شنبه, ۱۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 1 February, 2025
مجله ویستا

برخوردهای مسالمت آمیز پیامبر ص با یهود


برخوردهای مسالمت آمیز پیامبر ص با یهود

درباره صلح نامه پیامبر ص و یهود مدینه هر چه سخن گفته می شود منحصر به پیمانی است که به موادعه یهود شهرت یافته است لیکن در این مقاله قرار داد دیگری که تنها در کتاب اعلام الوری آمده است به عنوان پیمان اصلی میان پیامبر ص و یهود معرفی می گردد و دلایل و شواهدی بر درستی آن متن ارائه می شود

درباره صلح نامه پیامبر(ص) و یهود مدینه هر چه سخن گفته می شود منحصر به پیمانی است که به ((موادعه یهود)) شهرت یافته است. لیکن در این مقاله قرار داد دیگری که تنها در کتاب ((اعلام الوری)) آمده است به عنوان پیمان اصلی میان پیامبر(ص) و یهود معرفی می گردد و دلایل و شواهدی بر درستی آن متن ارائه می شود.

هم چنین این نتیجه به دست آمده که پیمان نامه مشهور, مربوط به یهودیان انصار است و به علاوه, آن مجموعه ای از چند قرارداد است نه یک قرارداد.

بخش دوم این نوشتار به بررسی یکی از سریه های زمان پیامبر(ص) پرداخته و چنین نتیجه گرفته است که این حرکت برخلاف آن چه شهرت یافته سریه نیست, بلکه حرکتی سیاسی است که از سوی رسول خدا(ص) به منظور صلح با یهود خیبر انجام شده است. هر چند پایان این حرکت به درگیری کشیده شده است.

● مقدمه

پیامبر اکرم(ص) پس از هجرت به مدینه, برخوردهای گوناگونی با یهودیان این شهر داشته که از این میان, جنگ های آن حضرت با بنی قینقاع, بنی نضیر, بنی قریظه و خیبر شهرت یافته است. هم چنین آن حضرت سریه هایی را برای کشتن برخی چهره های مفسد یهودی اعزام نموده اند, لیکن درباره برخوردهای مسالمتآمیز میان رسول خدا و یهودیان کمتر سخن به میان آمده است. در این جا دو مورد مهم از این برخوردها بررسی می گردد: یکی انعقاد قرارداد صلح میان آن حضرت و گروه های یهودی مدینه و دیگری تلاش ایشان برای برقراری صلح با یهود خیبر پیش از جنگ با خیبریان, هرچند این تلاش به نتیجه نرسیده است.

منابع اصلی این تحقیق عبارت اند از دو کتاب ((السیره النبویه)) و ((المغازی)). السیره النبویه که به سیره ابن هشام شهرت دارد در واقع سیره ابن اسحاق است که عبدالملک بن هشام (متوفای ۲۱۳ق) آن را جمعآوری کرده و گاه از آن کاسته و گاه مطالبی را برآن افزوده است. محمدبن اسحاق (متوفای ۱۵۰ق) قدیمی ترین سیره نویسی است که روایات او در تاریخ اسلام جایگاه ویژه ای دارد. او کارهای پراکنده پیش از خود را جمع کرده و سیره منظمی را به دست داده است. با وجود آن همه مطالبی که این مورخ درباره روابط پیامبر(ص) و یهود آورده, از پیمان آن حضرت با سه گروه یهودی مدینه سخنی به میان نیاورده است, بلکه گزارش او از پیمان عمومی به گونه ای است که مورخان بعدی, گروه های اصلی یهود را هم در این قرار داد سهیم دانسته اند و به نظر می رسد این توهم ناشی از واژه هایی است که ابن اسحاق در این گزارش به کار برده است.

درباره وثاقت ابن اسحاق اختلاف نظر فراوان است اما به نظر می رسد پذیرش گزارش های او از سوی مورخان بعدی شاهدی بر وثاقت او باشد. گذشته از این, در بررسی های تاریخی به آسانی نمی توان گفته های ابن اسحاق را که با قراین و شواهدی قابل تإیید است, رد کرد, زیرا در این صورت بیشتر اطلاعات تاریخی صدر اسلام با مشکل روبه رو خواهد شد, البته این سخن بدان معنا نیست که هر نقل مشکوکی را هم بپذیریم. در این نوشتار هم چنین از اضافات ابن هشام استفاده های زیادی شده است.

منبع دیگر (المغازی) از محمدبن عمر واقدی (متوفای ۲۰۷ق) است. او تنها مورخی است که خبرهای مربوط به همه جنگ ها و سریه های دوران رسول خدا را به تفصیل ثبت کرده است. قدیمی بودن او و کارشناسی اش در زمینه جنگ ها و سریه ها اعتبار ویژه ای به این کتاب بخشیده و ارائه جزئیات رویدادها آن را بر سیره ابن اسحاق برتری داده است.

پس از این دو منبع اصلی, کتاب های: الطبقات الکبری, تاریخ الخلیفه, الاموال, المحبر, انساب الاشراف, تاریخ یعقوبی, تاریخ طبری, دلائل النبوه, اعلام الوری و دیگر منابع مربوط به سیره و مغازی مورد توجه بوده است. در این میان, کتاب الاموال و اعلام الوری در موضوع پیمان های پیامبر و یهود بیشتر مورد استفاده قرار گرفته است. ابوعبید قاسم بن سلام (متوفای ۲۲۴ ق) مولف کتاب الاموال, دومین کسی است که پس از ابن اسحاق متن کاملی از پیمان نامه مدینه ارائه کرده و به خاطر ذکر نام راویان, حتی برگزارش ابن اسحاق ـ که به سند این قرار داد اشاره نکرده است ـ برتری دارد. در عین حال یکی از مورخانی که درباره شرکت یهودیان معروف مدینه در این پیمان, ابهام ایجاد می کند ابوعبید می باشد که سخن او منشإ اشتباه برخی تاریخ نویسان شده است. علامه ابوعلی طبرسی (متوفای ۵۴۸ ق) صاحب تفسیر مجمع البیان, نویسنده کتاب تاریخ اعلام الوری است. این کتاب گرچه در تاریخ چهارده معصوم(علیهم السلام) است, بخش زیادی از آن به سیره پیامبر اختصاص دارد. از این رو, منبع مهمی در موضوع پیمان با یهودیان اصلی مدینه (بنی قینقاع, بنی نضیر و بنی قریظه) به شمار می رود و بلکه منحصر به فرد است. البته دست دوم بودن این منبع ضرری به اعتبار این نقل نمی زند چون از منابع کهن بر درستی گزارش او شاهد آورده ایم.

درباره بخش دوم این نوشتار ذکر این نکته لازم است که همه مورخان سریه عبدالله بن رواحه را, برای کشتن اسیربن رزام, عنوان کرده اند اما با بررسی گزارش های مختلف به این نتیجه دست یافته ایم که این حرکت به منظور برقراری صلح با خیبر بوده است ولی در هنگام بازگشت هیئت اعزامی, به درگیری کشیده شده است.

۱) پیمان با یهود

پیامبر اکرم(ص) پس از ورود به مدینه با گروه های زیادی پیمان بستند. آن چه مورد نظر ماست پیمان هایی است که یهودیان مدینه در آن شرکت داشته اند. با این که مورخان به مناسبت های مختلف به قراردادهای پیامبر(ص) با یهود اشاره کرده اند اما به متن آن ها چندان توجهی نشده است; مثلا هنگام گزارش جنگ های آن حضرت با سه گروه یهود می گویند: پیامبر با آنان پیمانی داشت که نادیده گرفتند(۱) ولی مواد آن را بیان نکرده اند. تنها دو مورد از این قراردادها به طور کامل ثبت شده که یکی مربوط به همه گروه های مدینه است و به پیمان عمومی و موادعه یهود معروف شده و دیگری مخصوص سه طایفه بنی نضیر و بنی قریظه و بنی قینقاع است. در این فصل مواد این دو قرارداد و طرف های امضا کننده آن بررسی خواهد شد.

الف) پیمان عمومی

یکی از اقدامات رسول خدا(ص) در آغاز هجرت, انعقاد قراردادی میان مهاجرین و انصار بود که در آن از یهود هم فراوان یاد شده است. با وجود اهمیت فراوانی که تاریخ نویسان متإخر برای این پیمان نامه قائل اند و آن را از شاه کارهای دولت مدینه می دانند, مورخان اولیه چندان اهمیتی به آن نداده و به نقل آن همت نگماشته اند. تنها ابن هشام متن آن را از ابن اسحاق روایت کرده و ابوعبید ـ معاصر ابن هشام ـ هم در کتاب الاموال آن را آورده است.(۲) اما متإسفانه مورخانی همچون ابن سعد, ابن خیاط, بلاذری, یعقوبی, طبری و مسعودی اشاره ای به آن نکرده اند. گر چه روایت ابن اسحاق و ابوعبید با قدمتی که دارند برای ما ارزشمند است لیکن تعدد روایات و برداشت های سیره نویسان بعدی نیز می توانست در تحلیل جزئیات قرارداد بیشتر راهگشا باشد.

متن این پیمان که ابن هشام آن را قبل از داستان برادری مهاجرین و انصار آورده, طولانی است. در این جا به بخش هایی از آن که مورد نظر است توجه می کنیم:

ابن اسحاق می گوید:

رسول خدا(ص) بین مهاجرین و انصار نوشته ای امضا کرد و در آن با یهود پیمان بست. آنان را بر دین و اموالشان تثبیت کرد و به سود و زیان آنان شرایطی مقرر فرمود. متن پیمان چنین است: بسم الله الرحمن الرحیم این نوشته ای است از محمد پیامبر(ص) بین مسلمانان قریش و یثرب و کسانی که به ایشان ملحق شوند و به همراهشان جهاد کنند. آنان ملتی واحد را تشکیل می دهند. مهاجرین در پرداخت دیه و فدیه بر آداب پیش از اسلام باقی اند و به نیکی و عدالت آن را می دهند. بنی عوف, بنی ساعده, بنی حارث, بنی جشم, بنی نجار, بنی عمروبن عوف, بنی نبیت و بنی اوس هم بر رسوم پیش از اسلام باقی اند... هر یهودی از ما پیروی کند یاری می شود و با دیگر مسلمانان مساوی است, بر او ستم نمی شود و دشمنش یاری نمی گردد... یهود هنگام جنگ همراه مسلمانان هزینه جنگی را می پردازند.

یهود بنی عوف و بندگانشان با مسلمانان در حکم یک ملت اند. یهودیان دین خود را دارند و مسلمانان دین خود را, اما هر که ستم کند خود و خانواده اش را به هلاکت خواهد انداخت. برای یهودیان بنی نجار, بنی حارث, بنی ساعده, بنی جشم, بنی اوس, بنی ثعلبه, جفنه بنی ثعلبه و بنی شطیبه همان حقوق بنی عوف ثابت است. نزدیکان ایشان هم از این مزایا برخوردارند. کسی بدون اجازه محمد(ص) از این مجموعه بیرون نمی رود. از قصاص جراحتی کوچک هم گذشت نخواهد شد. هر که دیگری را ترور کند خود و خانواده اش را در معرض ترور قرار داده مگر این که به او ستم شده باشد. یهودیان و مسلمانان هزینه جنگ را به سهم خود می پردازند... قریش و دوستانشان پناه داده نمی شوند. اگر کسی به مدینه حمله کرد همه دفاع خواهند کرد. یهود اوس و موالی شان نیز از این حقوق برخوردارند.

این قرارداد همان گونه که پیداست میان مهاجرین و قبایل مسلمان و یهودی انصار بسته شده است. یهودیانی که نامشان در این پیمان آمده شهرتی ندارند و در گزارش های تاریخی توجه چندانی به آن ها نشده است.(۳) گویا این یهودیان همان کسانی اند که یعقوبی درباره آنان می گوید: ((گروهی از اوس و خزرج به خاطر همسایگی با یهود, آیین یهود را برگزیدند))(۴) و به متهودین (یهودی شده ها) یا یهود انصار شهرت دارند. این گروه ها به جهت اوس یا خزرجی بودنشان کمترین تنش ها را با مسلمانان داشته اند(۵) و به نظر می رسد کم کم اسلام آورده و ارتباطی با یهودیان اصیل نداشته اند. علت معروف شدن این پیمان به موادعه یهود هم, شرکت این گروه از یهود انصار, در آن است. اما نام گذاری این قرارداد به موادعه یهود چندان درست نیست چون طرف های اصلی آن مهاجران مکه و انصار مسلمان مدینه هستند. در ابتدای متن و در گزارش منابع دیگر نیز تنها همین گروه به عنوان طرف قرارداد مطرح هستند و هیچ اشاره ای به یهود نشده است.(۶) به همین دلیل برخی محققان براین باورند که این پیمان مجموعه ای از چند قرارداد است که ابن اسحاق و دیگران آن را در کنار هم و به عنوان یک پیمان نامه آورده اند.(۷) تکرار برخی مواد متن نیز چنین مطلبی را تإیید می کند.

به هر حال عنوان ((موادعه یهود)) و شرکت گروه های یهودی انصار در این پیمان نامه, بسیاری را به اشتباه انداخته و موجب شده است گمان کنند سه طایفه معروف یهود ـ که گفته می شود یهود اصلی حجازند(۸) ـ نیز در این قرارداد شرکت داشته اند. علت چنین تصوری این است که اولا, برخی مورخان هنگام نقل این قرارداد از آن سه طایفه نام برده اند.(۹) ثانیا, همه مورخان هنگام بیان جنگ های پیامبر(ص) با این سه گروه یهودی, گفته اند:

((آنان هنگام ورود رسول خدا به مدینه با او پیمان بسته بودند)) و چون متن دیگری غیر از این پیمان به موادعه یهود شهرت ندارد, بلافاصله تصور می شود که مراد از پیمان با سه گروه یهود, همین پیمان عمومی است. لیکن این مطلب درست نیست و این سه گروه در این قرار داد دخالتی ندارند بلکه آنان پیمانی مخصوص دارند که بعدا از آن سخن خواهیم گفت. البته ممکن است انعقاد هر دو معاهده در یک زمان انجام شده باشد اما به هر حال در پیمان عمومی که عنوان موادعه یهود به خود گرفته حرفی از آنان نیست, زیرا این سه طایفه از یهودیان سرشناس مدینه بودند و اگر در این پیمان شرکت داشتند حتما نام آنان برده می شد. چگونه ممکن است از هشت گروه یهودی غیر معروف در این پیمان نام برده شود اما به یکی از سه گروه معروف اشاره هم نشود؟! پس باید گفت پیمان با سه طایفه, غیر از این قرارداد است.

به علاوه مواد این پیمان با آن چه مورخین درباره آن سه گروه می گویند, مطابقت ندارد. آنان می گویند سه طایفه با پیامبر(ص) قرار داشتند که بی طرفی خود را حفظ کرده و حتی به نفع مسلمانان وارد جنگ نشوند(۱۰) اما در این پیمان یهود موظف شدند در جنگ ها همراه مسلمانان شرکت کرده و بخشی از هزینه آن را تإمین ک۱۱نند.() در گزارش های تاریخی هم درباره شرکت این سه طایفه در جنگ ها مطلبی به چشم نمی خورد و تاریخ نیز هیچ گاه آنان را به خاطر کناره گیری از جنگ سرزنش یا متهم به پیمان شکنی نکرده است. پیداست چنین تعهدی (که مسلمانان را یاری کنند) نسبت به رسول خدا نداشته اند و آن چه هست مربوط به یهودیان اوس و خزرج است.

برخی با بیان احتمالاتی درباره شرکت این سه طایفه در پیمان عمومی گویند: ((احتمال دارد آن ها هم جزء پیمان باشند, چون یاد از بستگان اوس و غیره, ضمنا یاد از یهود هم پیمان آن ها هم هست)).(۱۲) اما این سخن درست به نظر نمی رسد چون اولا, انعقاد پیمان با اوس و خزرج هیچ گاه مستلزم قرارداد با هم پیمانان آنان نیست. ثانیا, یاد از یهود انصار در پیمان نامه نشان می دهد که یهودیان اصلی ـ بنی قینقاع و بنی نضیر و بنی قریظه ـ باید مورد توجه بیشتری قرار می گرفتند و اگر همراه هم پیمانان اوس و خزرجی خود در پیمان شرکت داشتند حتما نام آنان نیز برده می شد.

علامه جعفر مرتضی در این باره می گوید: ((روشن است که مقصود از یهود در این قرارداد بنی قینقاع و بنی نضیر و بنی قریظه نیستند بلکه یهودیانی هستند که جزء قبایل انصار بودند)).(۱۳) هیکل هم می گوید: ((در امضای این عهدنامه یهود سه گانه شرکت نداشتند و پس از مدتی بین آنان و پیامبر قراردادی بسته شد.))(۱۴)

ب) پیمان با سه گروه معروف یهود

متن این قرارداد را که رسول خدا(ص) با سه طایفه بنی نضیر, بنی قریظه و بنی قینقاع امضا کرده مرحوم طبرسی در اعلام الوری از علی بن ابراهیم نقل کرده است. متإسفانه این متن هم مورد بی توجهی همه مورخان قرار گرفته و هیچ کس قبل و بعد از طبرسی آن را نیاورده است.(۱۵) جای شگفتی است چنین پیمان مهمی ـ که به سرنوشت سه گروه یهودی به خصوص بنی قریظه مربوط است ـ این گونه از دسترس یا توجه منابع تاریخی و روایی دور بماند و تنها در قرن ششم و برای یکبار متن آن ثبت شود. به هر حال این مهم ترین پیمانی است که در موضوع یهود مدینه با آن سرو کار داریم و به جهت اهمیت و ضرورت آن در مباحث آینده, متن آن را از نظر می گذرانیم:

علی بن ابراهیم نقل می کند یهود بنی قریظه و بنی نضیر و بنی قینقاع نزد پیامیر(ص) آمده گفتند: مردم را به چه می خوانی؟ فرمود: به گواهی دادن به توحید و رسالت خودم. من کسی هستم که نامم را در تورات می یابید و علمایتان گفته اند از مکه ظهور می کنم و به این سنگلاخ (مدینه) کوچ می کنم... یهودیان گفتند آن چه گفتی شنیدیم. اکنون آمده ایم با تو صلح کنیم که به سود یا زیان تو نباشیم و کسی را علیه تو یاری نکنیم و متعرض یارانت نشویم. تو هم متعرض ما و دوستانمان نشوی, تا ببینیم کار تو و قومت به کجا می انجامد. پیامبر پذیرفت و میان آنان قراردادی نوشته شد که یهود نباید علیه پیامبر(ص) یا یکی از یارانش با زبان, دست, اسلحه, مرکب (نه در پنهانی و نه آشکارا, نه در شب و نه روز) اقدامی انجامد دهد و خداوند بر این پیمان گواه است. پس اگر یهود این تعهدات را نادیده بگیرد رسول خدا می تواند خون ایشان را بریزد, زن و فرزندانشان را اسیر و اموالشان را غنیمت بگیرد. آن گاه برای هر قبیله از این یهودیان نسخه ای جداگانه تنظیم شد. مسئول پیمان بنی نضیر حیی بن اخطب, مسئول پیمان بنی قریظه کعب بن اسد و مسئول پیمان بنی قینقاع مخیریق بود.(۱۶)

این قرارداد نسبت به آن چه به پیمان عمومی شهرت یافته از صراحت و انسجام بیشتری برخوردار است, زیرا طرف های آن به خوبی روشن است و پیداست در یک زمان برای هر سه طایفه بسته شده است. ولی مشکل این متن این است که منحصر به نقل طبرسی است و در هیچ منبع دیگری نیامده است. گذشته از این که قدمت کتاب و راوی (علی بن ابراهیم) به اندازه مورخان دست اول سیر نیست. اما آن چه مشکل را حل می کند گزارش ها و شواهدی است که در منابع دست اول بر تإیید مواد این پیمان وجود دارد; این شواهد عبارت اند از:

۱) در بسیاری از منابع وقتی سخن از پیمان شکنی سه طایفه یهودی به میان آمده تصریح شده است که آنان هنگام ورود رسول خدا به مدینه, پیمانی را با آن حضرت امضا کردند.(۱۷) از طرفی گفتیم پیمان عمومی به هیچ رو متوجه این سه طایفه نیست و قرارداد دیگری هم درباره یهود وجود ندارد تا سخن مورخین را راجع به آن بدانیم.

۲) در برخی منابع آمده است یهود با پیامبر قرار داشتند به سود و زیان او قدمی بر ندارند(۱۸) و این مطلب در این پیمان نامه وجود دارد.

۳) مورخین می گویند حیی بن اخطب و کعب بن اسد با رسول خدا و مسئول پیمان بنی نضیر و بنی قریظه طرف قرارداد بودند.(۱۹) این مطلب نیز در این قرارداد بیان شده است.

۴) در منابع آمده است پیامبر(ص) پس از پیمان شکنی بنی قینقاع و بنی نضیر قصد کشتن آنان را داشت ولی از آنان گذشت.(۲۰) درباره قتل عام بنی قریظه پس از پیمان شکنی شان هم مورخان می گویند: ((مردانشان کشته و زنان و فرزندانشان اسیر شدند)).(۲۱) وقتی هم محاصره بنی نضیر و بنی قریظه شدت گرفت یهودیان گفتند: ((اگر تسلیم محمد(ص) نشویم مردانمان کشته و زن و بچه ما اسیر خواهند شد))(۲۲) و این ها کلماتی است که تنها در این پیمان نامه وجود دارد.

مصطفی صادقی

پی نوشت ها:

۱ . ر.ک: ابن هشام, السیره النبویه, تحقیق سقا, ابیاری, شلبی, (بیروت: دارالمعرفه, بی تا) ج ۲, ص ;۲۲۱ واقدی, المغازی, تحقیق مارسدن جونز (قم, دفتر تبلیغات اسلامی, ۱۴۱۴ق) ج ۱, ص ۳۶۵ ـ ۳۶۸ و ۴۵۴ ـ ;۴۵۹ ابن سعد, الطبقات الکبری, تحقیق عطا (بیروت, دارالمکتب العلمیه, ۱۴۱۸ق) ج ۲, ص ;۵۱ بلاذری, فتوح البلدان (بیروت, دارالکتب العلمیه, ۱۴۰۵ق) ص ;۳۵ یعقوبی, تاریخ الیعقوبی, تحقیق مهنا(بیروت, موسسه الاعلمی, ۱۴۱۳ق) ج۱, ص ۳۷۰.

۲ . ابن هشام, همان, ج ۱, ص ;۵۰۱ ابوعبید قاسم بن سلام, کتاب الاموال, تحقیق هراس(قاهره, مکتبه کلیات الازهریه, ۱۹۶۸م) ص ۲۹۱. منابع بعد, همان روایت ابن اسحاق را آورده اند.

۳ . ر.ک: ابن رسته, الاعلاق النفیسه, ترجمه قره چانلو (تهران, امیر کبیر, ۱۳۶۵) ص ۶۲ و جواد علی, المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام (بغداد, نشر جامعه, ۱۴۱۳ق) ج ۶, ص ۵۱۹.

۴ . یعقوبی, همان.

۵ . ابن اسحاق و بلاذری آن جا که نام دشمنان یهودی پیامبر را ذکر می کنند کمترین اشاره را به این قبایل دارند (ر.ک: ابن هشام, همان, ج ۱, ص ۵۱۶ و بلاذری, انساب الاشراف, تحقیق زکار زرکلی(بیروت, دارالفکر, ۱۴۱۷ق) ج۱, ص ۳۴۰).

۶. ر.ک: احمد بن حنبل, مسند احمد (بیروت, دارصادر, بی تا) ج ۱, ص ۲۷۱ و ج ۲, ص ۲۰۴ و کلینی, الکافی (بیروت, دارالاضوإ, ۱۴۰۵ق) ج ۵, ص ۳۱.

۷. عون شریف, نشإه الدوله الاسلامیه (بیروت, دارالجیل, ۱۴۱۱ق) ص ;۲۵ مونتگمری وات, محمد فی المدینه (بیروت, المکتبه العصیریه, بی تا) ص ۳۴۳ و اکیرا گوتو, ((قانون نامه مدینه)), کیهان اندیشه, ش ;۷۵ این محقق ژاپنی با بررسی مواد قرارداد, نتیجه گرفته که آن ترکیبی از چند سند تاریخی است. اگر این مطلب اثبات شود اطلاق ((قانون اساسی)) و مانند آن بر این پیمان نامه وجهی نخواهد داشت چون این قرارداد شامل همه گروه های ساکن مدینه نمی شود.

۸. ابو الفرج اصفهانی, الاغانی (بیروت, داراحیإ التراث العربی, ۱۹۹۴م) ج ۲۲, ص ۳۴۳. البته یهودیان اصیل و اسرائیلی منحصر به این ها نیستند ولی دیگران به این اندازه شهرت ندارند.

۹. ابوعبید, همان, ص ;۲۹۷ ابن کثیر, البدایه و النهایه(بیروت, داراحیإ التراث العربی, ۱۴۱۲ق) ج ۳, ص ۲۷۲.

۱۰. واقدی, همان, ج ۱, ص ;۴۵۴ عامری, بهجه المحافل (مدینه المنوره, المکتبه العلمیه, بی تا) ج ۱, ص ;۲۱۳ دیار بکری, تاریخ الخمیس (بیروت, دارصادر, بی تا) ج ۱, ص ۲۱۳.

۱۱. ابوعبید هم گفته است یهود در جنگ ها همراه پیامبر بودند و سهم خود را می گرفتند (ر.ک: الاموال, ص ۲۹۶).

۱۲. شهلا بختیاری, پیامبر و یهود مدینه (پایان نامه کارشناسی ارشد, تهران, دانشگاه الزهرإ, ۱۳۷۳) ص ۱۲۴.

۱۳. عاملی, الصحیح من سیره النبی الاعظم (بیروت, دارالسیره, ۱۹۹۵م) ج ۴, ص ۲۵۵.

۱۴. هیکل, حیاه محمد (قاهره, مطبعه السنه, ۱۹۶۸م) ص ;۲۲۷ وات هم این نظر را دارد (محمد فی المدینه, ص ۳۴۶).

۱۵. در پاورقی اعلام و بحار الانوار که متن طبرسی آمده, به اکمال الدین, تفسیر قمی و قصص الانبیإ آدرس داده شده است ولی ما حتی با جست وجوی رایانه ای چیزی از این مطالب را نیافتیم تنها چند کلمه از پیمان نامه در قصص الانبیإ راوندی وجود دارد که آن هم از سه گروه یهود و مواد عهدنامه نام نبرده است. گویا مصحح در پاورقی بحار به پیمان شکنی یهود اشاره می کند نه متن پیمان.

۱۶. طبرسی, اعلام الوری (قم, موسسه آل البیت, ۱۴۱۷ق) ج ۱, ص ;۱۵۷ مجلسی, بحارالانوار(بیروت, موسسه الوفإ, ۱۴۰۳ق) ج ۱۹, ص ۱۱۰ و علی احمدی میانجی, مکاتیب الرسول (تهران, موسسه دارالحدیث, ۱۴۱۹ق) ج ۱, ص۲۶۰.

۱۷. واقدی, همان, ج ۱, ص ;۴۵۴ طبری, تاریخ الامم و الملوک (بیروت, موسسه الاعلمی, ۱۴۰۹ق) ج ۲, ص۱۷۲.

۱۸. واقدی, همان, ج ۱, ص ;۴۵۴ بغوی, معالم التنزیل, تحقیق عک رسوار (بیروت, دارالمعرفه, ۱۴۱۵ق) ج ۴, ص ;۳۱۳ عامری, همان, ج ۱, ص ۲۱۳.

۱۹. ابن هشام, همان, ج ۲, ص ;۲۲۰ بلاذری, فتوح البلدان, ص ۳۵ و واقدی, همان, ج ۱, ص ۴۵۵.

۲۰. ابن هشام, همان, ج ۱, ص ;۱۹۱ واقدی, همان, ج ۱, ص ۱۷۷, بلاذری, انساب الاشراف, ج ۱, ص ۳۷۳ و طبری, همان, ج ۱, ص ۱۷۳.

۲۱. برای نمونه ر.ک: ابن هشام, همان, ج ۲, ص ۲۴۰ ; بلاذری, همان, ج ۱, ص ۴۳۳ ; یعقوبی, همان, ج ۱, ص۳۷۱ ; طبری, همان, ج ۲, ص ۲۴۹ و ابن سعد, همان, ج ۲, ص ۵۷.

۲۲ . واقدی , همان , ج ۱, ص ۳۷۳ و طبری, همان, ج ۱, ص ۲۲۵.

۲۳. بغوی, همان, ج ۱, ص ۲۸۲ و طبرسی, مجمع البیان (بیروت, دارالمعرفه, ۱۴۰۶ ق) ج ۱, ص ۷۰۶.

۲۴. منابع دست اول انعقاد آن را در اوایل هجرت می دانند لیکن برخی محققان معاصر با توجه به موارد آن می گویند پیمان نامه در سال های بعد نوشته شده است (اکیر اگوتو, همان; احمد برکات, محمد و الیهود (بی جا, الهیئه المصریه العامه لکتاب, ۱۹۹۶م) ص ۸۳).

۲۵. واقدی, همان, ج ۱, ص ۳۶۳.

۲۶. طبرسی, اعلام الوری, ج ۱, ص ۱۵۸.

۲۷. البته استاد احمدی میانجی پنجمین ماه هجرت را زمان انعقاد آن دانسته اند (مکاتیب الرسول, ج ۱, ص ۲۶۰) لیکن این تاریخ در اعلام الوری و دیگر منابع نیست. از مورخان متإخر تنها دیار بکری موادعه یهود را در ماه پنجم هجرت دانسته است (تاریخ الخمیس, ج ۱, ص ۳۵۳).

۲۸. واقدی, همان, ج ۱, ص ۳۶۸.

۲۹. همان, ج ۱, ص ۴۵۶.

۳۰. همان, ج ۱, ص ;۴۵۴ عامری, همان, ج ۱, ص ۲۱۳ و دیار بکری, همان, ج۱, ص ۴۶۰.

۳۱. واقدی, همان, ج ۱, ص ۴۵۴ و طبری, همان, ج ۲, ص ۱۷۲.

۳۲. واقدی, همان, ج ۱, ص ۱۷۶, و عامری, همان, ج ۱, ص ۱۶۷.

۳۳. ابن هشام, همان, ج ۱, ص ۵۰۱ و واقدی, همان, ج ۱, ص ۱۷۶.

۳۴. مراد از پیمان عمومی در نظر کسانی است که آن را یک مجموعه می دانند. ولی اگر آن را چندین قرارداد بدانیم پیمان عمومی معنا نخواهد داشت.

۳۵. ر.ک: احمد برکات, همان, ص ۸۳ و مونتگمری وات, همان, ص ۳۴۵.

۳۶. خلیفه بن خیاط, تاریخ الخلیفه (بیروت, دارالکتب العلمیه, ۱۴۱۵ق) ص ;۳۴ یعقوبی, همان, ج ۱, ص ;۳۹۵ طبرسی, همان, ج ۱, ص ۲۱۰ و محمد بن حبیب, المحبر (بیروت, دارالافاق, بی تا) ص ۱۱۹.

۳۷. نام این یهودی در منابع گاه اسیر و گاه یسیر و نام پدرش زارم, رازم و رزام ضبط شده است. یکی دیگر از فرماندهان یهود که درجنگ خیبر کشته شد اسیر نام دارد که هیچ گاه به نام پدرش اشاره نشده است ولی برخی از مورخان درباره این دو نفر به اشتباه افتاده اند, برای نمونه ر.ک: واقدی, همان; طبرسی, همان و... .

۳۸. ابن هشام, همان, ج ۲, ص ۶۳۳.

۳۹. ابن اسحاق, خالدبن سفیان بن نبیح و واقدی, سفیان بن خالدبن نبیح ضبط کرده اند (سیره, ج ۲, ص ۶۱۹ و المغازی, ج ۱, ص ۵۳۱).

۴۰. ابن هشام, همان, ج ۲, ص ۶۳۶ و واقدی, همان, ج ۱, ص ۱۷۲.

۴۱. به ترتیب پی نوشت فوق: همان, ص ۶۳۵ و همان, ص ۱۷۴.

۴۲. همان, ص ۵۱ و همان, ص ۱۸۴.

۴۳. همان, ص ۲۷۳ و همان, ص ۳۹۱.

۴۴. واقدی, همان, ج ۱, ص ۵۶۸.

۴۵. چگونه پیامبر به دیگر یارانش فرموده با اسیر گفت وگو کنند یا او را برای گفت وگو به مدینه دعوت کنند و وعده ریاست خیبر را به او بدهند, اما به عبدالله بن انیس فرموده است اسیر را نبینم؟!

۴۶. واقدی, همان, ج ۱, ص ;۵۳۳ داستان بخشیدن عصا, در حرکت عبدالله بن رواحه هم تکرار شده است.

۴۷. همان, ص ۳۹۴.

۴۸. همان, ج ۲, ص ۶۸۶.

۴۹. از مجموع مطالبی که کتب شرح حال نوشته اند استفاده می شود که در میان یاران پیامبر دو نفر عبدالله بن انیس نام داشته اند که نام هر دو هم در منابع تاریخی آمده است (ر.ک: ابن هشام, همان, ج ۱, ص ۴۶۳ و واقدی, همان, ج ۱, ص ۱۱۷ و ۱۷۰).

۵۰. البته بخش های دیگری از این رویداد و دیگر سریه ها را نیز عبدالله بن انیس گزارش کرده است ولی در آن ها مطلب غیر معقولی به چشم نمی خورد و شواهدی بر درستی آن وجود دارد.

۵۱. ابن هشام, همان, ج ۲, ص ۶۱۸. در این کتاب در دو صفحه پیاپی دو تعبیر به کار رفته است که به نظر می رسد با توجه به گستردگی لغات عرب و حروف تعدیه, معنای ((اصاب)) در این دو مورد با یکدیگر فرق کند.

۵۲. این محل در شش میلی خیبر بوده است (ابن هشام, همان, ج ۲, ص ۶۱۸ و واقدی, همان, ج ۱, ص ۵۶۷).

۵۳. بلاذری, همان, ج ۱, ص ۴۸۵.

۵۴. ر.ک: صالحی شامی, سبل الهدی و الرشاد (بیروت, دارالکتب العلمیه, ۱۴۱۴ق) ج ۶, ص ۱۱۲.

۵۵. جالب توجه است که برخی مورخان می گویند: ((پیامبر این گروه را برای کشتن اسیر و یاران یهودیاش فرستاد)). در حالی که همراهی آنان با اسیر پس از رفتن اصحاب پیامبر به خیبر مطرح شد!

۵۶. گزارش این سفر از اضافات ابن هشام است و ابن اسحاق تنها در یک سطر به اصل آن اشاره می کند.

۵۷. درباره زمان حرکت عبدالله بن رواحه نظریات دیگری هم مطرح است. ابن خیاط, ابن حبیب و طبرسی آن را در رویدادهای سال پنجم نوشته اند (تاریخ خلیفه, ص ;۳۴ المحبر, ص ۱۱۹ و اعلام الوری, ج ۱, ص ۱۹۶) ولی این سخن درست نیست چون حرکت عبدالله پس از مرگ ابو رافع بوده (ر.ک: واقدی, همان, ج ۱, ص ۵۶۶) و ابو رافع هم پس از نبرد خندق یعنی اواخر سال پنجم کشته شده است (ر.ک: برخوردهای پیامبر و یهودیان حجاز, ص ۱۳۹). به نظر نمی رسد در آخرین روزهای سال پنجم این حرکت انجام شده باشد, چون آن گونه که برای پیامبر خبر آوردند اسیر در حال جمعآوری نیرو برای حمله به مدینه بوده و بعید است این کار در فرصت کوتاه, پس از مرگ ابورافع, یعنی روزهای باقی مانده از سال پنجم, انجام شده باشد.

۵۸. واقدی, همان, ج ۱, ص ;۵۶۶ ابن سعد, همان, ج ۲, ص ۷۰ و طبری, همان, ج ۲, ص ۴۰۶.

۵۹. ر.ک: عامری, همان, ج ۱, ص ۱۹۳ و واقدی, همان, ج ۱, ص ۳۷۴.

۶۰. واقدی, همان, ج ۱, ص ۵۶۶.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.