حس می‌کند که برگمان از او در نقش روشنفکری دلزده بازی گرفته؛ فکر می‌کنید شما را هم به همان ترتیب طبقه‌بندی کرده؟

◦ لیو اولمان: بله، احساس می‌کنم همیشه از من در نقش خودش بازی گرفته، البته به استثنای صحنه‌هائی از یک ازدواج. وقتی کارم را در پرسونا ـ که ضمناً چیزی از آن سر در نمی‌آوردم ـ شروع کردم، ۲۵ سال داشتم. برگمان هیچ‌وقت هیچ چیزی را توضیح نمی‌دهد؛ فقط می‌خواهد خوب فیلم‌نامه را مطالعه و بررسی کنید. برگمان را نگاه می‌کردم و این احساس را داشتم که ظاهراً باید شبیه او باشم. گرچه از لحاظ فکری، پخته نبودم، ولی این نکته را تشخیص می‌دادم و بنابراین احساس می‌کردم که دارم نقش او را بازی می‌کنم.از آن پس بود که خواست همکاری‌مان ادامه پیدا کند. در یک کلام احساس می‌کرد سخنگوی خوبی برایش هستم که از طریق من می‌توان او را بازشناخت. حس کرد، یا بی‌آن‌که به زبانش آورد، درک کرد چه می‌گوید. صددرصد مطمئنم چنین بوده و خودش هم هیچ‌گاه منکرش نشده.

● خب، اگر در فیلم‌هایش شبیه او هستید، چه شناختی از او به‌عنوان یک کارگردان و یک فرد می‌توانید در اختیار ما بگذارید؟ چه چیزی در شما دیده و شما چه چیزی در او دیده‌اید؟


آواز قو

● به‌استثنای لیلیان گیش و دیوید وارک گریفیث، اندکند بازیگران زنی که مثل شما و برگمان، چنین رابطهٔ خاصی با کارگردانی داشته‌اند.

◦ اولمان: برایش بازیگر بوده‌ام، کارگردان بوده‌ام، مادر کوچک‌ترین فرزندش و بهترین دوستش بوده‌ام.

● اجازه دهید بگویم که احتمالاً به خاطر شماست که برگمان، انسانی بسیار بهتر و هنرمند بسیار بهتری شده است.

◦ اولمان: لطف دارید این را می‌گوئید. می‌دانید، خودم چندان متوجه این قضیه نیستم چون مدام با او سروکار داشته‌ام. بدیهی‌ست که وقتی فیلمی را که او فیلم‌نامه‌اش را نوشته کارگردانی می‌کنم، ”برگمانی“ تلقی می‌شود و همهٔ فیلم‌های خوبی که ساخته‌ام ”برگمانی“ محسوب می‌شوند. اگر فیلمی بسازم که بد از کار دربیاید به این دلیل است که ”برگمانی“ نبوده است.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.