یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

اسطوره و خیال نگاهی به هنر ترکیبی


اسطوره و خیال نگاهی به هنر ترکیبی

سنتی که ایرانیان به واسطه خصلت جغرافیایی و نظریه روسو که محیط انسان را بارور می کند, برخلاف تمدن غرب سعی در ثبت کتبی آن نداشته و شفاهاً به نسلی دیگر منتقل کردند

نمایش در ایران همان گونه که می دانیم با سیاوش خوانی ها، و قوالی ها و نقالی ها و در دوره های بعد با تعزیه سینه به سینه نقل گردید و اجدادمان به سنت شفاهی تبدیلش کردند و تا به امروز هم تنها به همین صورت باقی مانده و به دستمان رسیده است.

سنتی که ایرانیان به واسطه خصلت جغرافیایی و نظریه روسو که محیط انسان را بارور می کند، برخلاف تمدن غرب سعی در ثبت کتبی آن نداشته و شفاهاً به نسلی دیگر منتقل کردند.

ایران و فرهنگ و هنر ایرانی از دیرباز در تمامی رشته ها مانند زنجیری به یکدیگر متصل بوده و همواره در جهت تکامل یکدیگر بوده اند. چشمه جوشان ادبیات، تصویرگری، معماری، خوشنویسی، تذهیب و ... که تا به امروز نخشکیده اند و در صورت در نیافتن آن و برای بقای آن حمیت به خرج ندادن باعث خشکیدنش می شود.

نمایش به شیوه مدرنش یک قرن (اواخر قرن نوزدهم) از عمر آن بیشتر نمی گذرد و به همان اندازه هم انیمیشن هنر نوپایی است که بشر مانند سفر به ماه همواره در آرزوی آن بوده و یکسره سعی در به تصویرکشیدن صور خیالش داشته است. فریم هایی که در کنار یکدیگر با دقت نشسته اند و با تداوم و تکرار فلسفه فریب چشم را می آورند. فریبی که ما را خشنود می کند و در انتظار پلان های بعدی اش هستیم. تئاتر این هنر بی واسطه با مخاطب، به دلیل فضای محدود صحنه بخش اعظمی از تصویرسازی هایش را در ذهن مخاطب ایجاد می کند، در نتیجه، یک خصیصه نمایشی بیان نکردن و نشان ندادن همه المان های تصویری است. بلکه بخش اعظم آن را در ا نتزاع شکل می دهد. مثال زن و مردی که هفتاد ساله هستند و هر دو جهانگرد بوده اند. رو در روی هم از خاطراتشان می گویند این که به جنگل های مختلفی رفته اند یا به کوه های زیادی یا دریاهای مختلفی، در این جا هر دو پرسوناژ به مدد دیالوگها و صدا که همگی در جهت فضاسازی است برای مخاطب فضاسازی می کنند. به عنوان مثال در نتیجه حرکات فرم نمادی از نشان واقعی اجسام می شود . برای تفهیم فضای دریا، صدای موج های دریا یا دکور آن است و برای جنگ مثلاً صدای خمپاره یا پوتین های خاکی سربازان را می توان گفت.

انیمیشن و ترکیب آن با نمایش ابداعی نوین بود که کشورهای بلوک شرق در اواسط قرن بیستم همگام با جامعه پس از جنگ دست به آن زدند و صور خیال مخاطب را به این سو آن سو بردند و انیمیشن های فرمالیستی که نه فیلم زنده بود تا نمایش و خاک صحنه را بی اثر کند و نه یک اثر مستقل که نمایش را تحت الشعاع قرار دهد، بلکه مجموعه ای از بازی های فرمی بود که همگام با موسیقی، صدا، میزانسن و ... در خدمت مجموعه بود.

از روزهای آغازین سینما، تصاویر متحرک برای بیان بصری اندیشه های جدید و کشف نوآوری های فنی به کار رفت. در نتیجه این دو جنبه با هم توسعه یافت. فیلم های انیمیشن، حرکت جسمانی و اندامی را به گونه ای تصویری بازسازی می کنند. اما فیلم انیمیشن، برخلاف فیلم زنده، از انعطاف بیشتری برای کار برد خلاقه حرکت برخوردار است. یعنی، انیمیشن با کند و تند کردن حرکات یا کاربرد طنزآمیز یا بیانگرایانه آن، می تواند توانایی های جسمانی را جلوه ای اغراق آمیز ببخشد. انیمیشن کاملاً با مطالعه اپتیک و پیدایش و تکامل سینما در هم آمیخته است، و در ابداع آن، افراد بسیاری

د رزمان های مختلف دست داشته اند، به طوری که نمی توان هیچ کشوری را نقطه دقیق شروع آن به حساب آورد.

برای اجرای یک نمایش ترکیبی از این دست، احتیاج به مهارت هایی است که یک شبه به دست نمی آید و بی شک می بایست بحث تکنیکی آن به صورتی کاملاً خودانگیخته و آموخته باشد. این گونه نمایش ها که متکی به بازی های فرمی و محتوایی، مستتر در دل فرم دارند در صورت پرداخت ناصحیح سوژه را حیف کرده و بیان نامناسبی را به مخاطب ارایه داده اند. به عنوان مثال نورپردازی تئاتر با ترکیب انیمیشن بسیار مهم است. فرض را به این بگذاریم که پرده نمایش دهنده انیمیشن در جلو و یا عقب صحنه باشد. بی شک باید با عوامل زنده صحنه کنتراستی داشته و تمایز این دو مشخص گردد. نوپردازی ای که تماشاگر در همه جای سالن که نشسته است به راحتی هم پرده و هم بازیگران را رویت کند. نورهای اثپات و لکه ای و آمبیانس هایی که می تواند به این مهم کمک نماید. نکته دیگر مهندسی صدا است. هماهنگی صدا بین بازیگران و اتفاقات انیمیشن روی پرده بسیار حایز اهمیت است. کدهایی که بر سر تمرین داده می شود و بازیگران با رعایت آنها می توانند به سینک کردن (هماهنگی صدا با تصویر) صدایشان کمک کنند.

پرداخت تخصصی به صدا در همه تئاترهای پیشرفته دنیا نشان از اهمیتی است که کارگردانان و اهل فن به مقوله صدا دارند. اما در صدر همگی اینها یک متن با ویژگی های منحصر به خودش است. تمامی عواملی که در بالا گفته شد منوط به یک متن است که با دقت در انتخاب پرسوناژها و پرده ها دست کارگردان را برای میزانسن بازبگذارد. تعریف دقیق و درستی که پرسوناژها را می تواند باور پذیر کند. تضادی که بین شخصیت های انیمیشن و نمایش است و تیپ فانتزی شخصیت های انیمیشن و بازیگران و یا بالعکس آنها همگی می تواند یک نمایش را آبستن لحظاتی دراماتیک و نمایشی کند.

تئاتر ترکیبی اقدام نوین هنرمندانی است که یک بیان واحد را بیانی کامل نمی دانند و تنها به قابلیت های یک هنر بسنده نکرده و از رشته های مختلف هنری دیگر هم استفاده می کنند. تجانس و تقارنی که می تواند میمون و مبارک باشد و در فضای یکنواخت و کسل کننده تئاترهای رایج حرفی برای گفتن داشته باشد.

تکراری که در تئاترهای پر از دیالوگ مخاطب را خسته کرده و در یک چرخه بیهوده و دائمی گرفتار کند. عصر نوین مخاطب را تشنه تکنیک های جدید کرده است و تئاتر هم از این قاعده مستثنی نیست. چرخه به روز شدن و تکنولوژی و هنر دیجیتال می تواند تئاتر را هم چون سینما که با آمدن دوربین های جدید متحول کرد متحول کند و به سوی تجاربی نو برود.

فرآیند ترکیبی شدن تئاتر با انیمیشن همانند تجاربی تجسمی است که کلاژ یا تکه چسبانی نام پیدا می کند.

در ایران تا آنجا که می دانیم هم چنین اثری نمایش داده نشده است. شاید بازی های فرمالیستی در عقب صحنه و یا شیطنت های نور بوده است. اما به آن معنایی که ترکیب پویانمایی و انیمیشن با تئاتر بوده است را ندیده ایم و دلیل آن را می توان عدم عادت ذایقه مخاطب و دیگری کمبود امکانات یک سالن بدانیم. کما اینکه در برخی از سالن های مزبور نوع صدا برای مخاطبان متغیر است و بدیهی می نماید که با استانداردهای موجود متفاوت باشد.

نیک می دانیم که ادبیات ایران سراسر تصویری روشن و پرمحتوا و واضح از اسطوره ها و خیال هایی دور است که بسیاری از آن ریشه در تاریخ داشته می تواند سرچشمه آغازی بر این مهم باشد.

هزار و یکشب، وامق و عذرا و لیلی و مجنون، شاهنامه فردوسی و بسیاری موتیف های تصویری دیگر اعم از کتاب های مصور هم چون منافع الحیوان، کلیله و دمنه و شاهنامه بایسنقری می باشد که نقاشی ها و نگارگری های آنان می تواند بسیار دستمایه قراربگیرد. اقتباس و برداشت آگاهانه و به روز کردن صحیح می تواند این آثار را در قالب انیمیشن بسیار به جا و موجه کرده و در یک اثر ترکیبی صحیح قراردهد.

بی پروایی و حرکت به سوی تجارب نو است که می تواند رنسانس ها را به وجود آورد.

امروزه و در این عصر، هنر نیز همگام با اتفاقات صنعتی و تکنولوژیک در دنیا می تواند به سوی ایده آل و هنری برود که حرف روز مخاطب باشد و این نه یک عیب که حسن بزرگی می تواند باشد چرا که می گویند: هنرمند باید هنرمند زمانه خود باشد.

هامون قابچی