چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
امروز با سعدی
ذوقی چنان ندارد بیدوست زندگانی
دودم به سر برآمد زین آتش نهانی
شیراز در نبسته است از کاروان ولیکن
ما را نمیگشایند، از قید مهربانی
اشتر که اختیارش در دست خود نباشد
میبایدش کشیدن باری به ناتوانی
خون هزار وامق خوردی به دلفریبی
دست از هزار عذار بردی به دلستانی
صورت نگار چینی بیخویشتن بماند
گر صورتت ببیند سرتا به سر معانی
ای بر در سرایت غوغای عشقبازان
همچون برآب شیرین آشوب کاروانی
تو فارغی و عشقت بازیچه مینماید
تا خرمنت نسوزد، تشویش ما ندانی
میگفت که جانی، دیگر دریغم آید
گر جوهری به از جان ممکن بود، تو آنی
سروی چو در سماعی، بدری چو در حدیثی
صبحی چو در کناری، شمعی چو در میانی
اول چنین نبودی، باری حقیقتی شد
دل حظِّ نفس بودی، امروز قوت جانی
شهر آنِ توست و شاهی، فرمای هرچه خواهی
گر بیعمل ببخشی ور بیگنه برانی
روی امید سعدی بر خاک آستان است
بعد از تو کس ندارد یا غایه الامانی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست