یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

معلمی كه رئیس جمهور شد


معلمی كه رئیس جمهور شد

چهارسالش بود كه پدرش را از دست داد با فقر از همین دوران آشنا شد در فقدان پدر و مادر نان آور خانه شد در زیرزمین خانه به شكستن بادام و گردو و پاك كردن پنبه مشغول بود و از همین راه با درآمد ناچیزش هزینه زندگی بخورونمیری را تامین می كرد

رجایی كوچك سرانگشتان ترك خورده مادر را می دید و تا عمق جانش از رنج مادر و نداری و تنگدستی رنج می برد. این مشاهدات او را برانگیخت كه در همان دوران كودكی به فكر معاش خانه بیفتد و همزمان با تحصیل در دوره دبستان در مغازه خویشاوندی به شاگردی مشغول شود. شاید كمی از بار سنگین مادر بكاهد. ۱۴ سالش شد. به فكرش رسید از قزوین به تهران بروند. شاید كاری بهتر برایش فراهم شود. رجایی نوجوان به هر دری سركشید، شاگرد مغازه آهن فروشی شد، به دستفروشی پرداخت، هر روز فروش جنسی را تجربه كرد. روزها را به تلاش برای گذران زندگی خود و مادر رنجدیده اش می پرداخت و شب ها به كلاس درس می رفت. دوسال به همین منوال گذشت، قبل از نهضت ملی شدن نفت آخرین بساطی كه برای دستفروشی پهن كرد در سبزه میدان بود. ماموران حكومت رزم آرا طی یورشی به دستفروشان به قلع و قمع آنان پرداختند و این تنها امكان كسب و كار را نیز از او سلب كردند. این روزها ذهن رجایی جوان درگیر یافتن راهی برای امرار معاش روزانه بود. مادر پیرش را یارای كاركردن بیشتر نبود. ولی آخرین راه های كسب درآمد هم برروی او بسته شده بود. سرانجام به صورت پیمانی به استخدام نیروی هوایی درآمد. حقوق ثابت ولو اندك ارتش تا حدی به زندگی او رونق و ثباتی بخشید و از دغدغه ناداری تا حدی كاست. در پنج سالی كه در ارتش خدمت كرد درس را هم پیگیرانه ادامه داد و دیپلم گرفت. در همین سال ها بود كه او به جریان های مذهبی و سیاسی موجود راه پیداكرد. با جریان نواب صفوی آشناشد، در فعالیت های جبهه ملی مشاركت كرد، مسجد هدایت و سخنرانی های گرم طالقانی را شناخت و گمشده اش را در اوجست. این آشنایی آتشی در دل او افكند كه دیگر خاموش نشد و او را به عرصه های دیگر سیاسی كشاند. بعد از كودتای سال ۱۳۳۲ در جریان تصفیه نیروی هوایی او را به نیروی زمینی فرستادند كه موجب اعتراض وی واقع شد. همین مسئله بهانه ای شد كه او در سال ۱۳۳۴ از ارتش استعفا كرده و به شغل معلمی روی آورد. او فقر و محرومیت را با جان و پوست خود چشیده بود و در این سال ها همدردان خود را نیز دیده بود كه در بدترین شرایط در گوشه و كنار سرزمینش عنوان زندگی را با خود یدك می كشند . آموزه های طالقانی با این مشاهدات زجرآور درهم آمیخت و او را به فكر یافتن راه نجاتی دیگر انداخت. اما این بار دیگر به فكرنجات خود از چنگ فقرنبود كه به نجات ملتش می اندیشید. با اعلام تشكیل نهضت آزادی در سال،۱۳۴۰ او به این جریان گرایش پیداكرد و سال بعد به عضویت آن درآمد. سال ۱۳۴۱ تصمیم به ازدواج گرفت. ۲۹ سالش بود و به خواستگاری دختری ۱۹ ساله از آشنایان رفت. برخلاف عرف جاری كه حداقل با وعده وعیدها نوید زندگی خوشی را به همسرشان می دهند، او صادقانه از نداری مال ومنال و داشتن بیماری و ضعف های نفسانی خود سخن گفت. صداقت او مهمترین جاذبه ای بود كه همسرش را به سوی او كشاند. همسری كه با این انتخاب نشان داد با دیگر همسالانش متفاوت است، نگاهی دیگر به زندگی دارد و سودایی پرشور در سر. اولین آزمایش این زوج خیلی زود سررسید. یك سال از ازدواج آنها نگذشته بود كه رجایی را در قزوین همراه با اعلامیه های نهضت آزادی بازداشت كردند. كسی نفهمید و هنوز هم نمی داند در یك ماه ونیمی كه رجایی زندان بود همسر جوانش كه به امیدی به خانه این مرد آمده بود چه شب ها و روزهایی را گذراند و چه نگرانی ها و تشویش هایی در لحظه لحظه های آن دوران به جان و روح او چنگ انداخت. اما گویی تقدیر برای او رویایی دیگر داشت. با دستگیری سران نهضت آزادی و محاكمه آنان فعالیت نهضت نیز از اوج افتاد. اما رجایی پس از آزادی نیز نتوانست آرام بنشیند. گرچه در این سال ها در مدرسه كمال و امثال آن به تدریس مشغول بود و كار فرهنگی و روشنگری برای دانش آموزان را سخت پی می گرفت، اما همچنان در فكر راهی عمومی تر و فراگیرتر بود. پس از دستگیری اعضای مؤتلفه اسلامی با تعدادی دیگر از باقیمانده آنان جمعی سازمان دادند كه در قالب جریانی رسمی و خیریه به نام بنیاد تعاون و رفاه اسلامی فعالیت خود را شروع كرد. این جمع ضمن آن كه به فقرا و محرومین كمك هایی می كرد، برای ارتباط فعالان سیاسی نیز پوشش رسمی مناسبی فراهم كرده بود. اما در پس سال های سكوت و خفقان قبل از ۵۰ به تدریج جریانی دیگر به ظهور رسید كه خیل عظیمی از نیروهای فعال و مبارز را به خود جذب نمود. رجایی كه با سران سازمان مجاهدین در انجمن اسلامی دانشجویان آشنا شده بود نیز به این جریان پیوست. تنها امكانی كه داشت خانه شخصی اش بود كه هرزمان لازم بود در اختیار اعضای سازمان قرار می داد. همسرش در همه این مراحل كه بی شك هزینه هنگفتی دربرداشت همراه و یاور او بود. او كه با اعضای كادر مركزی سازمان در زمان های مختلف آشنایی و ارتباط داشت چنان با آرامش و متانت رفتار می كرد كه به رغم ضربه های متعددی كه به سازمان وارد آمد ساواك به ارتباط وی پی نبرد. او با احمدرضایی، رضا رضایی و بعد از آن بهرام آرام و لطف الله میثمی در ارتباط بود. در مدرسه رفاه نیز با پوران بازرگان همسر حنیف نژاد قبل از مخفی شدن وی همكار بود. بعد از مخفی شدن پوران، رجایی برخی مدارك و نوشته های او را در منزل خواهرش پنهان می كند. یكی از این كتاب ها توسط خواهرزاده به شخص دیگری داده می شود. با دستگیری وی و گرفتن كتاب مورد نظر سرانجام ساواك به رجایی می رسد. در ۱۱ اردیبهشت ۱۳۵۳ رجایی دستگیر می شود. ساواك از او رابطه سازمانی می خواهد و رجایی منكر این رابطه می شود. بازجویی و شكنجه های طاقت فرسایی را تحمل می كند بدون اینكه اطلاعاتی درباره سازمان و ارتباط های خود بگوید. فعالیت های خود را در حد مشاركت در مدرسه رفاه و فعالیت های آموزشی و مذهبی و خیریه نشان می دهد. سرانجام وقتی سازمان با تغییر ایدئولوژی و دستگیری كادر مركزی در سال ۵۴ متلاشی می شود، از طریق آنها اطلاعاتی درباره رجایی لو می رود و او باردیگر به زیر شكنجه می رود. سرانجام بازجوها در حالی كه در گردش كار بازجویی اش نوشتند او عضو سازمان بوده ولی اعتراف نكرده است دست از سرش برداشتند و او را به دادگاه و زندان عمومی فرستادند. او كه همچنان اسرار زیادی از سازمان در سینه داشت بی آنكه حد ارتباط خود را برای دوستان بگوید با كشمكش ها و تنش های فكری درون زندان مواجه شد. تشكیلات مجاهدین در زندان كه در آن زمان رجوی در راس آن بود هر كس را كه استقلال فكری داشت و سئوال یا انتقادی نسبت به مواضع آنها مطرح می كرد طرد و منزوی می كردند و با برچسب و اتهامات گوناگون می كوشیدند او را متهم نمایند. پس از آزادی از زندان در ۲۸ آبان ۵۷ از افراد اولیه و اصلی انجمن اسلامی معلمان شد. پس از بازگشت حضرت امام و استقرار ایشان در مدرسه رفاه، رجایی تلاش كرد تا صدای امام را به گوش مردم برساند. در همین زمان تعدادی از سران رژیم در مدرسه رفاه زیر نظر وی نگهداری می شدند و وی در مقابل عقیده عده ای كه قائل به اعدام این افراد بودند معتقد به اعمال قانون در قبال ایشان بود.

• پیروزی انقلاب اسلامی

یكی از كانون های مهم جهت معرفی فرهنگ اسلامی - سیاسی جدید به جامعه، شبكه وسیع آموزش و پرورش بود. رجایی پس از ورود به آموزش و پرورش با توجه به تغییرات گسترده و ساختاری كه به وجود آورد به سمبل آموزش و پرورش تبدیل شد. رجایی و دیگر اعضای انجمن اسلامی معلمان پس از پیروزی انقلاب نقش بنیادینی در تحقق انقلاب فرهنگی و به ثمررسیدن اهداف آموزش و پرورش نظام جمهوری اسلامی داشتند.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید