دوشنبه, ۱۸ تیر, ۱۴۰۳ / 8 July, 2024
مجله ویستا

خط قرمز


خط قرمز

بعد از اینکه از احساس‌تان باخبر شدید و قبل از هر پیشنهاد جدی باید موارد مهمی را در ذهن‌تان مرور کنید تا این حس بر پایه و مبنای محکمی استوار شود...
آنچه در ادامه می‌آید خط قرمزهایی …

بعد از اینکه از احساس‌تان باخبر شدید و قبل از هر پیشنهاد جدی باید موارد مهمی را در ذهن‌تان مرور کنید تا این حس بر پایه و مبنای محکمی استوار شود...

آنچه در ادامه می‌آید خط قرمزهایی است که به شما می‌گوید اینکه فردی را دوست دارید هیچ عیبی ندارد اما اگر می‌خواهید به سرانجام خوبی برسد نباید این ۳ نکته را فراموش کنید.

تجربه داشتن

یکی از مواردی که باید کشف کنید این است که فرد مقابل آدم باتجربه‌ای است یا نه! چراکه یک گروه از افراد ناتوان از عشق و دوستی کسانی هستند که هیچ تجربه‌ای ندارند و با چشم و گوش بسته به دنبال فردی راه می‌افتند و به قول معروف کور عشق می‌شوند.

آنها در درجه اول برای خودشان و در درجه بعدی طرف مقابل مشکل درست می‌کنند. می‌دانید چرا؟

چون در میانه‌های رابطه وقتی مشکلات و عدم تفاهم‌ها چشم عاشق را به زندگی واقعی باز کرد او دیگر یک عاشق دلباخته نیست و نه تنها فقط عیب‌ها را می‌بیند که چشم به نکات مثبت فرد را هم می‌بندد و رابطه را به بن‌بست می‌کشاند.

زندگی با چشم‌ باز

بهتر است قبل از هر اقدامی به خودتان نگاه کنید و ببینید از طرف مقابل چه انتظاری دارید. جمله معروفی هست که می‌گوید: «اگر شما ندانید که دنبال چه چیزی می‌گردید ممکن است آنچه می‌خواهید از کنار شما بگذرد و آن را نبیند!»

پس مدام به این مورد فکر نکنید که «او» چه دارد بلکه به این فکر کنید که «شما» چه می‌خواهید؟ چه انتظارها و رویاهایی دارید؟

دوری از خودشیفته‌ها

ممکن است گفته شود کسانی که خودشان را خیلی دوست دارند نمی‌توانند دیگران را دوست داشته باشند چراکه آنها در عشق خودشان غرق هستند. ولی این جمله درست نیست!

خودشیفته‌هایی که خودشان را خیلی دوست دارند، در اصل خودشان را دوست ندارند. آنها از خودشان متنفرند اما غرور زیادی دارند، آن قدر که خودشان را زیر بار غروری که دارند له کرده‌اند.

این افراد نیاز به عشق دیگران دارند تا خودشان را تحمل کنند. آنها اختلال شخصیتی دارند که اجازه نمی‌دهد حقیقت را به دیگران بگویند و اگر زبان به گفتن حقیقت باز کنند، چیزهایی شبیه این از زبان آنها می‌شنوید:

«من از خودم متنفرم. نمی‌توانم کسی را به غیر از خودم دوست داشته باشم، به این خاطر که احساساتم مثل یک بچه است. احساس ناامنی می‌کنم و مدام می‌گویم سهم تو چی؟ سهم تو چی؟ سهم تو چی؟ فقط خودم را می‌بینم. دلم برای خودم می‌سوزد، در حالی که این ویژگی‌ام را دوست ندارم به اضافه اینکه من خیلی آدم فوق‌العاده‌ای هستم. یک فوق‌انسانم، خیلی باهوشم، دلپذیرم، دست و دلبازم. بنابراین مستحق بهترین‌ها هستم! اطرافیانم باید به من افتخار کنند و مرا دوست داشته باشند. اما وقتی هم که اطراف‌ام پر است از افرادی که دوستم دارند یا به من افتخار می‌کنند باز هم راضی و خوشحال نیستم. من از آنها عصبانی هم هستم چراکه این عشق و محبت کافی نیست!»

خودشیفته‌ها شما را به خاطر آنچه که هستید نمی‌خواهند. این البته به این معنی نیست که شما را درک نمی‌کنند بلکه اهمیتی به این قضیه نمی‌دهند.

برای آنها مهم نیست که شما برای خودتان که هستید بلکه مهم این است که برای آنها که باشید و در خدمت آنها باشید و مدام از آنها تعریف کنید.