جمعه, ۲۹ تیر, ۱۴۰۳ / 19 July, 2024
مجله ویستا

کاری بیهوده و غیرعقلانی


کاری بیهوده و غیرعقلانی

بررسی ضرورتهای اعراض از لغو و مصادیق آن لغو

انسان، این آفریده شگفت الهی در مقام خلافت الهی باید کارهای خویش را به گونه ای ساماندهی کند که به مسئولیت خود به خوبی عمل نماید. هرگونه رفتار و کرداری که بیرون از دایره مسئولیت باشد، امری لغو و بیهوده است.

فرصت کوتاه عمر نه تنها با هیچ عنصر مادی، غیرقابل ارزش گذاری است، بلکه غیرقابل تکرار است. هر دم آن فرصتی است که می تواند درجه و مرتبه ای بلکه درجات و مراتبی بر مقامات انسانی بیفزاید؛ زیرا در عالم برزخ نیز اگر رشد و کمال یابی ادامه می یابد، ولی بسیار کند و برای شماری اندک از انسان هاست که باقیات صالحاتی از خود در دنیا به جا گذاشته اند و از آثار و کشت خود در عالم برزخ درو می کنند و بهره می برند.

بنابراین هرگونه کار لغو و بیهوده ای در این فرصت کوتاه، به معنای خسران و زیان بزرگ از سرمایه وجودی و فرصت های تکرار ناشدنی است. نویسنده در این مطلب کوشیده تا تحلیل قرآن را در این باره تبیین نماید. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

مجموعه آموزه های وحیانی قرآن و اسلام به گونه ای سامان یافته است که انسان در زندگی کوتاه خود بتواند به همه مراتب انسانی و مقامات عالی و متعالی دست یابد و در یک فرآیند از آمیزه ای از گل و نفس به مقام متاله و خدایی شدن درآید و بر جایگاه با عظمت خلافت الهی تکیه زند و بر ماسوی الله ربوبیت نماید و مظهر ربوبیت الهی گردد؛ چرا که مقصد و مقصود از آفرینش انسان، خلافت الهی او از طریق عبودیت و تقرب به خدا از راه تحقق و فعلیت بخشی به اسمای سرشته در ذات انسانی است.

خدایی شدن، فلسفه آفرینش انسان آموزه های وحیانی اسلام، به گونه ای است که به بهترین شکل و آسان ترین گونه و کوتاه ترین راه ها انسان را به مقصد آفرینش می رساند. بنابراین عمل به فرمان های الهی به معنای فعلیت بخشی به اسمای الهی سرشته در ذات و متاله و خدایی شدن و هم چنین ایجاد زمینه ها، بسترها و شرایط تحقق عوامل ایجابی چنین شدن کمالی و ترک نواهی و اجتناب از آن چیزی که منکر، ناپسند، گناه و ضد تقواست، به معنای دوری از موانع است.

هر انسانی اگر در مقام عمل، به آن چه واجب و مستحب است، عمل کند و از هر آن چه حرام و مکروه است، پرهیز کند، در حقیقت توانسته است در مسیر اهداف آفرینش گام بردارد و متاله و خدایی شدن را تجربه و خلافت الهی و مظهریت در ربوبیت را به دست آورد. از این رو عارفان حقیقی و واصلان کامل وادی عشق، طریقت شریعت اسلام را کوتاه ترین راه برای رسیدن به حقیقت آفرینش انسان و هستی دانسته و متاله شدن و خلافت الهی یابی را از این راه توصیه کرده اند.

براین اساس، هرگونه کردار و رفتاری بیرون از دایره شریعت به معنای رفتاری نابهنجار تلقی می شود؛ زیرا گاه حتی عمل مباح، کاری لهو دانسته می شود، چه رسد که بسیاری از کارهای انسان نه تنها لهو بلکه لغو و بیهوده است.

● معناشناسی لغو

برای این که مطلب گفته شده به خوبی تبیین و روشن شود، لازم است تا در واژگانی چون لهو، لعب و لغو توجه شود. لغو به هرعمل غیرمفید و غیرعقلانی اطلاق می شود که در فارسی از آن به عمل بیهوده تعبیر می شود.

راغب اصفهانی قرآن پژوه بزرگ، لغو را به معنای چیزی دانسته است که به آن اعتنایی نمی شود و انجام دادن آن از روی عقل و تفکر نباشد. (مفردات الفاظ قرآن کریم، ص ۷۴۲)

استاد حسن مصطفوی براین باور است که لغو، اعم از آن است که در کلام، عمل یا موضوع خارجی باشد؛ مثل کلام غیرمفید و کار و عملی که نفع و سودی بر آن مترتب نباشد. (التحقیق، ج ۱۰، ص ۲۰۸)

اما لهو به چیزی گفته می شود که انسان را از کارهای سودمند و مفید باز می دارد.(مفردات الفاظ قرآن کریم، ص ۷۴۸، ذیل واژه لهی) و لعب به کاری گفته می شود که دارای انتظام و پیوستگی است اما هدف و نتیجه آن همانند بازی کودکان، امری خیالی و خالی از حقیقت است.(المیزان، ج ۱۴، ص ۲۴۷)

بنابراین می توان گفت که امر لهوی می تواند، امر مفید و سودمندی باشد، ولی وقتی با توجه به هدف آفرینش بدان نگریسته می شود، معلوم می گردد که امری بیهوده است؛ زیرا این بیهودگی نسبی می باشد. انسان خردمند کسی است که در کارهای خویش اهم و مهم می کند و کسی که کار اهم را فرومی گذارد و به کار مهم می پردازد و یا حتی به کار مهم توجهی نمی کند و به کار مباح اقدام می کند، نوعی بی خردی در پیش گرفته است. از این رو سرگرم شدن به کاری چون غنا را کار لهوی دانسته اند، زیرا آدم را به خود مشغول می سازد و ازکار مهم باز می دارد.

اما لغو به کاری گفته می شود که هیچ سود و فایده ای بر آن مترتب نمی شود و انسان آن را از روی نادانی انجام می دهد و عقل آن را نمی پسندد و زشت و ناروا می شمارد.

البته هنگامی که به مصادیق لهو و لغو در آیات قرآن و روایات معتبر توجه می شود، می توان مواردی را یافت که دو مفهوم لغو و لهو بر آن بار می شود. به این معنا که از نظر مصداقی گاهی دو مفهوم می تواند مصداق واحدی داشته باشد. به عنوان نمونه، غنا می تواند امر لهوی و لغوی دانسته شود.

● لزوم اعراض از لغو

ازآن جایی که اسلام برنامه ای برای زندگی بشر در دنیا دارد، به تمام جزئیات زندگی او توجه داشته و سبک خاصی از زندگی را ارائه نموده است که می بایست برپایه و اساس آن رفتار نماید.

از این رو به اموری که بازدارنده و مانع حرکت انسان به سوی متاله و خدایی شدن و خلافت یابی باشد، توجه داشته و از عمل به آن پرهیز داده است.

ازنظر قرآن، فرصت کوتاه عمر آن اندازه زیاد نیست که انسان خود را به کارهای بیهوده نسبت به هدف و فلسفه آفرینش، مشغول دارد. هرکاری که انسان انجام می دهد باید یا اصل هدف و فلسفه بدان تحقق یابد، یا شرایط و بسترساز مناسبی برای تحقق و رسیدن به هدف باشد. بنابراین، ازهرگونه کارهای بیهوده به شدت پرهیز داده است.

خداوند در آیاتی از جمله ۶۲ سوره مریم، ۱ و ۳ سوره مؤمنون و ۷۲ سوره فرقان و ۵۵ سوره قصص و مانند آن، اجتناب از هرگونه کار لغو و بیهوده را امری مطلوب و پسندیده برشمرده و از مؤمنان خواسته تا از نزدیکی و عمل به این کارها اعراض نمایند؛ چرا که اعراض از امور لغو و بیهوده به معنای فراهم آوردن زمینه مناسب برای انجام کارهای مفید و سازنده قرارگرفتن در فرآیند متاله و خدایی شدن و درنتیجه رستگاری و فلاح است. از این رو در آیاتی از جمله آیات ۱و۳ سوره مومنون اعراض از امور لغو را به معنای دستیابی به رستگاری می شمارد، زیرا شرایط برای اعمال خوب و پسندیده ای چون نماز و روزه و مانند آن فراهم می آید.

این که خداوند در آیات ۱و۳ و۱۱ سوره مومنون، اعراض از لغو را موجب برخورداری از بهشت الهی می داند به این معناست که انسان با اعراض از لغو می تواند شرایط را به گونه ای رقم زند که بتواند به کارهای اصلی و سودمند بپردازد و درنهایت متاله و خدایی شود و قرب الهی و لقاءالله را برای خود رقم زند.

● برخورد کریمانه با لغو و اهل لغو

این که مؤمنان به سبب ایمانشان از امور لغو پرهیز می کنند، از آن روست که ایشان به هدف آفرینش، بصیرت یافته و با بینش و نگرش الهی به مسائل هستی و موضوعات آن می نگرند و کارهای خویش را براساس این هدف و فلسفه آفرینش سامان می دهد و درنتیجه آن هرگز گرایش به امور بیهوده و لغو پیدا نمی کنند که آنان را از هدف و مقصد و مقصود هستی و آفرینش یعنی خدایی و متاله شدن بازمی دارد. (مؤمنون، آیات ۱و۳ و قصص، آیات ۵۲ تا ۵۵)

نتیجه ایمان و بینش و نگرش الهی و عقلانی بشر به موضوعات و مسائل دنیا، این خواهد بود که خود را از هرگونه کار بیهوده و لغو دور نگه می دارد و اجازه نمی دهد تا دیگران و یا شرایط بیرونی زندگی او را مدیریت کند، بلکه خود با عقل خویش به مدیریت خود و محیط پیرامونی می پردازد و لذا در برابر رفتارها و گفتارهای لغو و بیهوده بی خردان، کریمانه می گذرد و خود را درگیر آن نمی کند تا وقت خود را به بطالت و بیهودگی تباه کند و فرصت شدن عمر خود را برباد دهد. برخورد کریمانه اهل ایمان و خرد به گونه ای است که بزرگوارانه از لغو دیگران چشم پوشی می کنند و وقت خود را به دفاع از خود و یا موضوعی تباه نمی سازند، درحالی که می دانند مخاطب، انسانی بی خرد و لغوگرا و بیهوده گو است. عبور از هرگونه اعمال و رفتار لغوی که شرایط بیرونی می کوشد تا بر انسان مؤمن و خردمند تحمیل کند، تنها با برخورد کریمانه ممکن و شدنی است و این همان مدیریت درست و مناسب زندگی است که انسان می بایست یاد بگیرد و بدان عمل کند. (فرقان، آیات ۶۳ و ۷۲ و نیز جامع البیان، ج۱۱، جزء۱۹، ص۶۳)

به هرحال، انسان مومن و خردمند کسی است که کریمانه و بزرگوارانه از کنار اهل لغو و بیهوده می گذرد و کاری نمی کند که در دام کلام و رفتار ایشان افتد. بنابراین تلاش می کند تا کمتر با آنان روبه رو شود و با اجتناب از اهل لغو و مجالس ایشان، اجازه نمی دهد تا شرایط به گونه ای رقم بخورد که درگیر اهل لغو یا کارهای لغو گردد. (فرقان، آیه۷۲ و المیزان، ج۱۵، ص۲۴۴)

انسان لازم است که همان گونه که از لغو پرهیز و اعراض می کند، هم چنین از اهل لغو نیز اعراض و اجتناب نماید. از این رو خداوند در آیات ۵۲ و ۵۳ سوره قصص تبری جویی مومنانی از اهل کتاب از لغو و اهل لغو را ستایش می کند. علامه طباطبایی نیز ذیل آیه ۷۲ سوره فرقان به این نکته اشاره دارد که مقصود از «مروا باللغو» اجتناب و عبور از اهل لغو است. (المیزان، ج ۱۵، ص ۲۴۴)

بنابراین، انسان مومن و خردمند نه تنها گوش به کار لغوی نمی سپارد و تن به آن نمی دهد، بلکه هر گاه لغوی را شنید، بزرگوارانه می گذرد؛ زیرا بر این باور است که هر کس با اعمال خویش خود را می سازد و در آخرت و پایان و فرجام کار معلوم می شود که چه کسی سود برده و چه کسی زیان کرده است. از این رو می گویند: هر که به کار خویش. یا هر کسی کار خودش، بار خودش. (قصص، آیات ۵۲ و ۵۳)

● ریشه لغو

از نظر قرآن، ریشه و خاستگاه لغو را باید در جهل و نادانی و بی خردی مردم اهل لغو جست. کسانی به لغو و کارهای بیهوده رو می آورند که اهل خرد نیستند یا این که از خرد خویش بهره نمی گیرند و در نادانی و جهالت دست و پا می زنند (قصص، آیات ۵۲ و ۵۳)

براین اساس می توان دریافت که چرا تنها عبادالرحمن از اعراض کنندگان واقعی و کامل لغو و کارها و رفتارهای بیهوده هستند؛ زیرا ایشان نه تنها خردمند و اولوالالباب هستند بلکه در مقام دانایی و آگاهی و بصیرت می باشند و از اهل لغو و هر کار بیهوده ای پرهیز می کنند (فرقان، آیات ۶۳ و ۷۲) اعراض آنان از لغو و اهل لغو، اعراضی بزرگوارانه و کریمانه است تا شرایط علیه آنان رقم نخورد و با اهل لغو در یک مجلس و یک جا گرد نیایند. (همان)

مومنانی که اهل خشوع و نماز هستند و وقت خویش را به عبادت و نماز می گذرانند، ایشان نیز از لغو پرهیز می کنند؛ زیرا می دانند که هر عمل لغو و بیهوده ای به معنای فرصت سوزی از عمر بی تکرار و بی بازگشت و خسران و زیان بزرگ است. (مومنون، آیات ۲ و ۳)

برخی از مومنان اهل کتاب نیز این گونه هستند و به جای آن که خود را سرگرم مجادله کنند به کارهای پسندیده و مطلوب شریعت می پردازند و سرگرمی به لغو را رفتاری جاهلانه و پیروی از جهل و نادانی برمی شمارند.(قصص، آیات ۵۲ و ۵۳)

● مصادیق لغو

چنان که گفته شد از نظر مفهومی لهو و لغو در معنا و مفهوم جداگانه هستند، ولی می تواند مصادیق آن ها یکی باشد. بنابراین، این بدان معنا نیست که از وحدت مصداق قائل به وحدت مفهوم شویم.

در آیات قرآنی و روایات تفسیری، برای لغو مصادیق چندی بیان شده که در این جا به آن ها اشاره می شود. از جمله مصادیق می توان به هر کار باطلی اشاره کرد که انسان انجام می دهد. از آیات ۱ و ۳ سوره مومنون برمی آید که مراد از لغو هر کار باطل و ناحقی است. از این رو لغو، به سخن، عمل بی فایده، باطل، دروغ و قسم و مانند آن گفته می شود. (التبیان، ج ۷، ص ۳۴۸)

تهمت و نسبت دادن گفتارهای باطل یا عملی ناروا به افراد از دیگر مصادیق لغو است. امام صادق (ع) درتفسیر لغو می فرماید: نسبت دادن گفتار باطل یا عملی ناروا از سوی کسی بر تو که حقیقتی ندارد، لغو است (تفسیرنورالثقلین، ج ۳، ص ۵۲۹، حدیث ۱۶، ذیل آیه ۳سوره مومنون) دروغ از دیگر مصادیق لغو و بیهوده گویی در سخن است. (مومنون، آیات ۱ و ۳) هم چنین براساس همین آیات می توان سخن بی فایده و بیهوده را از مصادیق لغو برشمرد.

سخنی که بدون ذکر خداوند و بیرون از دایره یاد الهی باشد نیز از سخنان لغو و بیهوده دانسته شده است. از امیرمومنان روایت است که لغو را به هرگفتار و سخن بی یاد و ذکر خداوند تفسیر کرده است. (تفسیر نورالثقلین، ج۳، ص ۵۲۹، حدیث ۱۵)

هرعمل بی فایده از مصادیق دیگر لغو است. همچنین ازآیات قرآن بدست می آید که آمیختن زندگی به اعمال و رفتار لغو نشانه ای از ضعف ایمان است.

غنا و موسیقی مطرب و غنایی از دیگر مصادیق لغو می باشد که در روایات تفسیری بدان اشاره شده است. (تفسیر نورالثقلین، ج ۳، ص ۵۲۹، حدیث ۱۷)

فحش و ناسزا نیز به عنوان مصداقی از کلام لغو و بیهوده مطرح است. (تفسیر قمی، ج ۲، ص ۳۴۸) هم چنین سوگند و قسم ها از مصادیق لغو دانسته شده است. (مائده آیات ۸۷ تا ۸۹) هرچند که خداوند در آیه ۸۹ می فرماید، مومنان را به سوگندهای لغوشان مواخذه نمی کند، ولی مومنان باید بدانند که این کار تاثیرات سوئی در زندگی دنیوی و اخروی آنان دارد و می بایست شاکر و سپاسگزار خداوند باشند که تاثیرات سوء و بد سوگند را کم کرده است تا مومن به سبب آن در ورطه گمراهی و شقاوت نیفتد. با این همه باید هوشیارانه عمل کرد و از هرگونه سوگند و «به خدا قسم» کردن درهرکاری خودداری کرد. در روایت است که امام زین العابدین (ع) حتی حاضر نشد برای اثبات حق خویش سوگند راست بخورد، پس چگونه به خود اجازه می دهیم که سوگند دروغ یا بیهوده بخوریم تا امری را به کرسی بنشانیم. (فروع کافی، ۷۹۰/ص ۴۳۵، کتاب ایمان).

باقر حسین زاده