شنبه, ۱۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 1 February, 2025
نگاهی به فیلم دو خواهر ساخته محمد بانکی
تبلیغات، دنیای عجیبی است. گاهی آدم به این نتیجه می رسد که فقط با دیدن آنونس تبلیغی یک فیلم، دلش خواسته برود آن فیلم را ببیند. بعد از تماشا (و شاید همان وسط های تماشاکردن) هم به این فکر افتاده است که این فیلمی که دیده چندان آش دهان سوزی نبوده است حالابه اینها تبلیغات روزنامه ای و هفته نامه ای و مصاحبه های گوناگون را اضافه کنید و یک فرمول قدیمی که گویا هنوز هم جواب می دهد (یا حداقل در مورد من یک نفر که جواب داد ) تـوقــیـفـی بــودن فــیــلم. راستش دلیـل اصــلــی بـــرای بـــه تــماشــا نشستن فیلم <دو خواهر> برای من اینها بود. ضمن اینکه گفته میشد و خوانده شده بود که محمدرضا گلزار بعد از بازی در همین فیلم و به خاطر دستمزد بالا برای بازی در دو نقش و سخنانی این چنینی، از کار منع شده است و کلی خبرهای خاله زنک وار که عرض کردم، مرا به سمت سالن سینما هل داد. اما بعد از گذشت چند دقیقه آغازین که اتفاقا، هم خوش ساخت است و هم مقدمه خوبی است که علاوه بر دادن اطلاعات کلی درباره قهرمان قصه (امیر) و مینا و جلال، فیلم به ورطه تکراری گویی و تقلید و کپی کاری می افتد.
راستش از روی اتفاق فهمیدم فیلمی از نوع درجه ضعیف هالیوودی - راستش واژه فیلم گیشه پسند کمی غیرمنصفانه است چرا که اگر قرار است فیلمی گیشه را فتح کند باید حداقل استانداردهای ساخت را رعایت کرده باشد و شاید هم کمی بالاتر از حداقل استانداردها، چرا که باید برای پرفروش بودن، تماشاگر را به دیدن فیلم تشویق کرد و فیلمی با ساخت بد و فیلمنامه بدتر می تواند گیشه پسند باشد؟ شاید مثلا واژه سردستی مناسب تر باشد- با عنوان <دو تا هم زیاده> با بازی آنتونیو باندراس منبع الهام نویسنده محترم در نگارش فیلمنامه این فیلم بوده. نمی دانم باید چه گفت وقتی که یک فیلم عینا از روی یک فیلم بی خود و بیارزش کپی برداری شده باشد.
البته در دنیای سینما، بازسازی یا اقتباس، امری است که بسیار دیده می شود اما کپی برداری آن هم در حد پلان به پلان، امری است که این روزها در سینمای ایران بسیار مد شده است. فیلم های بسیاری را می توان دید که یا از روی آثار درجه چندم ( و نه حتی یک فیلم خوب و ارزشمند) ساخته شدهاند و یا به شکلی بامزه از روی فیلم های قبل از انقلاب که در گیشه موفق بوده اند! البته ذکر یک نکته در این جا ضروری است: کپی سازی و کپیبرداری هم برای خود آدابی دارد و سازنده یک اثر هنری اگر قرار است که کپی کار باشد باید ذره ای خلاقیت یا نوآوری داشته باشد و خود این کار هم به سلیقه نیاز دارد. اما همان طور که در سطور قبل هم اشاره کردم، بازسازی یک فیلم آمریکایی در ناشیانه ترین شکل و در کمال بیسلیقگی، چیزی است که دروهله نخست در فیلم مذکوربه چشم می آید. نکتهای که لازم است در این جا به آن اشاره کنم عدم تطابق فرهنگ آمریکایی با فرهنگ ایرانی است. آیا شما خانوادهای را میشناسید که دختر خود را به عقد پسری درآورد که هیچ درباره او نمیداند؟ (حتی در این حد که آیا او برادری دوقلو دارد یا نه؟) آیا یک مدرس دانشگاه که اتفاقا فرد با شعوری هم به حساب می آید متوجه دغل بازی های امیر نمیشود؟ البته به این ضعف عمده، شخصیت پردازی بسیار ضعیف و اتفاقات و حوادث غیرقابل باور دیگر را هم اضافه کنید و در این میان از عنصر مهمی به اسم شانس در فیلم و تصادف - نه یک رویداد منطقی وقابل باور- در فیلمنامه هم غافل نشوید.
وجود زاید بسیاری از افراد که بودن یا نبودنشان در فیلم یکسان است ( دوستان پدر، جوانک نقاش، دکتر روان پزشک و ...) و گنگ و مبهم بودن روابط بسیاری از افراد با شخصیت های دیگر داستان ( ستاره با امیر، بهروز با ستاره و ...) باعث میشود که بیننده دچار سردرگمی شود و از سوی دیگر اورلانگ بودن فیلم از نظر زمانی باعث می شود که حوصله تماشاگر سر برود!به همه این ها بازی های بسیار بد و سطحی بازیگران را اضافه کنید. الناز شاکردوست با همان لحن نادرست و صدای بد و فن بیان بسیار ضعیف تلاش کرده با یک بازی بیرونی و اغراق آمیز (به ویژه درحرکات دست) لوس و ننر بودن مینا را به تصویر بکشد که به دلیل اینکه این حرکات بیشتر از روی اداست تا حس، اصلا به دل نمی نشیند. درباره بازی محمدرضا گلزار و حامد کمیلی هم راستش نمیدانم چه باید گفت جز اینکه یکی حرکات صورتش به جای اینکه به کمک نقش بیاید آن را غیرقابل تحمل کرده و دیگری صدا و نوع خاص حرف زدن ( که خوب متاسفانه خیلی هم جالب نیست و خود من به جای او احساس گلودرد داشتم. در حالی که در فیلم دیگری که همزمان با این فیلم اکران شده است همین نوع گویش البته در حالت اصلاح شده تر و پخته تر به کمک بازی او آمده است) و دلیل حضور نیکی کریمی در نقشی که احتمالا از روی فیلمنامه هم می شود حدس زد در نهایت چگونه خواهد شد را نمی فهمم.
اما در این میان بازی دو نفر به کمک فیلم آمده است و به جرات میتوانم بگویم که تا دو سوم ابتدایی فیلم به مدد حضور این دو قابل تحمل و تا حد بسیار زیادی به فضای کمدی - که قرار بوده فیلم در قالب آن باشد - نزدیک میشود. بهنوش بختیاری و هوشنگ حریرچیان. هردو با یک بازی بیرونی و حرکات حساب شده آنچنان این دو نقش را پررنگ نمودهاند که در خاطر بیننده باقی می ماند.راستش نمیدانم باید درباره این فیلم چه چیز دیگری را اضافه کرد. بعد از اتمام فیلم، جز حسرتی که برای تلف شدن این همه هزینه مالی و استعدادهای بسیاری از افراد حرفهای که در این فیلم سهیم بودهاند بهره دیگری نبردم و باز هم تاسف روی تاسف که تا کی قرار است شعور بیننده با ساخت چنین فیلم هایی زیر سوال برده شود و از سوی دیگر سطح سلیقه تماشاگر عادی را به پایین ترین حد خود نزول داد.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست