چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
اعتماد به کتاب های پیاده رو
شاید گرانی کتاب، سردرگمی مخاطبان برای یافتن کتاب مورد نظر و ممیزیهای سلیقهای از دوره گذشته بر سلیقه مخاطبان سطح شهر تأثیر گذاشته است. طوری که خریدن کتاب کهنه و دست دوم پررنگتر از گذشته میان مردم رواج دارد.به نظر میرسد این روزها برخی از خیابانهای پایتخت میزبان موج تازهای از کتابخوانی شدهاند. موجی که هدایت بخش قابل توجهی از آن را دستفروشان کتاب در میدان و خیابان قدیمی انقلاب به دست گرفتهاند. در بساط اغلب این کتابفروشان به اصطلاح سیار کتابهای متعددی دیده میشود. کتابهایی که از قضا عنوانهای مشترکی را هم تشکیل میدهد. از کتابهای چاپ زیرزمینی هدایت و معروفی گرفته تا کتابهای پژوهشی نظیر دو قرن سکوت زرینکوب و مجموعه اشعاری از شاعران دیروز و امروز.
با این که خیابانهای روبهروی دانشگاه از مدتها قبل کتابفروشیهای بسیاری را در خود جای دادهاند اما به نظر میرسد در سالهای اخیر توجه بخش اعظمی از خریداران کتاب بویژه در حوزه ادبیات معطوف به دستفروشانی شده که مهمان پیاده روهای این خیابان هستند. کتابفروشان مغازه به دوشی که شاید تعداد کتابهای اغلب آنها حتی به ۳۰ عنوان هم نرسد ولی با این وجود مشتریان پر و پاقرص خود را دارند.رهگذران این راسته اغلب مثل هم هستند. از زن گرفته تا مرد، گذشته از این که پیر باشند یا جوان شتابان به این مغازه و آن مغازه میروند. اغلب آنها پرسان پرسان میآیند و سراغ از کتابی نایاب میگیرند. برخی هم ازهمان اول به سراغ فروشندههایی میروند که نه مغازه دارند و نه ویترینهای آنچنانی. ولی در عوض در میان همان چند کتاب اندکی که در بساطشان چیده شده گمشدهای که در هیچ مغازهای رد پایش دیده نمیشود را میتوان یافت.
از ضلع غربی خیابان انقلاب شروع کردم. بیتوجه به مغازههای متعددی که سمت راست خودنمایی میکنند تمام توجهم به پیادهرو و میزبانان آن معطوف میشود. کمی بعد از بازارچه کتاب، نخستین دستفروش کتاب ایستاده. چهرهاش مردی ۴۵ ساله را معرفی میکند. در میان کتابهایی که بر سنگفرش پیاده رو چیده؛ کتابهایی خودنمایی میکنند. کتابهایی همچون «ناتور دشت»، « چاه بابل»، « هستی و نیستی» و « مجموعه اشعار فروغ فرخزاد».
کتابهای متعددی در بساطش دیده میشد. کتابهایی که حدود نیمی از آنها در کتاب فروشیها هم فروخته میشوند. از او که درباره سن و سال خریداران کتابهایش میپرسم میگوید: « کتاب که سن و سال سرش نمیشود. از جوان هفده- هجده ساله گرفته تا پیرمرد ۷۰ ساله برای خرید کتاب مراجعه میکنند. »
شاید در نهایت ۳۰ جلد کتاب در بساط این کتابفروش به قولی سیار دیده شود. کتابهایی که در میان آنها نامهای آشنایی دیده میشود. نکته قابل توجهی که هنگام تماشای بساط دستفروشان کتاب به آن برخواهیم خورد این است که در میان کتابهای آنها هم آثاری از نویسندههای امروزی همچون « گابریل گارسیا مارکز» دیده میشود و هم از قدیمی ترهایی مثل « ایرج میرزا».
این طور هم نیست که گمان کنید فقط کتابهای زیر زمینی یا نایاب در بساط شان پیدا میشود. با این حال چندان هم بیراه نیست که پیاده روهای این خیابان قدیمی را ناصرخسروی کتاب بدانیم. کتابهایی که شاید به سختی ردپایی از آنها در کتابفروشیها دیده شود ولی در عوض میزبانان این پیاده روها میتوانند آنها را در اختیار شما بگذارند. از کتابهای چاپ چهل سال پیش گرفته تا کتابهایی که به علت ممیزیهای چندین و چند باره ازکتابفروشیها جمعآوری شدهاند.
آن طور که یکی از دستفروشان میگفت؛ این مردان مغازه به دوشی که از مدتها قبل خوراک فکری بخش قابل توجهی از افراد اهل مطالعه را تشکیل دادهاند برای آن که کتاب هایشان را در این خیابان به فروش برسانند باید روزانه میانگین ۲۰ تا ۴۰ هزار تومان بپردازند تا کسی کاری به کارشان نداشته باشد. یعنی آن طور هم نیست که بدون هیچ زحمت و دردسری مشغول فروش باشند.به فاصله نه چندان زیادی مرد دیگری کتابهایش را کف پیاده رو پهن کرده. چند نفری مقابل کتاب ها ایستادهاند. اغلب دانشجو هستند و با دقت میان کتاب ها مشغول جستوجو هستند. درباره کتابهایی که معمولاً با بیشترین استقبال روبهرو هستند میپرسم. از او میخواهم که پر فروش هایش را نام ببرد. ولی مرد کتابفروش بدون آن که به کتاب خاصی اشاره کند؛ میگوید: « این طور نیست که بتوانم به شما بگویم مشتریها معمولاً سراغ کدام کتابها میآیند! گاهی اوقات پیش میآید که برخی از مراجعهکنندگان سراغ کتابی را میگیرند. در عوض فردای همان روز ممکن است حتی یک جلد هم از این کتاب فروش نرود. حتی تعدادی از مشتریها هم که دانشجو هستند بر حسب سفارش استادانشان مراجعه میکنند. بنابراین طبیعی است که گاهی موجی برای خرید برخی از کتابها راه بیفتد و مدتی بعد کسی حتی سراغی از آنها را هم نگیرد. جریان دانشگاهی اثر بسیاری در فروش آثاری دارد که یک دفعه مورد توجه خریداران قرار میگیرند. این که استادی به دانشجویانش بگوید که فلان کتاب را حتماً باید بخوانید یا خواندن کتابی را پیشنهاد بدهد اثر بسیاری دارد.» دستفروشان بعدی هم عنوان کتابهایشان فرق چندانی با کتابفروشان قبلی ندارد. اغلب آنها کتابهای مشابهی را در معرض دید رهگذران گذاشتهاند. شاید بتوان این مشابهت را اینگونه تعبیر کرد که متقاضیان این کتابها بخش قابل توجهی از مخاطبان کتابهای ادبیات را تشکیل میدهند.
ممیزی یکی از جدیترین آسیبهایی به شمار میآید که در چند سال اخیر گریبان کتاب و اهالیاش را گرفته است. مشکلی که در نهایت آسیب آن متوجه خوانندگان کتاب میشود. البته درچند ماه اخیر قولهای مساعدی مبنی بر سپردن ممیزی کتاب به اهل فن آن داده شده است. اخباری که قدری موجب دلگرمی خانواده کتاب و نشر شدهاند.
نگاهی به کتابهایی میاندازم که فروشنده دیگری روی مقواهایی بزرگ چیده و مردم را به خرید آنها دعوت میکند. بیشتر از پنجاه سال دارد؛ بر خلاف دستفروش قبلی علاوه بر این که کتاب میفروشد کتاب هم میخواند. بسیاری از کتاب هایش نه قیمتی بر پشت جلدشان حک شده و نه شناسنامهای در صفحه دوم آنها دیده میشود. درباره این که کتاب هایش را بر چه اساسی قیمتگذاری میکند؛ میگوید: « کتاب که قیمت ندارد! کتاب مثل غذاست. هر کسی بر اساس ذائقه و سلیقه فکریاش کتابها را انتخاب کرده و میخرد. شما وقتی خواهان کتابی خاص باشید؛ هر مبلغی را که در توانتان باشد برای آن میپردازید. کتاب هم یک اثر هنریست. هنری که به راحتی نمیتوان برای آن قیمت گذاشت.» باز هم کتابهایی با عنوانهای تکراری و مشابه! اغلب هم از نویسندههایی که آثارشان در چند سال اخیر چندان مورد قبول ممیزان نبوده است. نکته جالب توجه در میان کتابهای این فروشندهها مشابهت در عنوان کتاب هایشان است. گویی که همه آنها با هم قرار گذاشتهاند که کتابهای مشخصی را به فروش برسانند. شاید هم این مخاطبان کتاب هستند که آنان را به سمت عرضه کتابهای واحدی هدایت کردهاند! مسألهای که پاسخ به آن نیازمند تحقیق و بررسی بیشتری است.
با این که تعداد قابل توجهی از کتابهای دستفروشان، چاپ زیرزمینی هستند و قیمتی بر جلد آنها نخورده اما اغلب ارزانتر از کتاب کتابفروشیها عرضه میشوند. حتی با وجود شرایطی که چند سال اخیر برای هزینههای انتشار کتاب و در نتیجه افزایش بیرویه قیمت این کالای فرهنگی رقم زد؛ باز هم آثار عرضه شده از سوی دستفروشان قیمت بسیار مناسبتری دارد. تا جایی که به عنوان مثال «شوهر آهو خانم» علی محمد افغانی که در کتاب فروشیها در حدود ۳۰ هزار تومان فروخته میشود از سوی دستفروشان با مبلغ ۱۴ الی ۱۷ هزار تومان عرضه میشود. شازده کوچولو هم کتاب دیگری است که در بساط این فروشندگان سیار به بهای ۴ هزار تومان عرضه میشود و از سوی کتاب فروشیها تا ۱۵ هزار تومان هم به فروش میرسد. البته از حق که نگذریم کیفیت چاپ این کتاب ها هم گاه با یکدیگر تفاوتهایی دارد. با این وجود این مسأله را هم شاید بتوان یکی از دلایل توجه خریداران کتاب به آثار عرضه شده از سوی دستفروشان کتاب دانست.در میان کتابهای دستفروش بعدی هم کتابهایی مشابه دیگر همکارانش دیده میشود. نوشتههایی که به نوعی بخش قابل توجهی از خوراک فکری کشور را تشکیل میدهند. بخشی که متولیان فرهنگ از آن غافل شدهاند و حالا از کانالهای غیر رسمی به مخاطبان عرضه میشوند.
همین طور که با مرد دستفروش مشغول گفتوگو هستم متوجه افرادی میشوم که به قصد خرید به تماشای کتابهای او پرداختهاند. اغلب جوان هستند و آن طور که از صحبتهایشان مشخص است اغلب از قشر تحصیلکرده. از علی محمدی که دبیر دبیرستان است و ۳۸ سال دارد میپرسم چرا خرید از دستفروشان کتاب را به کتابفروشیها ترجیح میدهد که در پاسخ میگوید: « چند سالی میشود که کتابهای مورد نیازم را از این دستفروشان میخرم. شاید کیفیت چاپ کتاب هایشان پایینتر از آثار مغازهها باشد ولی حداقل خیالم راحت است که نسخه اصلی آنها را خریداری میکنم.»
حول و حوش خیابان دوازده فروردین هم یکی دیگر از این فروشندهها در حال عرضه کتابهایش است. سن و سال چندانی ندارد. از کتابهای پر فروشش که میپرسم میگوید:
« معمولاً به دنبال کتابهای هدایت میآیند ولی در کل حساب و کتاب ندارد. آن طور نیست که بتوان گفت فلان کتاب خواهان بسیاری دارد. »
هنوزم حرفش به پایان نرسیده که مردی در حدود ۶۰ ساله سؤالی میپرسد. کتابی قدیمی را میخواهد. کتابی که در میان کتابهای این فروشنده جوان نیست؛ اما به او قول میدهد در صورتی که قصد خریدش حتمی باشد تا چند روز آینده آن را تهیه کند. فروشنده بعدی موهای به نسبت بلندی دارد که پشت سرش جمع کرده. کلاه کجی هم بر سر گذاشته. با ژست روشنفکرانهای که به خود گرفته ناخودآگاه به تو تلقین میکند که خودش هم اهل مطالعه است. مشغول چسباندن مجدد برگههای تبلیغی رها شده از دیواری است که به خودش تعلق ندارد. میگوید: « دو قرن سکوت، حاجی بابا اصفهانی، خاطرات حاج سیاح و کیمیاگر چند کتاب از پر فروشترین کتابهایم هستند. معمولاً کتابهایی که تازه وارد بازار میشوند با استقبال بهتری هم روبهرو میشوند. مخصوصاً که کتابهای دستفروشان در مقایسه با کتابفروشیها با قیمت بهتری عرضه میشوند. از طرفی کتابهای فارسی زبانی که آن سوی مرزها و بدون مجوز ارشاد منتشر میشوند هم مخاطبان بسیاری دارند.»اگر یک روز وقت بگذارید؛ به این خیابان پر هیاهو بروید و حواستان متوجه متقاضیان این دستفروشان باشید مشاهدات جالبی خواهید داشت. با این که در میان خریداران این کتابفروشان افراد مختلفی دیده میشوند اما اغلب از میان اقشار تحصیل کرده هستند. حال شاید بد نباشد که متولیان فرهنگی به دنبال پاسخ به این سؤال باشند که چرا بخش قابل توجهی از مخاطبان کتاب، خرید از کانالهای غیر رسمی را به کتابفروشیها ترجیح میدهند و خوراک فکری آنها از این طریق فراهم میشود!
مریم شهبازی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست