جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

ایستگاه بعدی تلویزیون


ایستگاه بعدی تلویزیون

درباره سریال خسته دلان و سیروس الوند

سیروس ‌الوند پس از سال‌ها فعالیت در سینما، مدتی است که با ساخت فیلم‌های تلویزیونی ، در این رسانه خود را محک می‌زند. تله‌فیلم‌های «مرد» ، «ستاره‌های سوخته» و «عروس برفی» حاصل همکاری الوند با تلویزیون است که البته هیچ‌کدام موفقیتی درخور سابقه و نام این فیلمساز به دست نیاوردند.

دیده‌شده‌ترین تله‌فیلم الوند «مرد» بود که با بازی مسعود رایگان در نقش اصلی از تلویزیون پخش شد و به دلیل نوع قاب‌بندی و طراحی نور و صحنه ، حال ‌و هوایی سینمایی داشت. تم بازگشت از فراموشخانه و رودرروشدن قهرمان با پدیده‌هایی که به دلیل غیبت طولانی، شیوه برخورد با آنان را از یاد برده، یکی از درونمایه‌های «مرد» و تم موردعلاقه الوند است.

او سپس سریال خسته‌دلان را با حضور تعداد زیادی از بازیگران سینما و تلویزیون ساخت که هم‌اکنون در حال پخش است. قسمت عمده زمان «خسته‌دلان» در قطاری در حال حرکت می‌گذرد و علاوه بر چند بازیگر ثابت، گروهی بازیگر مهمان در قالب داستان‌هایی مجزا، سریال را پیش می‌برند.

کورش تهامی، نقش پزشک قطار را بازی می‌کند و یکی از بازیگران ثابت این مجموعه است. او بتازگی در سینما و تلویزیون پرکار شده و با کارگردانان قدیمی و باتجربه همکاری می‌کند که این موضوع نشان‌دهنده اعتمادی است که فیلمسازان صاحب‌سبک به توانایی‌های بازیگری او دارند.

● کارگردانی ماهرانه

خسته‌دلان از جهت نوع اجرا و لوکیشن تا اندازه‌ای نوآورانه به نظر می‌رسد. به هر حال، فیلمبرداری سریالی طولانی در یک لوکیشن آن هم قطاری معمولی، کار دشوار و چالش‌برانگیزی است.

دکور قطار کمی بزرگ‌تر از اندازه واقعی ساخته شده و فضاهای داخلی پهن‌تر و جادارتر هستند تا حرکت عوامل فنی و بازیگران راحت‌تر انجام شود.

تصاویری که از پشت پنجره‌های قطار دیده می‌شود با فناوری رایانه‌ای به تصاویر اصلی اضافه شده‌اند تا حس حرکت قطار را منتقل کنند. با همه این تمهیدات خسته‌دلان از لحاظ کارگردانی و اجرا پروژه سختی بوده است.

خود این تفاوت که ماجراهای داستان به جای آن که مانند اغلب سریال‌ها در فضای بسته آپارتمانی اتفاق بیفتد در یک قطار در حال حرکت روی می‌دهد، باعث ایجاد تنوع می‌شود.

خسته‌دلان از لحاظ چشم‌اندازهای بصری و نوع قاب‌بندی بسیار غنی است و طیف متنوعی از تصاویر متحرک را در پس‌زمینه داستان پیش چشم بیننده ردیف می‌کند البته فناوری به کار رفته در طراحی، انتخاب و کارگذاری تصاویری که از پنجره قطار دیده می‌شود، هنوز خام و غیرحرفه‌ای است اما در هر صورت گامی به جلو محسوب می‌شود ، مثلاً زمانی که یکی از مسافران پنجره قطار را باز می‌کند هیچ نسیمی به داخل نمی‌وزد که نشان دهد قطار باید حس در حال حرکت بودن را به بیننده منتقل کند.

از چند نکته اینچنینی که بگذریم، خسته‌دلان در کارگردانی و اجرا ضعف چندانی ندارد و حتی می‌توان گفت که نوع چینش میزانسن و طراحی حرکات دوربین در فضای بسته بسیار ماهرانه انجام شده است.

الوند توانسته با تسلط و هوشمندی فضای تنگ و دست‌وپاگیر راهروهای قطار را به میدانی برای رفت‌وآمد شخصیت‌ها تبدیل کند، هر چند سکانس یک بار به بهانه‌ای دوربین را از قطار بیرون می‌برد تا فضای خفه و کلاستروفوبیک داخل قطار زیاد سنگین و خسته‌کننده به نظر نرسد. مهم‌ترین خطری که چنین سریالی را تهدید می‌کند این است که چشم مخاطب از دیدن فضاهای بسته و داخلی خسته شود و لوکیشن محدود قطار حالتی کسالت‌بار ایجاد کند.

کارگردان خسته‌دلان کوشیده با تنوع بخشیدن به حرکت‌های دوربین و انتخاب کادرهای متفاوت در فیلمبرداری، این ریسک را به حداقل برساند. شاید در محیط بسته یک واگن یا راهروی باریک نتوان از عناصری مانند رنگ، اشیا و نورهای مختلف برای تصویرسازی استفاده کرد ولی الوند با همان امکانات محدودی که در اختیار داشته، تصاویر را با تغییر زوایای دوربین و نورپردازی به نحوی پردازش کرده که یکنواخت و تکراری به نظر نرسند.

● دیالوگ‌ها؛ آهنگین و طولانی

خسته‌دلان دو اشکال اساسی دارد: یکی نحوه انتخاب و بازی گرفتن از بازیگران فرعی و دیگری ایرادهای فیلمنامه‌ای.

خسته‌دلان، سریال پربازیگری است اما در نقش‌های حاشیه‌ای عموما از بازیگران کم‌تجربه و دم‌دستی استفاده شده است. بازیگران نقش‌های فرعی احتمالا از میان علاقه‌مندان بازیگری یا بازیگران تئاترهای آماتوری انتخاب شده‌اند، چون با اغراق و بیان نمایشی، بازی می‌کنند و حس طبیعی صحنه را به هم می‌زنند.

اسکلت فیلمنامه خسته‌دلان طوری طراحی شده که در هر اپیزود نقاط فرود و فراز مشخصی تدارک دیده شود و مسیر دراماتیک با عبور از چند بزنگاه داستانی و گشودن یکی دو گره معمایی، به سمت نقطه اوج حرکت کند. عامل پیش‌برنده درام،‌ اتفاقات داستان است یا دیالوگ‌ها.

مشکل اینجاست که دیالوگ‌های سریال اغلب تصنعی و تئاتری هستند. این نوع دیالوگ‌نویسی از مشخصه‌های کار فیلمسازانی چون الوند، کیمیایی و تا حدودی ایرج قادری است اما شاید در سینما به این اندازه توی ذوق نزند. دیالوگ‌هایی که آهنگین و طولانی هستند و ریتمی پیچیده دارند، برای یک سریال تلویزیونی که به خاطر طیف گسترده و متنوع مخاطبانش باید ساده و قابل‌ فهم باشد، قدری ثقیل به نظر می‌رسد.

البته ممکن است در پاره‌ای از موارد همین جنس دیالوگ‌نویسی باعث جذابیت شخصیت‌های داستان شود اما در مقابل امکان دارد که قسمتی از مقاصد فیلمنامه در پیچیدگی و سنگینی گفتگوهای بازیگران از بین برود. داستان‌هایی که در هر قسمت خسته‌دلان بازگو می‌شود، گاهی زیادی کش می‌آید و دچار زیاده‌گویی می‌شود.

همین قصه‌ها را می‌شد در یک اپیزود و با ایجاز بیشتر روایت کرد بدون آن که اصل قصه یا روابط میان شخصیت‌ها آسیب ببیند. این شیوه باعث شده ریتم روایت و ضرباهنگ درونی سریال نیز دچار افت و شتاب‌هایی بشود که گاه غیرضروری‌اند. در کل خسته‌دلان ریتم یکدست و روانی دارد ولی مکث بی‌اندازه بر حالات درونی شخصیت‌ها و ابعاد مختلف روابط آنان، به کند شدن روند روایت منجر می‌شود.

الوند در برخی قسمت‌ها به تیپ‌سازی نزدیک شده و تیپ‌های اجتماعی خاصی را وارد داستان اصلی کرده است. اصولاً انتخاب لوکیشن قطار، این فرصت را فراهم می‌کند که آدم‌های مختلفی در قالب مهمان و مسافر وارد و خارج بشوند و هر کدام به اندازه خود در پیشبرد ماجراها تاثیر بگذارند و سپس از گردونه روایت خارج شوند. کارگردان توانسته از این خاصیت قطار بهره بگیرد و طیف متنوعی از شخصیت‌های حاشیه‌ای اجتماع را وارد داستان کند.

● تعلیق‌های جذاب

فیلمنامه خسته‌دلان براساس عنصر تعلیق شکل گرفته است. به عنوان نمونه در یک صحنه عده‌ای زن در کوپه‌ نشسته‌اند و درباره مسائل پیش پا افتاده روزمره صحبت می‌کنند. پسربچه‌ای وارد می‌شود و در سکوت، کنج کوپه می‌ایستد و زل می‌زند به بقیه.

زن‌ها تصور می‌کنند او لال است و دلشان به حالش می‌سوزد حتی یکی از آنها می‌خواهد به او کمک کند اما حقیقت آن است که پسربچه برای بردن شیئی که در کوپه جا مانده، وارد شده و نه تنها لال و بی‌دست‌وپا نیست بلکه بسیار هم زرنگ و تردست است.

این موضوع که اطلاعات بیننده از اطلاعات شخصیت‌های حاضر در کوپه بیشتر است، باعث ایجاد تعلیق می‌شود؛ یعنی بیننده پیش و پس ماجرا را می‌داند و از آنچه در شرف وقوع است، قبلا باخبر شده است. خسته‌دلان از این شیوه آشنا برای ایجاد تعلیق استفاده می‌کند تا تنش درونی صحنه را در ذهن مخاطب افزایش دهد.

در هر قسمت معمایی گنجانده شده و اطلاعات اندکی درباره آن به بیننده داده می‌شود تا حس کنجکاوی مخاطب برانگیخته شود و وقایع را به شوق کشف پاسخ معما پیگیری کند ضمن آن که ایده‌ها و داستانک‌های کوچکی در اطراف داستان اصلی قرار داده شده که تا کشف نهایی معما داستان را جلو می‌برد.

بازیگران اصلی خسته‌دلان اغلب خوب هستند. فیلمسازان قدیمی مانند الوند در بازی گرفتن از بازیگران آثارشان مهارت دارند و بخوبی می‌دانند که چطور باید از استعداد و توانایی‌ حرفه‌ای آنان به نفع اثری که می‌سازند بهره بگیرند. بازیگران سریال در قالب شخصیت‌هایی ایفای نقش می‌کنند که نزدیک به پرسوناژ آشنای بازی‌های قبلی‌شان هستند.

مثل علی نصیریان و کورش تهامی که در بیشتر قسمت‌ها حضور دارند. ساختار دراماتیک خسته‌دلان به نوعی است که می‌توان از بازیگران مهمان استفاده کرد. به این ترتیب بازیگران پرکار سینما که به خاطر فشردگی برنامه کاری‌شان فرصت حضور در پروژه‌های طولانی مدت تلویزیونی را ندارند، می‌توانند در یک یا چند اپیزود مجموعه‌هایی مانند خسته‌دلان حاضر شوند.

اعتبار و پیشینه سیروس الوند به عنوان یک کارگردان قدیمی سینما نیز باعث شده تعداد زیادی از بازیگرانی که معمولاً در تلویزیون کم‌کار هستند، به عنوان بازیگر مهمان در خسته‌دلان بازی کنند.

شاهین شجری کهن