یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

تئاتر به سایه آمد


تئاتر به سایه آمد

مروری بر نمایش سایه با نگاهی به اجرای «ای وای های»

تئاتر سایه اگرچه خاستگاهی گسترده دارد و می‌توان پراکندگی جغرافیایی وسیعی را برای آن متصور شد، اما اکثر این گستردگی تنها جنبه‌ای تاریخی و تاریخچه‌ای دارد؛ بنابراین می‌توان به دوره‌ای از اوج و اعتلای اینگونه نمایش که دوره ساخت عروسک دو بعدی، دپر سونالیته و فرا واقع‌گرا و استفاده از متریال چرم در ساخت است اشاره داشت؛ عروسک قره‌گوز نماینده تام و تمام عناصر اجرایی اینگونه نمایشی است که عمر اجرایی و نه نمادین، اسطوره‌ای و جنبه توتم‌وار آن به ۵۷۰ میلادی مختوم می‌شود؛ خاستگاه این عروسک نمایشی نمادین ترکیه بود و تکنیک سایه همواره باتئاتر این سرزمین گره خورده است. در حوزه اجرایی تئاتر سایه اگرچه کشورهایی همچون هندوستان، اندونزی و یونان نیز آثاری قابل توجه ارائه کرده‌اند، اما همچنانکه اشاره شد، بیشتر جنبه تاریخی و نه تئوریک به خود خواهد گرفت.

این گونه‌نمایشی اگرچه در میان آثار سنتی ایران کاری محض و بومی نبوده، اما همچنان مورد توجه بسیاری از کارگردانان تئاتر قرار گرفته است، یعنی در مواردی اثر اجرایی آنان موفق و در مواردی هم به دلیل پیچیدگی اجرایی ناموفق از آب درآمده است. تئاتر «ای‌وای‌های» نوشته و کار ستاره امینیان که اخیراً در تالار گوشه‌نیاوران به صحنه رفت از جدیدترین تجربه‌های حوزه دانشگاهی و تجربی بود که پیش از این نیز در جشنواره بین‌المللی تئاتر عروسکی جوایز متعددی را به خود اختصاص داد. نمایش «ای‌وای های» از چند زاویه دید قابل بررسی است؛ مورد اول به بحث بومی‌سازی ژانر مربوط می‌شود. به تعبیری ما با آثاری روبه‌رو هستیم که از نشانه شناسی داستان، فضا سازی، طراحی، نمادپردازی و زبان و لحن اجرایی بومی و ایرانی برخوردار است.

این نمایش با به‌کارگیری نوع روایت کهن و در واقع کهن‌ترین نوع از شیوه روایت خطی و بدون دست‌انداز و تنفس سود می‌برد. اگر ما بین شیوه‌های روایت قصه، داستان، اسطوره کوچکترین وجه ممیز بیانی را به‌کار‌بریم، به راحتی به ژانر روایت این نمایش پی‌می‌بریم. کارگردان برای روایت خود از دستمایه حکایت استفاده می‌کند. ژانر حکایت عمری چندین هزاره بیشتر از قصه و داستان دارد و از این رو به نمایش امکان می‌دهد که به راحتی از تخیل بهره بگیرد؛ ما هرچه از ژانر حکایت به سمت قصه، داستان و رمان پیش می‌آییم، چاشنی تخیل کم می‌شود؛ آنگونه که در آثار برخی از نویسندگان دوران مدرن حتی راوی کنار می‌رود.

بنابراین داستان «ای‌وای‌های» با بهره‌گیری از این ژانر و استفاده از شیوه بیانی مستقیم، تخت و یک‌بعدی قصه‌ای خطی را برای مخاطب تعریف می‌کند؛ نمایش اگرچه عمق و میزانسن اجرایی باب در کارهای صحنه را ندارد، اما از گونه‌ای میزانسن مهیج، تصویری و ریتمیک برخوردار است. یکی از نقاط قوت نمایش طراحی سه فضا بر پرده است. این سه فضا به تناسب زمان و مکان حکایت به راحتی حوادث و رویدادهای قصه را پیش می‌برند و ذهن مخاطب را از صحنه و ماجرایی وارد صحنه و ماجرایی دیگر می‌کنند.

نویسنده این متن یک تکنیک دیگر را نیز به کار برده که همواره همچون شیوه روایتی‌اش مسیر کلی بیان نمایش را برای او راحت‌تر کرده است؛ با اینکه نمایش با تکنیک سایه اجرا می‌شود و در هر حال کارگردان بنابر کیفیت ژانر سایه و عروسکی تنها از ۵۰ درصد فن بیان و تأثیر دیالوگ‌ها سود می‌برد، اما وی همین ۵۰ درصد را نیز برای عروسک‌گردانان راحت‌تر کرده است. بافت زبانی نمایش ترکیبی از شعر و موسیقی است؛ در عین حال همین زبان به تناسب ژانر حکایت کاملاً باستانگرا عمل می‌کند. یعنی ما به جای دیالوگ شخصیت‌های سایه با کلامی ریتمیک روبه‌رو هستیم. بنابراین دکلاماسیون جای دیالوگ را می‌گیرد و این کار را برای عروسگردان بسیار راحت‌تر کرده است؛ این شخصیت‌ها بنابر فضاسازی سه گانه نمایشی از فضایی به فضای دیگر در حرکتند و مدام بار معنایی و نشانه‌شناختی نمایش را پیش می‌برند. یکی از مهمترین ویژگی‌های فضا هم استفاده از طراحی معماری بومی در صحنه‌پردازی است.

این فضاسازی اگرچه به لحاظ تطبیق و تطابق ذهنی مخاطب وجهه مستند ندارد اما در هر حال نمادین است و یک معماری بومی و ایرانی را در ذهن مجسم می‌کند. معماری تجسم یافته در داستان گونه‌ای از ساختمان و مدنیت عهد قجری و یا صفوی را به ذهن می‌رساند. پنجره‌های مشبک، استفاده از رنگ‌های آبی، فیروزه‌ای و قرمز در طراحی شیشه‌های کوچک ، کاشی‌ها و هندسه اتاق‌ها و شهر با چنین زمانی متناسب است، اما جنس قصه انگار مربوط به چند هزار سال پیش است.

این مشی به لحاظ محتوایی نوعی گسست زمانی ایجاد کرده که شاید با مطالعه بهتر کارگردانان از معماری هزاره‌های پیش واقعیت مستندگونه‌تری به کار خود می‌بخشید، اما گذشته از این امر خود ساخت این ماکت و به کارگیری هنر مینیاتور در آن حائز اهمیت است؛ از جنبه دیگر نمایش بنابر سادگی خود اوج می‌گیرد. در این حکایت راد پسر اوستا درزی که عاشق دختر پادشاه است، به دنبال راز طلسم می‌رود. از سوی دیگر کوتوله شخصیت منفی داستان سعی در گول زدن وی دارد و می‌خواهد او را از بین ببرد اما سرانجام راد پیروز می‌شود و به راز طلسم و نیروهای تخیلی دست پیدا می کند. شیوه‌ بیانی نمایش به شدت ساده و رئال است، از این رو کارگردان با استفاده از شیوه‌‌ای شبیه رئالیسم جادویی و با تکیه بر عامل تخیل مرزهای روایی حکایت را گسترش می‌دهد، مثلاً آدم‌ها به راحتی به آهو، پروانه، گل و ... تبدیل می‌شوند و به این شکل بار خیالی داستان گسترش می‌یابد.

بی‌شک پژوهشگرانی که در زمینه تئاترهای سنتی مطالعه دارند، با دیدن چنین نمایشی به یاد همان ژانر قدیمی قره گوز یا حتی نمایشی جدیدتر از آن همچون حاجی وات می‌افتند. این گونه نمایش‌ها علاوه بر بافت کاملاً خیالی و فراواقعی از پتانسیل طنز هم استفاده می‌‌کنند، این در حالی است که نمایش «ای وای‌های» تک بعدی و خالی از طنز است. از سوی دیگر برخی از عناصر ساختاری این گونه نمایش‌ها همچون استفاده از چراغ، فانوسی برای دفورمه کردن فضا یا چهره عروسک‌ها وجود دارد که در همین نمایش آن را مشاهده می‌کنیم، این چراغ تا جایی عنصری و کاربردی و ساختاری است اما نه اینکه ما را به یاد دوره اوج نمایش سنتی قره‌گوز در سال‌های ۵۷۰ میلادی بیندازد، بلکه ما را با خود به همان غاری می‌برد که افلاطون با تمثیل چراغ و سایه‌ها افتاده بر روی دیوارنمای به حقیقتی فراتر از حقیقت عینی آدمیان اشاره می‌کرد؛ چیزی که او عالم مثل نامید و تلنگری را بر ذهن دیداری عینی بشر نواخت که در ورای این واقعیت مجسم، حقیقتی مکتوم نهفته است اما افسوس که این بار فلسفی و معنایی نه در تئاتر قره‌گوز و نه تئاتر سایه ما خودی نشان نداده است، با اینکه هر ذهن منطقی به این نتیجه می‌رسد که تئاتر سایه صددرصد از مثل افلاطون الگو گرفته است.