شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

همه گزارشات ساواك قابل استناد نیست


همه گزارشات ساواك قابل استناد نیست

در ۲۷ تیرماه سال جاری از كتاب سه جلدی سازمان مجاهدین خلق از پیدایی تا فرجام كه به تازگی توسط موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی منتشر شده است در فرهنگسرای دانشجو رونمایی شد

‌● متن سخنان احمد احمد در جشن رونمایی كتاب «سازمان مجاهدین خلق ایران: از پیدایی تا فرجام»

در ۲۷ تیرماه سال جاری از كتاب سه جلدی سازمان مجاهدین خلق از پیدایی تا فرجام كه به تازگی توسط موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی منتشر شده است در فرهنگسرای دانشجو رونمایی شد. در مراسم جشن رونمایی این كتاب چهار سخنران احمد احمد، حسین آبادیان، عزت الله شاهی و مجتبی سلطانی به بیان نقطه نظرات خود پرداختند. سخنان احمد احمد گرچه ساده، بی پیرایه و بدون لفاظی های معمول این نوع مراسم ها بیان شد، اما به دلیل پرداختن به موضوعی نو، تازه ولی مبتلابه، بسیار مهم و عبرت آموز به نظر آمد. احمد احمد خود از مبارزانی است كه در دوره رژیم پهلوی با گروه های مبارز بسیاری چون حزب ملل اسلامی، حزب الله و سازمان مجاهدین خلق همكاری و فعالیت داشت و به سبب آن چندین بار دستگیر، شكنجه و زندانی شد.

در آخرین برخورد با مامورین ساواك نیز از ناحیه پا تیر خورد و مصدوم و معلول شد. كتاب خاطرات وی نیز توسط دفتر ادبیات انقلاب اسلامی حوزه هنری چاپ شد و اكنون به چاپ ششم رسیده است.او كه از نزدیك شاهد تغییر و تحولات جریان های مبارز سیاسی و گروه های مبارز بود و زندان، بازجویی و شكنجه را تجربه كرده است در این مراسم به موضوعی پرداخت كه امروزه بسیاری از محققین و نویسندگان تاریخی به آن مبتلا هستند، او می پرسد: «اسناد، گزارشات و برگه های بازجویی به جای مانده از دستگاه پلیس امنیتی شاه یعنی ساواك، برای نوشتن تاریخ چقدر محل اعتنا و ابتنا است» متن سخنرانی احمد در جشن رونمایی كتاب سازمان مجاهدین با اخذ توضیحات تلفنی از وی به شكل زیر كامل شد.

بسم الله الرحمن الرحیم

یكی از خوبی های كتاب «سازمان مجاهدین خلق: از پیدایی تا فرجام» این است كه همه چیز راجع به سازمان را جمع كرده است و مبتنی بر سند، خاطره و گفت وگو نوشته شده است. و من می خواهم در خصوص استفاده از اسناد به جای مانده از ساواك صحبت كنم. در بعضی كتاب ها برخی مسائل كه به استناد خاطرات و اسناد آورده شده است به نظرم خیلی صحیح نیست. كتاب خاطراتی كه منتشر می شود با سی سال فاصله از وقوع حوادث است، در این سی سال طرز فكر، رفتار و نگاه عوض شده است. آنچه كه من امروز به عنوان خاطره می گویم با آنچه كه سی سال پیش اگر یادداشت روزانه می نوشتم متفاوت است.

در تعدادی از این كتاب ها حرف هایی در خصوص دختران و پسران مبارز سیاسی زده اند كه برای ما كه آن زمان را دیده و تجربه كرده و آنها را می شناسیم قابل قبول نیست. در آن زمان رژیم پهلوی بهترین دختران و بهترین پسران ما در هر خانواده كسانی بودند كه در جریان مبارزاتی قرار گرفته بودند. اما وقتی كتاب درباره آنها می نویسند طوری جلوه می دهند كه این دختر خانم بیچاره از یك زن بدكاره هم پست تر بوده است. نویسندگان این مطالب بدانند كه فردا باید نزد خدا جوابگو باشند. ببینید من تعدادی از برادران و رفقای قبل از انقلاب را می شناختم، كه حتی برخی انحرافاتی داشتند، پس از پیروزی انقلاب آمدند و بعضی هم مسئولیت گرفتند، خب پس چطور ما آنها را بد می دانیم، اما اینها را نه الان، مبتنی بر گزارشات ساواك كتاب می نویسند و برای خودشان آن را مستند می كنند، من می خواهم بپرسم كه این ساواكی ها كه بودند اگر خوب بودند، چرا علیه آنها قیام كردید و چرا انقلاب شد اگر بد هستند، پس حرف ها و گزارشاتشان نیز بد است و غیرقابل اعتنا.

ساواكی ها كسانی بودند كه پول می گرفتند و كار می كردند، هر چه هم از دست شان بر می آمد می نوشتند، از همان ساعت اول دستگیری، فرد را كتك می زدند و شكنجه می كردند حتی اگر اعتراف و اطلاعی به دست نمی آوردند اما در گزارشی به بالا دست خود می نوشتند متهم در حال همكاری است تا به این ترتیب كم كاری و بی عرضگی خود را در اعتراف گرفتن بپوشانند، حال آیا می شود كه چنین گزارشی را دال بر همكاری فرد دستگیر شده با ساواك و به نشانه خیانت منتشر كرد.

به عنوان مثال یكی از رفقای مرا كه با هم خیلی صمیمی بودیم و چهارده پانزده سال با هم در مسیر مبارزه بودیم، كتابی برایش تنظیم كردند كه من از خواندن و دیدنش، خدا شاهد است كه خجالت كشیدم.

چرا چون در آن ساواك گزارش كرده است در این تاریخ چنین بوده و دنبال او بوده اند در هر جا كه او بوده ساواك هم بوده است. یا در جایی دیدم كه ساواك مطلبی راجع به سه نفر گزارش كرده است كه براساس آن چنین نتیجه گیری می شود كه یكی از آن سه نفر ساواكی بوده است، نه این صحیح نیست باید شرایط و نحوه تهیه گزارشات توضیح داده شود.

راجع به شكنجه ها و مقاومت افراد نیز باید بگویم، بسته به نوع شكنجه و زمان بندی گروه ها مقاومت افراد فرق می كرد. در خصوص مقاومت یك فرد باید شكنجه، زمان، موقعیت، مكان و توان فرد را در نظر گرفت، بعد اظهارنظر كرد. اینكه می نویسند فلانی مقاومت كرد و یا دیگری برید و خیانت كرد، یعنی چه ما اصلا مقاومت مطلق نداریم، تمام دستگیرشدگان بسته به شرایطی كه داشتند حرف و مطلبی را در بازجویی گفته اند كه شدت و حدت آن متفاوت است... ما همه بازجویی دادیم و چیزهایی گفتیم، اما باید دید در چه شرایطی و چه چیزهایی گفتیم.

جدا از خائنین، مقاومت مبارزان در زیر شكنجه ها و بازجویی ها، بیشتر بستگی داشت به قرار زمان بندی شده گروه مربوط. هر گروه، دسته و سازمان مبارز با توجه به روش و استراتژی مبارزاتی خود جدول زمان بندی داشت كه براساس آن تعریف می شد عضو دستگیر شده تا چه ظرف زمانی باید مقاومت كند و پس از آن مجاز است چه اطلاعاتی را لو بدهد و در این ظرف زمانی معین است كه هم تیمی های فرد دستگیر شده وظیفه دارند كه خانه های تیمی، امن و جمعی و محل های رفت و آمد را پاكسازی كنند. این زمان بندی از گروهی به گروه دیگر از هشت تا ۴۸ ساعت كمتر و بیشتر متغیر بود. پس از این ظرف زمانی فرد می توانست اطلاعات و آدرس هایی را لو بدهد چرا كه اطمینان داشت هم تیمی هایش تدابیر امنیتی و حفاظتی را به كار بسته اند. حال برگه های بازجویی فردی مبارز كه پس از این ساعت مقاومت به دست آمده اگر منتشر شود چقدر می تواند محل اعتنا و ابتنا باشد.

ضمنا مقاومت افراد بسته به شكنجه ها و شرایط و اقتضای زمان دستگیری نیز متفاوت است. به عنوان مثال وقتی من كه در سال ۴۴ دستگیر شدم، شكنجه در حد كف دستی و چك و لگد بود. یعنی بازجو می آمد مثل دوران مدرسه با تركه می زد به كف دست، یا كشیده چك و سیلی را می خواباند تو گوش طرف، اما در سال ۵۰ می بستند به تخت و با كابل به كف پا می زدند. از سال ۵۲ به بعد هم شكنجه ها پیشرفته تر شد آپولو آمد و شوك الكتریكی و... به این ترتیب وضع مقاومت ها در دوره های مختلف فرق داشت، نمی توان كسی را كه سال ۴۴ دستگیر شده و حرف نزده قهرمان دانست و آن دیگری را كه ده سال بعد در ۱۳۵۴ دستگیر شده و پس از تحمل شكنجه های پیشرفته اطلاع و خبری را گفته است خائن دانست. در كتابی می خوانید كه فلانی را گرفتند و بعد از او كه و كه را گرفتند، والله این القای گناه است. چرا كه این فرد دستگیر شده در ظرف زمانی مقرر مقاومت كرده بعد طبق قرار با گروه اطلاعاتی را گفته است، حال اگر به دلیل سهل انگاری هم تیمی ها بروند و چند نفر را بگیرند و بیاورند، این امر دیگر به او مربوط نیست، آنها نتوانسته اند تدابیر امنیتی را به كار ببندند.

در سال ۵۳ ۱۳۵۲ برای یك خانه تیمی چهارنفره قاعده این بود كه در روز به غیر از یك خانم كسی در خانه نماند و اسباب شك را فراهم نكنند. ساعت ۶ صبح از خانه كه بیرون می آمدیم باید تا دو بعدازظهر به خانه برمی گشتیم، و یا در نقطه ای و جایی علامت سلامت می زدیم. اگر كسی تا این ساعت به خانه بر نمی گشت یا علامت سلامت نمی زد، سه نفر دیگر باید تا ساعت سه بعدازظهر آنجا را تخلیه می كردند، فرد بازنگشته، اگر دستگیر شده بود تا هشت ساعت باید هر طوری كه شده بود مقاومت می كرد و در این فرصت دوستان او باید تمام مدارك و ردپاها را از بین می بردند.

لذا می بینیم ساواك هم با علم به این قضیه بیشترین فشار و شدیدترین شكنجه را در همین دوره ساعت به متهم وارد می كرد تا با به دست آوردن كوچكترین نشانی وارد عمل شود. حال اگر فردی در این ظرف زمانی مقاومت می كرد و پس از آن اطلاع و یا آدرس را لو می داد و ساواك می رفت و در آن آدرس سه نفر را می گرفت و می آورد این دیگر ربطی به مقاومت فرد ندارد و ما نمی توانیم با توجه به اطلاعاتی كه او طی یك جدول زمان بندی مجاز بوده بگوید او را خائن معرفی كنیم. مقصر هم تیمی ها بوده اند كه سهل انگاری كرده اند.

مگر زیرشكنجه چقدر می توان مقاومت كرد. ما كه مردان آهنین نبودیم، ما هم پوست و گوشت و استخوان بودیم، همان طور كه چكی به صورت شما می خورد دردتان می گیرد، شلاق می خورید دردتان می گیرد، ما هم چنین بودیم، و تا یك جایی می توانستیم مقاومت كنیم. آدم خارق العاده و معاذ الله پیغمبر و امام و معصوم كه نبودیم. خدا را گواه می گیرم در سال ۵۰ وقتی مرا دستگیر كردند، دست هایم را بستند و آن قدر مرا زدند و شكنجه كردند و به حدی از ناراحتی عصبی رساندنم كه همین طور ممتد جیغ و فریاد می زدم تا آنكه یكی از همین ساواكی ها روی سرم نشست تا داد نزنم، من هم بی اختیار چنان او را گاز گرفتم كه فریاد خود او هم به آسمان رفت. به هر حال ما بنابر زمان بندی و به تشخیصی كه داشتیم مقاومت می كردیم. اما تصریح می كنم آدم های خارق العاده و آهنی و چوبی نبودیم كه ما را شكنجه كنند و هیچ احساسی نداشته باشیم و عكس العملی نشان ندهیم، نه داد می زدیم از این ور به آن ور فرار می كردیم و گاهی هم درست و غلط چیزی می گفتیم، و بدانید ما كسی را نداریم كه مقاومت مطلق كرده باشد، نه من چنین چیزی و كسی را یاد ندارم.

این را هم در نظر بگیرید علاوه بر موارد فوق توان افراد نیز متفاوت است و این دست خود آنها نیست. كسی می تواند سه روز، دیگری چهار روز و آن دیگری می تواند یك هفته مقاومت كند، اما یكی هم فقط می تواند یك تا دو ساعت تاب بیاورد. بالاخره مقاومت ها شكسته می شد و اگر زمان بندی در این شكسته شدن رعایت می شد آسیب ها كمتر بود، حال دیگر فردی را كه این چهارچوب را رعایت كرده است نمی توانیم خائن قلمداد كنیم. خائن كسی است كه از این فرصت استفاده نكرده و در همان خانه مانده است و تركش نكرده تا آمده اند و دستگیرش كرده اند.

مثال عینی برایتان بزنم. علیرضا نابدل یكی از پیشگامان چریك های فدایی خلق بود. من در زندان اوین سال ۱۳۵۱ او را دیدم، برایم تعریف كرد وقتی كه دستگیر شد از ناحیه شكم گلوله خورده بود و عملش كرده و شكمش را بخیه زده بودند.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.