چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

استعداد, هیجان, شخصیت


استعداد, هیجان, شخصیت

برای موفقیت شغلی حداقل ۳ چیز می خواهیم

«خوش به حالش! چه‌کار خوبی دارد، عجب درآمدی! کارش را می‌کند، مسافرتش را می‌رود، به کسی هم جواب پس نمی‌دهد؛ آنوقت ما این‌جا باید از صبح تا شب سگ‌دو بزنیم و آخرش به کلی آدم جواب پس بدهیم. تازه، هر دوی ما یک جا درس خوانده‌ایم، با هم دانشگاه رفته‌ایم، پدر و مادر خیلی متفاوتی هم نداشته‌ایم؛ ولی ببین ما کجا و او کجا...» شده است که شما هم گاهی با خودتان از این حرف‌ها بزنید؟ شما هم وقتی شغل خودتان را با دیگران مقایسه می‌کنید، غم به دلتان می‌آید و دل و دست‌تان برای کار کردن سرد می‌شود؟ اگر این‌طور است، بد نیست نگاهی به این مطلب بیندازید و ماهی عمرتان را که در حال غرق شدن است، هرچه زودتر از آب بگیرید...

بسیاری از افراد معتقدند راز موفقیت در یک شغل استفاده از آخرین تکنولوژی‌ها و دستاوردهای مربوط به آن است. اما تنها دانش و ابزار یک کار را داشتن، سبب موفقیت در آن کار نمی‌‌شود. خیلی از اوقات، دو مدیر که هر دو دانش و ابزار یکسان و لازم را در اختیار دارند در آخر ماه نتایج گوناگونی به دست می‌آورند. سوال این است که چه چیزی سبب پیشرفت یک شرکت و افت شرکت دیگر می‌شود، در حالی که کارمندان هر دو شرکت، تکنیک‌های لازم را آموخته‌اند و ابزار لازم را در اختیار دارند؟ جواب این سوال آسان است. برای موفق شدن در یک کار باید استعداد، هیجان و شخصیت داشت. به عبارت دیگر برای موفق شدن ابتدا باید به خود رجوع کرد.

● استعداد یعنی توانایی موفق شدن

استعداد یعنی توانایی‌های یک فرد برای انجام یک کار مشخص. هرچه توانایی‌های یک فرد بیشتر باشد می‌تواند با قدرت، دقت و سرعت بیشتر کار کند و موثر باشد. بهترین روش برای سنجش توانایی‌ها و استعداد‌های افراد گرفتن یک تست هوش است. در این صورت میزان سرعت و ضریب هوشی و درکی فرد مشخص می‌شود و بهتر می‌توان آن فرد را در شغلی گذاشت که قابلیت انجام آن را دارد.

در اینجا باید به این نکته اشاره کنیم که استعداد و ضریب یک کاری را داشتن به معنی دارا بودن دانش تخصصی نیست. بسیارند مدیرانی که دانش تخصصی ندارند اما توانایی لازم برای موفقیت را کسب کرده‌اند و برعکس!

روزنامه شیکاگو در سال‌های جنگ جهانی اول مقاله‌ای توهین‌آمیز در رابطه با هنری فورد، تولیدکننده موتور مشهور V-۸ نوشت و او را بی‌سواد و جاهل معرفی کرد. فورد از روزنامه شکایت کرد و در دادگاه گفت: «شاید من دانش و علم دانشگاهی نداشته باشم اما روی میز کارم تکمه‌های متعددی وجود دارد که می‌توانم با فشار دادن آنها سوالاتم را از متخصصان بپرسم. کسانی در استخدام من هستند که جواب این سوالات تخصصی را می‌دانند. باسواد از نظر من، کسی است که می‌داند چگونه علم و اطلاع خود را به برنامه‌های مشخص عملی تبدیل کند.»

● هیجان یعنی موتور محرکه

اشتیاق آن چیزی است که ما را جلو می‌برد. سبب می‌شود صبح از خواب برخیزیم و به دنبال کارهای روزمره به راه بیفتیم! برای آنکه در شغل‌تان موفق باشید و مهم‌تر از آن حفظش کنید، باید قبل از هر چیز موتورهای مربوط به آن را شناسایی کنید. اگر شما هدف و آرزویی نداشته باشید یا شرایط و محیطی را که به یک کارمند عرضه می‌کنید اشتیاق او را برنیانگیزد، موفق شدن در یک کار بسیار سخت و راه رسیدن به آن طولانی است. نکته‌ای که باید همیشه در ذهن نگه داشت، این است که «توانستن» و «خواستن» تفاوت زیادی با هم دارند و باید بدون مخلوط کردن و ترکیب آنها با هم جداگانه هر یک را برای رسیدن به موفقیت پرورش داد! نباید به دنبال این پرسش بود که آیا فلان داوطلب این کار را می‌خواهد یا نه.

مهم این است که بپرسید چرا این کار را می‌خواهد! برای کسب امنیت؟ پول؟ گذراندن زمان؟ پیشی گرفتن از دیگری، پیدا کردن نفوذ، روابط یا اسم و رسم؟! وقتی هدف یک فرد برای شروع یک کار مشخص شد، آن وقت شما موتورهای اورا پیدا کرده‌اید. بعد باید به این موضوع توجه کنید که چه قدر اهداف این داوطلب با اهداف شرکت هم سو است و پس از آن تنها کافی است این دو را با هم هماهنگ کنید! اما مراقب باشید. اگر اهداف به خوبی شناسایی نشوند و فاصله و شکاف عمیقی بین خواسته‌های داوطلب کار و شرکت وجود داشته باشد مثلا هدف یکی کسب درآمد و هدف دیگری تنها رسیدن به شهرت به هر قیمتی حتی دادن ضرر باشد، احتمال شکست بالا می‌رود.

● چه شخصیتی برای چه شغلی

شخصیت بدون شک یکی از بنیادی‌ترین و مهم‌ترین اصول برای رسیدن به موفقیت است. اجازه بدهید یادآوری کنیم اگر با وجود داشتن افراد زبده و بااستعداد و تکنولوژی لازم باز هم تصمیماتی که در زمینه کار می‌گیرید همان ابتدا شکست می‌خورند، مساله به شخصیت شما یا همکاران‌تان بازمی‌گردد. ۲ قانون را در این بین هرگز فراموش نکنید: اگر به دنبال کارمندی هستید، شخصیت او را از روی حرف‌های خود او ارزیابی نکنید. شاید در نظر شما شخصیت یک نفر خوب و دیگری بد بیاید اما این قضاوت شخصی شماست. پیش از هر نوع داوری، این سوال رااز خود بپرسید: «آیا آن شخصیتی که باب میل من است، در چنین شغلی موفق خواهد بود؟» از نظر بسیاری از کارفرمایان نتیجه‌گرا، شخصیت خوب و بد وجود ندارد و هر شخصی با هر شخصیتی برای کاری مناسب است. اگر شما هم نتیجه‌گرایید، سعی کنید پیش از هر قضاوتی ابتدا بررسی کنید که در حرفه شما چه جور افرادی با چه جور شخصیت‌هایی موفق خواهند شد. وقتی آن شخصیت را یافتید، می‌توانید در مصاحبه شغلی، سوال‌های درست طرح کنید. نکته دیگر اینکه حتما باید از فرد بپرسید پیش از این در چه کاری مشغول بوده است. این موضوع نیز سبب می‌شود تا حدی به خلق و خو و شخصیت فرد داوطلب نزدیک‌تر شوید.

● البته شانس هم بی‌تاثیر نیست

مالکولم گلادول، نویسنده کتاب پرفروش «ابزارها را فراهم کنید!‍» درباره موفقیت شغلی می‌گوید:

وقتی داستان موفقیت انسان‌ها را در زمینه شغلی، ورزشی یا خانوادگی بررسی می‌کنیم، می‌بینیم برخلاف آنچه همه گمان می‌کنند که رسیدن به موفقیت تنها درست خود انسان است، یک‌سری شرایط مناسب در این میان دخیل هستند. مثلا بیل گیتس والدینی داشت که از نظر مالی مشکلی نداشتند و وی توانست از ۱۳ سالگی در مدرسه‌ای عالی درس بخواند؛ مساله‌ای که از عهده هر کسی در آن زمان برنمی‌آمد. بعد توانست از امکانات دانشگاه وازین استفاده کند.

وقتی درس را کنار گذاشت، در حقیقت به مدت هفت سال تمامی مسایل لازم را آموخته بود و فراتر از آن در سن، زمان و شرایط خوبی قرار داشت. در سال ۱۹۷۶ وقتی یک انسان بالغ بود اولین کامپیوترهای شخصی وارد بازار شده بود. اگر چند سال این‌طرف‌تر یا آن طرف‌تر متولد شده بود، همه چیز فرق می‌کرد. اگر کمی بزرگ‌تر بود خانواده‌ای داشت که باید از آنها مراقبت می‌کرد و مطمئنا مشکلاتش به قدری بود که نتواند ریسک کرده و شرکت خودش را احداث کند. اگر هم کوچک‌تر بود، شاید قدرت و جسارت این ریسک را نداشت.

ترجمه: محمدرضا علیزاده