چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

زبان و جنسیت


زبان و جنسیت

جای شگفتی نیست که اگر تأثیرات متقابل زبان و جنسیت فقط بر اساس تفاوت جنسی فهمیده شود, تصویری ایستا و دوقطبی به دست دهد برای مثال گفته می شود مردان توهین کرده و ناسزا می گویند,اما زنان چاپلوسی و چرب زبانی می کنند زنان دیگران را به حرف وا می دارند, درحالی که مردان سخن را به خود اختصاص می دهند مردان مستقیماً و صریح سخن می گویند, ولی زنان به طور غیر مستقیم و در لفافه سخن می گویند یا این که زنان غیبت می کنند, ولی مردان موعظه می کنند

زبان و جنسیت چگونه در هم تأثیر می کنند؟ این سؤال را می توان، سؤال از تفاوت جنسی کاربرد زبان دانست. جنس ها چگونه سخن می گویند؟ ما چگونه درباره جنس ها سخن می گوییم؟ و آیا این الگوها را می توان یا باید تغییر داد؟

جای شگفتی نیست که اگر تأثیرات متقابل زبان و جنسیت فقط بر اساس تفاوت جنسی فهمیده شود، تصویری ایستا و دوقطبی به دست دهد] برای مثال گفته می شود[ مردان توهین کرده و ناسزا می گویند،اما زنان چاپلوسی و چرب زبانی می کنند؛ زنان دیگران را به حرف وا می دارند، درحالی که مردان سخن را به خود اختصاص می دهند؛ مردان مستقیماً و صریح سخن می گویند، ولی زنان به طور غیر مستقیم و در لفافه سخن می گویند یا این که زنان غیبت می کنند، ولی مردان موعظه می کنند.

قراردادهای زبانی و واژگان شناخته شده، انسانیت را مساوی با مردان قرار می دهند( برای مثال به کاربردهای به اصطلاح عام کلمه he توجه کنید(۲) و جنسیت گرایی را مساوی با زنان می دانند ( برای مثال واژه hussy ( زن یا دختر فاحشه) زمانی به معنای زن خانه دار بود). از جنبه زبانی، مردان،فاعل و زنان، مفعول و منفعل اند. مردان بر نهادهایی که زبان را کنترل می کنند، تسلط دارند مثل مدارس، کلیساها، نشریات و قوای مقننه. این در حالی است که هم پسر بچه ها و هم دختر بچه ها، زبان مادری را در دامان مادر می آموزند.

چنین تعمیم هایی حتی اگربه جریان به اصطلاح معاصر در امریکا یا انگلستان هم محدود شود،صحیح نمی باشد. زیرا این تعمیم ها تفاوت های بین زنان و مردان را اَشکال متنوع روابط اجتماعی را که برای جنسیت مهم اند، کاملاً نادیده می گیرند. انسان هرگز فقط زن یا فقط مرد نیست، طبقه بندی های جنسی با سن، طبقه، نژاد و بسیاری چیزهای دیگر تغییر می کنند و جنسیت، نه تنها زنان را به عنوان یک گروه در ارتباط با مردان قرار می دهد، بلکه به طور اخص، روابط دو جنسی و یک جنسی، از ازدواج های با جنس مخالف و رفاقت های یک جنسی گرفته تا دوستی ها و دشمنی های شدید در بین دختران جوان مدرسه ای و دوستی های بین پسران بر سر یک تیم فوتبال را نیز در بر می گیرد.

همه این رابطه ها توسط مردمی به وجود می آیند که زبان را برای یکدیگر یا زبان یکدیگر را به کار می برند و همگی از طریق ساختارهای اجتماعی،کسب آگاهی کرده و به ساختارهای اجتماعی بزرگ تر اطلاع رسانی می کنند. بعد زبانی تر این گونه روابط شامل لغت نامه ها، دوره مهارت های زبانی و دستور العمل های ویرایشی است و ساختارهایی با محوریت جنسیت، از قبیل ازدواج،‌رقص های دبیرستانی و قانون حقوق همجنس بازی را در بر می گیرد.

تأکید زیاد بر تفاوت جنسی، تنوع تاریخی و میان فرهنگی (۳) را نادیده می گیرد و در زبان و جنسیت، یا تأثیر متقابل ِ اسرارآمیز آن ها تغییر ایجاد می کند. چنین تأکیدی پویایی زبانی ِ ساختارِ جنسیتی ِ یک جامعه به خصوص را محو می کند، در عین حال برای مثال با چنین توانی است که زبان، حالت دو گانگی جنسی و تسلط مردانه را شکل می دهد و یا توسط آن ها شکل می گیرد. این مقاله، رویکردهای به زبان و جنسیت را که هر یک در رفتار اجتماعی و تاریخی ریشه دارند، برجسته می کند. بنابراین، تغییر زبانی و تغییر جنسیتی غیر قابل تفکیک می شوند.

۱) وضعیت جدید

در اوایل دهه ۱۹۷۰، اهتمام و توجه فمینیستی به جنس و جنسیت، پرسش های عقلانی فلسفی و زبانی درباره چگونگی تأثیر متقابل زبان، فرهنگ و اندیشه را رونق بخشید.در اثنای دهه ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰فرهنگ فمینیستی در امریکا و اروپا، نه فقط در فلسفه و زبان شناسی بلکه در تاریخ، نظریه ادبی، روانشناسی، سیاست و جامعه شناسی نیز به طور فزاینده ای چرخش زبانی ایجاد کرد. دانشمندان با دیدگاه هایی بسیار متفاوت، اظهار داشتند که زبان و به طور کلی، گفتار یا نوشتار، روابط و هویت های جنسیتی را به وجود می آورد و از امتیاز مردانه و حق انحصاری گرایش به جنس مخالف، حمایت می کند. در خارج ازدانشگاه نیززبان به طور عمده در ابحاث جنسیتی بروز یافت. نشریات پر تیراژ از سخن گفتن جنس ها با زبان های متفاوت گزارش دادند؛ روزنامه نگاران از نظارت فمنیستی نسبت به استفاده از کلمات شکایت می کردند، فعالان حقوق ضد جنس گرا(۴) و همجنس گرا اصطلاحات جدید،‌مثل جنس گرایی(۵) یا ترس از همجنس(۶) را وضع کرده یا اصطلاحات مهجور را تجدید کردند مثلاً واژه queer را که قبلاً به معنای هم جنس باز بود در اشاره به خود با معنای مثبت یا she را به عنوان ضمیر عام به کار بردند.

از آنجا که در مباحثات زبانی – جنسیتی،‌افرادی با تصورات متفاوت از زبان و جنسیت شرکت دارند، لذا در این مباحث به طور خلاصه سه نوع تلاش جدید مطرح می باشد: سنت انگلیسی – امریکایی ِ تجربه محور، نظریه پردازی روانکاوی از سوی فیلسوفان و زبان شناسان فرانسوی،‌و کار بر روی گفتمان وساختار جنسیتی از سوی فیلسوفان و دیگر نظریه پردازفمینیست در تحقیقات ادبی و فرهنگی.

کتاب پر خواننده زبانشناس روبین لَکُف(۷)موسوم به زبان و موقعیت زن (۸) (۱۹۷۵) راه را برای بحث های بعدی توسط زبانشناسان و جامعه شناسان امریکایی و بعضی فلاسفه دیگر گشود. لَکف اظهار داشت که زنان با دو مصیبت دست به گریبان اند، زیرا ازیک سو برای سخن گفتن درمورد زنان باید به طور غیر مستقیم و با حسن تعبیر صحبت کنند اما این سبک سخن گفتن چون در عرصه های عمومی مؤثر نیست،مورد استهزا قرار می گیرد، و از دیگر سو وقتی سخن از زنان به میان می آید به طور حساب شده ای، تحقیر می شوند، زیرا زبانی که درمورد زنان به کار می رود تلویحاً و رسماً بر این اشاره دارد که زنان کم ارزش ترو کم اهمیت تر از مردان هستند.

اگر چه خانم لَکف انتقاد گسترده مربوط به اسم جنس های مذکر را مطرح نکرد، برای مثال این که واژه man( مرد)، برای عموم انسان ها به کار می رود یا واژه مذکرhe درباره عموم بکار می رود، اما نمونه های آموزنده ای از عدم تقارن در منابع زبانی برای گفت و گو از مرد و زن ارائه کرد برای مثال این که واژه cleaning lady ( زن نظافت چی) در برابر واژه غیر مستعمل garbage gentleman ( آقای نظافت چی ) قرار داد. یا برای اشاره استعاری به زن، از کلماتی با معانی حیوانی یا خوراکی، مثل گاو و کلوچه استفاده می کنند.

دیگران نظریه های لکف را مورد مناقشه قراردادند. زبانشناسانی مثل جانت هلمز(۹) (۱۹۹۵) به کارکردهای متعدد اَشکال زبانی اشاره کرده اند برای مثال این که زنان جمله را خیلی آهنگین ادا می کنند- که لکف آن را حاکی از تردید و ناامنی زنان می داند- میتواند ارتباط متقابل مؤثری را فراهم و دیگران را به صحبت دعوت کند. نمونه دیگر، جملات سؤالی کوتاه است که کارکردهای مشابهی دارند ( مثل جمله « او احساساتی است، مگرنه؟».) نقادان لکف همچنین به ویژگی فرهنگی سبک های سخن اشاره کرده اند ( برای مثال،بسیاری از زنان افریقایی – امریکایی اظهار داشتند ویژگی هایی که لکف بیان کرده است درمورد گفتارهای روزمره آنان صادق نیست). علاوه بر این، عده ای – که مهمترین آن ها پنلوپ براون(۱۰) (۱۹۸۰) و مارجوری هارنس گودوین(۱۱) (۱۹۹۰) هستند – معتقدند که راهبردهای بلاغی (۱۲) که به طور جنسی، متمایزشده اند قرار دادهای دلبخواهی فرهنگین نیستند، ‌بلکه پاسخ هایی راهبردی در قبال محدودیت های عام اجتماعی و اقتضائات خاص برخی از بافت های ارتباطی هستند. لذا نه فقط قربانی شدن زنان ، بلکه کار زبانی آن ها نیز مورد کاوش قرار گرفت.

در همین فاصله زمانی بعضی از متفکران فرانسوی دیدگاه های فمینیستی مربوط به نظریه های پسا ساختارگرایی یا پست مدرن را درباره زبان مطرح کردند. موضع پسا ساختارگرا،‌ زبان را یک نظام بسته برای ارائه واقعیت از پیش موجود نمی داند و برخلاف دیدگاه های غالب انگلیسی – امریکایی، سخن گفتن یا نوشتن را هرگز یک عمل رمز گذاری بی طرفانه ندانسته، بلکه معتقد است زبان همیشه ذات شخص را به نمایش، می گذارد؛ به دیگر سخن، زبان سازنده ذهنیت است.

مکتب روانکاوی و گفتار درمانی ِ فروید همیشه جایگاه والایی به زبان اختصاص داده است . ژاک لاکان(۱۳) که یک روانکاو فرانسوی بود، در تفسیرش از فروید، به این امرمحوریت بخشید. اوگفت، ارتباط زبانی تلاشی است برای از بین بردن اولین و عمیق ترین دردروانی ؛ یعنی جدایی غم انگیز ناشی از ولادت، و سخن گفتن تلاشی است برای اتصال مجدد با مادر یا به طور عام تر اتصال با دیگران. این تلاش برای اتصال مجدد ذاتاً مردانه(۱۴) است. علاوه براین، سخن گفتن و مفهوم شدن برای مخاطب، مستلزم آن است که انسان تسلیم قوانین اجتماعی مرد سالار شود و خود را تحت قانون پدری(۱۵) قرار دهد؛ یعنی با این که سخن گفتن و مفاهمه، مستلزم مذکر بودن یا مؤنث بودن شخص نیست و زن هم میتواند سخن بگوید و بنویسد، اما ارتباط زبانی در سطح عمیق روان جنسیتی، هم چنان مردانه است نه زنانه.

در این صورت آیا سکوت تنها حرکت زبانی زنانه است ؟ ساختار موجودِ زبانی و اجتماعی هر چند قوی است، ولی نظام بسته و ثابتی نیست. حرکات زبانی، از قبیل نیمه تمام رها کردن سخن، لغزش های زبانی، بازی کردن با الفاظ، ادا در آوردن ها و تکرار کردن، همه حاکی ازتفاوت روانی و مخالفت بالقوه ]نسبت به قوانین اجتماعی مرد سالار[ است و نگاهی فراتر از قانون پدری را ارائه میدهد. این حرکات زبانی، ساختار موجودِ مرد سالاری را متزلزل ومغشوش می سازد؛ یعنی زنان می توانند خارج از نظام زبانی مردانه، زبان زنانه رسایی را عرضه کنند. باز باید گفت که جنس، محل نزاع و موضع بحث نیست،(۱۶) زیرا ممکن است نوشتاریا گفتار یک مرد، زبان زنانه بی تمرکزی راثبت کرده، بی ثباتی نظام حاکم زبانی را افشا و سیطره آن را تهدید کند. هرچند ضرورتاً پسا مدرن فرانسوی به رفع تفوق مردانه کمک نمی کند، اما یک گرایش نیرومند فمینیستی در چنین تفکری وجود دارد. وجود حالات زنانه و مردانه در هرکس، یعنی وجود نوعی حالت دو جنسیتی(۱۷)، نقطه اتکایی است که افرادی، مثل لوس ایریگاری(۱۸) و هلن سیکسو(۱۹) سیاست های فمینیستی را با آن هماهنگ کرده اند.هر چند طرحهای(۲۰) خاص هر یک با هم متفاوت اند اما هر دو، زبان های بیرونی زنانه را آشکارتر ساخته و شیوه های متنوعی را که بر ارزش ها و پیش فرض های مرد سالار مبتنی است، ویران می کنند.

به نظر میرسد هم تأکید اولیه امریکایی بر شیوه های گفتاری مبتنی بر تمایز جنسی و منابع زبانی جنسیت و هم تأکید فرانسوی بر اهمیت روانی جنسیتی زبان، تفاوت جنسی و تسلط و تفوق مرد را مسلم انگاشته و مقدم بر رفتارهای زبانی می دانند. ]یعنی معتقدند که [ زنان و مردان و حالات زنانه و مردانه، قطب های ناهمسانی هستند که خارج از زبان قرار دارند. در اواسط دهه ۱۹۸۰و اوایل دهه۱۹۹۰، جمعی از فیلسوفان فمینیست و عده ای دیگر از نظریه پردازان فرهنگی واجتماعی، صریحاً پدر طبیعی بودن گرایش به جنس مخالف(۲۱) و تضادهای جنسیتی طبقه بندی شده و دو قطبی،تشکیک کردند. آن ها آثار متفکرانی، مثل ایریگاری (۱۹۷۷) را بازخوانی و با توجه به نقش انتزاعات زبانی و دیگر رفتارهای نمادین در شکل گیری مقولات جنسی و جنسیتی، بر نقش گفتمان در ایجاد روابط و هویت های جنسیتی تأکید کردند. نظریه کوئیر(۲۲) به طور خاص بر متغیر بودن این مقولات، پدید آمدن آن ها از عمل و در نتیجه بر امکان اَشکال بدیل جنسی و جنسیتی تأکید می ورزد. در راستای این حرکت، متفکرانی که تمایل تجربی بیشتری داشتند، به جنسیت به عنوان امری که ازرفتار اجتماعی به وجود می آید، نگریستند.

۲) جنسیت و زبان در رفتار اجتماعی

در اکثر کارهای تجربی اولیه، جنسیت و زبان، نظام های مستقلی به حساب می آمد. محققان در پی آن بودند که آیا این نظام ها با هم مرتبط بوده و یا لازم و ملزوم یکدیگرند،ولی سؤال نمی کردند که چگونه ممکن است چنین ارتباط هایی به وجود آید یا چرا چنین ارتباط هایی مهم اند. نظریه رفتار اجتماعی، راهبرد دیگری پیشنهاد کرد. این نظریه، اظهار داشت که نباید به زبان و جنسیت بسان نظام های کلان نگریست، بلکه در عوض باید به خردی فعالیت ها و قراردادهای اجتماعی برای درک و تنظیم آن ها نظر داشت. ریشه نظام های جنسیتی و زبانی را می توان در رفتار اجتماعی مشاهده کرد، زیرا یک فعالیت واحد غالباً هم تأثیرات زبانی و هم جنسیتی دارد و این ریشه ها در هم تنیده اند، اما حتی این ریشه های در هم تنیده هم تضمین نمی کنند که ساختارهای جدا از هم، در سطوح بالاتر و کلان به هم مرتبط شوند.

وقتی گفته میشود زبان، ریشه در رفتار اجتماعی دارد،منظور چیست؟ قواعد طبیعی زبان که به طور قابل توجهی توسط چامسکی و پیروان او مورد بحث و تحقیق قرار گرفته است، نشان می دهد که این قواعد شدیداً به طبیعت اذهان انسانی مقید بوده و تحت تأثیرریشه های جغرافیایی، طبقاتی، نژادی و جنسیتی نیست. از این منظر، این نکته برای بیشتر تحقیقات زبانی مفید است که حیات اجتماعیبرای اشکال زبانی چندان مهم نیست. اما تعیین شیوه های دستوری زبان نیز همه چیز را درباره زبان در تاریخ بشر به ما نمی گوید(۲۳).

در ساده ترین سطح، مردم می خواهند دستور زبان های خود را طوری متناسب و موزون سازند که اعمال ارتباطی متقابل در جامعه، به گونه ای قابل اعتماد، صورت گیرد. آن ها هم چنین برای این که خود را یک گروه اجتماعی نشان دهند، مثل اطرافیان خود صحبت می کنند. بر این اساس، این سؤال های بحث انگیز مطرح می شود: چه زبان ها، لهجه ها یا دستور زبان های خاصی را یک ملت باید به کار ببرد؟ چه کسی چنین چیزی را برای آن ها تنظیم می کند؟ نهادهای مرد سالار چگونه در گزینش شیوه های دستور زبان تأثیر می گذارند؟( گر چه از دیدگاه دستور زبانی تا حدی حاشیه ای است، اما برای کاربران زبان مهم است بدانند که ) چه کلماتی با چه معانی ای بخشی از منابع مشترک زبان و جنسیت را تشکیل می دهند؟ واژگان، چه تفاوتی در اندیشه و تعامل اجتماعی ایجاد می کند؟

این سؤال آخر، ما را از شکل منابع زبانی ِ جامعه به کارکردهای آن منابع منتقل می کند. کاربرد زبان چه معیارهایی دارد؟ آیا زنان باید بیش از میزان حرف شنوی مردان از زنان، از مردان حرف شنوی داشته باشند؟ آیا نحوه های بیانی ِ مفاهیمی که وارد عرف رایج می شوند و زمینه گفتن و نوشتن دیگران می شوند، مردانه اند؟ چه کسی و در چه وقت لطیفه می گوید؟ چه موقع شخصی قسم می خورد و در چه وقتی ناسزا می گوید؟ چه کسی مؤدب است و به چه کسی اظهار ادب می کند و چرا مؤدب است ؟ چه کسی پیشنهاد می کند و چه کسی فرمان می دهد؟ در چه موقعیت هایی و نسبت به کدام مخاطبان؟ از کدامین معانی سؤال می شود؟ چه وقتی، کجا و برای چه کسی سکوت یا صحبت کردن تجویز می شود؟ در بیشتر جوامع، روابط جنسیتی، طبقه، نژاد، سن و دیگر ابعاد تفاوت و سلسله مراتب اجتماعی، شدیداً موجب تغییر کلماتی میشوند که برای انجام کارها به کار می بریم.

فرض بر این است که جنسیت(۲۴) حتی بیش از زبان، بر شالوده زیست شناختی مبتنی است. در واقع، همه فرهنگ ها مردم را از زمان ولادت به دو طبقه جنسی ِ مؤنث و مذکر تقسیم می کنند. اندام تناسلی خارجی که به طور کلی نشان دهنده نقش های بالقوه توالد و تناسل هستند، در زمان ولادت، جنس(۲۵)را نشان میدهد، اما بعد از آن،دیگر نشانه گذارهای اجتماعی، تقدم پیدا می کنند. در بیشتر گروههای اجتماعی، طبقه بندی جنسی با روابط قدرت، تقسیم کار و تنظیم بسیاری دیگر از عرصه های زندگی از جمله فعالیت جنسی مرتبط است ( برای مثال ناهمجنس گرایی(۲۶) و نژادپرستی(۲۷)، به این نکته اشاره دارند که تنها باید به سمت جنس مخالف یا نژاد موافق گرایش داشت). حتی اموری را که بسیار« زیست شناختی » می دانیم ( مانند نقش هایی که در انواع توالد و تناسل ایفا می شود) می تواند از فعالیت اجتماعی متأثر باشد. تحولات تاریخی، مثل شیر دادن به بچه با شیشه، حفظ اسپرم از طریق انجماد و بچه های متولد از لوله آزمایش را در نظر بگیرید. به همان میزان،فرهنگ ها در محدوده هویت های جنسیتی که ارائه می کنند ( برای مثال همه به دو جنس منتهی نمی شوند) و همین طور در انواع روابط جنسیتی ِ حاکم، شدیداً تغییر ایجاد می کنند. ماهیت وجوهره جنسیت، ناشی از رفتارهای اجتماعی و جهت گیری ها و توقعاتی است که رفتارهای اجتماع را شکل داده و از آن ها حمایت می کنند. به نظر می رسد بعضی از عرصه های رفتار جنسیتی، مستقل از زبان هستند، مانند سبک های لباس و دیگر اشکال آرایش و وضعیت بدنی، رسوماتی که تنظیم می کنند چه کسی با چه کسی، چه وقتی و در کجا تماس داشته باشد و عکس العمل طرف مقابل چه باید باشد، شرکت در رقابت های ورزشی، تدارک غذا و پذیرایی کردن، اما حتی این امور هم با رفتارهای زبانی مرتبط اند، برای نمونه لباس و سر و وضع ظاهری ، ممکن است انسان را شلخته یا با وقار معرفی کند؛ سکوت اجازه می دهد تماس جنسی صورت بگیرد؛ اتاق رخت کن را جای مناسبی برای گفت و گو با زنان نمی دانند؛ زنان در آشپزخانه گفت و گومی کنند، درحالی که شوهرانشان در اتاق نشیمن راجع به بازی فوتبالی که از تلویزیون پخش می شود با هم بحث می کنند.

نوشتن نیز مهم است. مجلات ِ مخصوص نوجوانان(۲۸)در مورد رژیم غذایی و خوش نما کردن لب ها مقالاتی دارند ؛ کتاب های راهنما برای رسیدن زنان به اوج لذت جنسی توصیه هایی ارائه می دهند، روزنامه ها بیشتر فضای خود را به مطالب ورزشی اختصاص می دهند و استعاره های ورزشی را حتی در مقالات تجاری و سیاسی به کار می برند، مجلات زنان برخلاف مجلات مردان، مطالب زیادی در مورد غذا برای خانواده و سرگرمی می نویسند. البته گر چه سخن گفتن و نوشتن هیچ کدام صرف کلمات نیست، برای مثال مجلات مخصوص دختران نوجوان، آن ها را با صنایع لوازم آرایش، مد، نهادها و مشاغل زیادی مرتبط می کنند و دختران جوان را به روابط عاشقانه ( آن هم منحصراً گرایش به جنس مخالف) سوق می دهند، اما نکته مهم این است که همه انواع رفتارهای اجتماعی، بافت غنی ِ زبانی دارند، به دیگر سخن،زبان برای حیات اجتماعی، نقش محوری دارد.

نویسنده: سالی مک کانل - جیِنت

مترجم: عباس - یزدانی

منبع: سایت - باشگاه اندیشه - به نقل از کتاب فمینسیم و دانش های فمینیستی ترجمه عباس یزدانی و بهروز جندقی ، نشر مطالعات و تحقیقات زنان، زمستان ۱۳۸۲

پاورقی ها

۱- Sally Mcconnell Ginet.

۲- درزبان انگلیسی که ضمیر برای جنس مذکر و مؤنث متفاوت است، هنگامی که ضمیر را برای انسان - فارغ از جنبه های جنسیتی - به کار می برند، از ضمیرمذکر(he) استفاده می کنند. همین کاربرد عیناً در زبان عربی نیز وجود دارد و ضمیرهایی چون « هو» یا « هم» را برای یک انسان یا مجموعه ای از انسان ها به کار می برند. اما درزبان فارسی که در کاربرد ضمیر،اسم اشاره و اسمای جنس هیچ فرقی میان جنس مذکر و مؤنث نیست، چنین مسئله ای مطرح نمی شود. فمینیست های ایرانی برای نشان دادن تأثیر مرد سالاری بر زبان فارسی، به نشانه ها و مصادیق دیگری اشاره می کنند و مثلاً تعابیر جوانمردی،مردانگی و... را شاهد می آورند. به هر حال، نویسندگان فمینیست این گونه کاربردهای جنسیتی در زبن را نشان از فرهنگ مرد سالاری میدانند.

۳-Cross- Cultural.

۴- anti- sexist.

۵-sexism.

۶-homofobia.

۷-Robin Lakoff

۸-Language and Woman۰۳۹;s place.

۹-Janet Holmes.

۱۰-Penelope Brown

۱۱-Mojorie Harness Goodwin

۱۲- rhetorical Strategies.

۱۳-Jacques Lacan.

۱۴-Phallic

۱۵- The Law of Father

اصطلاح « قانون پدر» در کاربرد فمینیستی، اشاره به برتری نقش پدردر شکل گیری هویت جنسیتی افراد دارد. به کار برن نام پدر (که اشاره به خدای پدر در فرهنگ مسیحیت دارد) بر وجود عینی و غیر زیست شناختی آن تأکید دارد. از دیدگاه برخی فمینیست ها ( و از جمله ژاک لاکان ) بوسیله قانون پدر کودک وارد نوعی فضای جنسی مشخصی می شود که نظام زبانی برای او تعیین می کند. البته جایگاه پدر به عنوان قانون گذار به علت کارکرد تولید مثلی برتر او نیست، بلکه پدر نقشی استعاری دارد که در اثر پیامدهای نظام حاکم مرد سالار زبانی، اهمیت و برتری یافته است، ر.ک: رامان سلون، پیتر ویدوسون، راهنمای نظریه ادبی معاصر، ترجمه عباس فجر( طرح نو، ۱۳۷۷)ص۲۷۸.

۱۶- هنگامی که سخن از « زبان زنانه» به میان می آید، شاید بعضی گمان کنند که منظور از زنانگی در اینجا، جنس مادینه و مؤنث است، ولی غالب زبان شناسان و منتقدان ادبی فمینیست تصریح کرده اند که منظور آن ها جنس (sex) به معنای ویژگی های زیست شناختی زنانه نیست، بلکه به جنسیت (Gender) به معنای ویژگی های اجتماعی و فرهنگی زنانه، نظر دارند. بنابراین، منظور از زبان زنانه، گفتار یا نوشتاری است که از ویژگی های فرهنگی و اجتماعی زنانه برخاسته باشد، چه بسا زنانی که با زبان مردانه سخن می گویند و یا مردانی که از زبان زنانه برخورداند. در این که زبان زنانه دقیقاًچه ویژگی هایی دارد،بین فمینیست ها توافق چندانی وجود ندارد.

۱۷- besexulity.

۱۸-Luce Irigaray

۱۹- Helen cixous.

۲۰- Project

طرح، به هر گونه اقدام و فعالیت سازمان یافته و مدرن اطلاق می شود. هر طرحی دربردارنده یک راهبرد، نقشه وهدف موجه و غالباً ناپیداست. پست مدرن ها و فمینیست ها اصطلاح « طرح» را معمولاً به عنوان یک تعبیر انتقادی به کار میبرند.

۲۱-heterosexuality.

۲۲-Queertheory

۲۳- نوام چامسکی زبان شناس معروف با نظریه خود در باب ماهیت زبان، انقلابی درزبان شناسی جدید پدید آورد. تا پیش از چامسکی، تصور بر این بود که کودکان از طریق تقلید صرفاً با یادگیری ساختار و واژگان ها، یک زبان را می آموزند. اما به نظر چامسکی، تسلط به یک زبان، یک فعالیت خلاق است.کودکان تنها تعداد اندکی از جملات و فقط بخش کوچکی از گفتار را می شنوند، ولی به سرعت و به طور یکسان در جهت آفرینش تعداد نامحدودی از جمله ها، نظام پیچیده ای از قواعد را به وجود می آورند. چامسکی معتقد است که کودکان اساساً دستور زبان را نه با شنیده ها، بلکه طبق یک طرح درونی و یک برنامه فطری و پیشینی می سازند. او از یک دستور زبان همگانی (universal Grammar) یاد می کند و معتقد است که انسان ها از دوران کودکی،شکل عمومی ای را که هر زبان باید به خود بگیرد، می شناسند. نظریه چامسکی به ظاهر، دیدگاه زبان شناختی فمینیسم را مورد تردید قرار می دهد و تأثیر جنسیت را بر زبان انکار می کند، ولی نویسنده پاسخ می دهد که نظریه چامسکی صرفاً محدود به دستور زبان است و ادعای فمینیست ها می تواند در مورد واژگان های زبان یا نحوه کاربرد آن در شرایط خاص اجتماعی مؤثر باشد. هم چنین میتوان اضافه کرد که نظریه فطری زبان که از سوی چامسکی ارائه شده است، ناظر به هیچ قاعده خاص زبنی نیست، بلکه به شکل عمومی ای که هر زبان باید داشته باشد، دلالت دارد. بنابراین، نگرش های جنسی حتی در جزییات یک دستور زبان خاص هم می تواند مؤثر باشد.

۲۴- gender

۲۵-sex

۲۶-heterosexism

۲۷-racism

۲۸-Teen magazines

۲۹-discourse

۳۰- situated discourse

۳۱-gender

۳۲-sex

۳۳-sex

۳۴-gender

۳۵-heterosexual harassment

آزار جنسی عبارت از هر نوع کوششی است برای نزدیک شدن، اعم از اشاره ای، زبانی یا تماس ناخواسته جسمی، به طوری که در نتیجه این رفتار، شخص احساس کند مورد تهدید یا تحقیر یا مزاحمت واقع شده یا موقعیت شغلی اش به خطر افتاده یا اینکه در محیط کار، فضای کارناخوشایند یا تهدید آمیزی به وجود آید. به طور کلی هر نوع تلاش برای نزدیکی به شخصی که طالب آن نیست آزار جنسی نامیده میشود. ر.ک: پاملا آبوت و کلروالاس، جامعه شناسی زنان،ترجمه منیژه نجم عراقی (نشر نی، ۱۳۸۰ ) ص ۳۰۵.

۳۶-gender

۳۷-Tannen.

۳۸- surrogate mother

مادر میانجی، زنی است که در ازای پول حاضر است از راه تلقیح مصنوعی یا به شیوه ای دیگر برای زنی که نازاست بچه بیاورد.

۳۹- sexual harassment.

۴۰-sexual teasing.

۴۱- seduction

فریب جنسی واداشتن شخص دیگر، بدون قدرت یا تهدید، به روابط جنسی نامشروع می باشد.

۴۲- sexism.

۴۳- racism

۴۴- Austen Jane.

۴۵- دانیل بیتس- فِرد پلاگ ،‌انسان شناسی فرهنگی، محسن ثلاثی، ص۴۵۸.

۴۶-همان، ص ۴۶۷

۴۷- همان، ص۴۵۹. در این کتاب به استناد تحقیقات تجربی ِ زبان شناختی و مردم شناختی که در آفریقا، آمریکای لاتین و ایر نقاط جهان صورت گرفته، نشان داده شده است که چند جامعه که با زبان های خویشاوند سخن می گویند، گاه از نظر ساختار اقتصادی و سیاسی و نوع مناسبات اجتماعی بسیار دور هستند، در حالی که گویندگان برخی از زبان های ناخویشاوند، از نظر اجتماعی کاملاً مشابه می باشند.

۴۸- sex

۴۹-Gender

۵۰- Phallocism.

جنس گرایی اعتقاد به این است که تفاوت های جنسی را باید پایه تشخیص در اعطای حقوق سیاسی، اجتماعی یا اقتصادی قرار داد.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.