شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

ما و مدرنیت, كتابی از داریوش آشوری


ما و مدرنیت, كتابی از داریوش آشوری

بعضی از آثار, به دلیل مرارت و زحمتی كه مؤلف می كشد و آن چنان حاصل تحقیق و دانسته هاش را عادلانه و با صداقتی ذاتی و لازم, كنار هم می آورد كه مشخص است نویسنده, نه تنها مسئولیت نوشتن و اندیشیدن را حس می كند, در فكر تسری دانسته های خود, نیز هست

بعضی از آثار، به دلیل مرارت و زحمتی كه مؤلف می‌كشد و آن چنان حاصل تحقیق و دانسته‌هاش را عادلانه و با صداقتی ذاتی و لازم، كنار هم می‌آورد كه مشخص است نویسنده، نه تنها مسئولیت نوشتن و اندیشیدن را حس می‌كند، در فكر تسری دانسته‌های خود، نیز هست. این اندیشمندان اهل قلم از گروه آدمیانی هستند كه تنها به فكر غرق نشدن خود نبوده‌اند و سعی كرده‌اند «كه بگیرند غریق را».

داریوش آشوری، یكی از این گروه انگشت‌شمار است. در كارهایی كه انجام داده چراغ‌ها برافروخته در راه‌هایی تاریک، برای رهروان مستعد بعدی، تا در نور، بهتر راه پیش‌رو را ببینند و آگاهانه‌تر طی طریق كنند. داریوش آشوری، مثل چند تن دیگر، در انتشار كارهای خود، نه در اندیشه تجارت است، نه جذابیت شهرت، (لااقل حالا كه به شهرت و نام نیک رسیده).

به گمان من این گروه، برای آگاهی دیگران ـ مخصوصاً ایرانیان ـ می‌نویسند، یعنی به فكر اجر معنوی ـ شاید ـ باشند (كه معمولاً ما نوادگان کورش و فتحعلیشاه و حاج میرزا آغاسی، حتا از این اجر معنوی هم، طفره می‌رویم) این آثار صادقانه‌ی استوار بر تحقیق و تفحصی جانانه، همیشه نو و تازه می‌مانند و حتا گاه به فراخور مسایلی كه طرح كرده‌اند، مبدل می‌گردند به كتاب‌هایی بالینی و مأخذی.

ما و مدرنیت داریوش آشوری، از همین سنخ است. پس اهمیتی ندارد، اگر از آن به وقت چاپ، یا چند سال بعد، حرفی به میان آید. (هرچند صاحب این قلم، وقت انتشار ما و مدرنیت، یادداشتی البته مختصر در معرفی كتاب نوشتم و جایی چاپ كردم.) بنا به همین اعتقاد است كه امروز به معرفی این اثر پرداخته‌ام و اضافه می‌كنم، باز در آینده، دیگرانی هم پیدا بشوند و از این كتاب حرف بزنند.

لابد هم‌نسلان من، به یاد می‌آورند زمانی را كه مرحوم جلال آل احمد، غربزدگی خود را منتشر كرد، كه البته در آن روزگار، چاپ و نشر چنین كتابی، هم جرأت می‌خواست و هم در چنان تنگنایی لازم و ضروری می‌نمود. اما به دلیل هیاهویی ـ فعلاً به درست و غلط آن كاری نداریم ـ كه كتاب غربزدگی به راه انداخت و دیگران بسیاری این هیاهوها را مضاعف كردند، كتاب از صافی نقد منتقدی آگاه، رد نشد‌. بسیارها، فقط به تعریف و تمجید غربزدگی بسنده كردند و شاید به دلیل حساسیت موضوع، همین تعریف و تمجیدها را به صورت نوشتار درنیاوردند و توی كافه‌ها و نشست هنرمندان در چند كافه و رستورانی كه به صورت پاتوغ هنرمندان درآمده بود به تعریف و تمجیدی شفاهی دست زدند. تنها چند نفر، یادداشت‌هایی در حد معرفی اینجا و آنجا قلمی كردند. اما داریوش آشوری، متعهدانه و بدون غرض به نقد غربزدگی آل احمد نشست و ایرادهایی را مطرح كرد، كه امروز بعد از این همه سال، دریافته‌ایم، درست گفته و نوشته بود. اما تب و شوق غربزدگی، مانع درک همین مسایل و مطالب، در آن روزها شد. شاید خیلی از هم‌سالان من آن روز از نقد آشوری اخم كردند و حتا برآشفتند تا داوری ما مخاطبان نقد غربزدگی، حالا بعد از گذشت سال‌ها، اصولی‌تر شود، خوشبختانه، آشوری همان نقد را در ما و مدرنیت آورده با این توضیح لازم:

«این مقاله (یعنی هشیاری تاریخی: نگرشی در «غرب‌زدگی» و مبانی نظری آن) نخستین بار در نشریه‌ی بررسی كتاب درسال ۱۳۴۶ منتشر شد و در مجله‌ی خوشه به سردبیری احمد شاملو در همان زمان تجدید چاپ شد. متن كنونی با اصلاحاتی در آن مقاله در مجموعه مقاله‌ای باعنوان نگرش‌ها در سال ۱۳۴۸ آماده‌ی نشر شده بود كه مأموران ساواک كتاب چاپ شده را از چاپخانه بردند و خمیر كردند.

این مقاله براساس چاپ یكم غربزدگی نوشته شده است و آل احمد بر اساس انتقادهایی که در آن به متن غربزدگی شده بود در بازبینی كتاب در آن اصلاحاتی كرد و از لغزش‌ها و ناپختگی‌های علمی و اطلاعاتی آن كاست، ولی دیدگاه‌های نظری آن را دست نخورده به‌جا گذاشت. بنابراین، برخوردهای نظری این مقاله با نظرگاه‌های آن كتاب همچنان مطرح است. افزون بر آن، این مقاله به عنوان یک برخورد سنجشگرانه با دیدگاه‌های كتاب غربزدگی هنوز می‌تواند برای كسانی كه جدال‌های نظری را در تاریخ روشنفكری دهه‌های اخیر ما پی‌جویی می‌كنند نكته‌های آموزنده‌ای را در بر داشته باشد و همچنین یكی از سرحلقه‌های مقاله‌های من در زمینه‌ی پی‌جویی مسایل مربوط به هویت فرهنگی ما و بحث رویارویی «شرق» و «غرب» و مفهوم «غربزدگی» است و از این جهت در این سلسله پی‌جویی‌ها همچنان جایی دارد و از این نظر چاپ دوباره‌ی آن در این مجموعه بی‌جا به نظر نمی‌رسد.» (پاورقی صفحه ۱۳ و ۱۴ ما و مدرنیت)

۱۶ مقاله در ما و مدرنیت آمده است، هركدام به تنهایی می‌تواند خوراک مفصل نقد منتقدی را فراهم كند. اما متأسفانه یكی از اشكالات نشریات اینترنتی تازه راه افتاده در ایران و جهان، كمبود جا و مهمتر سرباز زدن مخاطب این نشریات است از مطلبی كه بیشتر از دو بند باشد. پس این مطلب را فقط به حساب معرفی ما و مدرنیت بگذارید:

اصولاً، ما ـ با كمال تأسف ـ دیرزمانی است گرفتار استعماریم، یک طرف این چپاول، استعمارگر است و طرف دیگر آن استعمارزده. صد البته، ما در این خصوص تنها نیستیم، کشورهای بسیاری مثل ما بوده و هستند. كشورهایی كه زمانی آن‌ها را جهان سوم می‌خواندند، بعد مرسوم شد كشورهای عقب مانده، یا عقب نگه داشته شده، خوانده شوند (فعلاً كار نداریم این اسامی درست بوده‌اند یا غلط) در برابر كشورهای اسیر استعمار، كشورهای پیشرفته قرار دارند كه قدرت استفاده از صنعت و مدرنیته را، به خود اختصاص داده‌اند، ‌در این راه، زحمت هم كشیده‌اند، اما اشتلم و زورگویی هم داشته‌اند، كلک و نیرنگ هم زده‌اند، دخالت‌ها هم كرده‌اند در كشورهای آماده‌ی پذیرش استعمار، كه خود این كشورها نخواسته‌اند البته. اما فراموش نكنیم قرن‌ها پیش سنایی خود ما گویا سروده باشد چو دزد با چراغ آید، گزیده‌تر برد كالا. تمام مقالات ناب ما و مدرنیته، در اطراف همین مسایل است. مسایلی كه هویت آدم شرقی را مطرح می‌كند. خواندن این ۱۶ مقاله، سودها دارد، یكی از سودهاش، شناختی است عمیق‌تر كه انسان شرقی از خود پیدا می‌كند. اگر این شناخت اصولی باشد مسلماً به دیگران، مخصوصاً به چهره‌ی استعمارگر، تسری پیدا می‌كند. اگر حمل بر زیاده‌گویی نشود، من از خواندن ما و مدرنیت اگر بیشتر از خواندن «چهره‌ی استعمارگر و استعمارزده‌ی» آلبر ممی، لذت نبرده و سودها نگرفته باشم، به جرأت می‌توانم بگویم، لذتی كمتر و نیز سود كمتری، نبرده‌ام. با این آرزو كه قلم داریوش آشوری پربارتر از همیشه و عمرش طولانی باد، حرف را تمام می‌كنم.

محمد ایوبی



همچنین مشاهده کنید