پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
مجله ویستا

واحد خاكدان


واحد خاكدان

پدربزرگ واحد خاكدان از اهالی آذربایجان بود كه در جوانی به یكی از شهرهای روسیه مهاجرت می كند, آن جا ماندگار می شود و با زنی روسی ازدواج كرده كه «ولی الله خاكدان» پدر واحد, از ثمره ی این ازدواج است

▪ متولد ۱۳۲۹ تهران

▪ دیپلم نقاشی: هنرستان هنرهای زیبا تهران ۱۳۵۰

▪ لیسانس معماری داخلی: دانشكده هنرهای تزیینی تهران (دانشگاه هنر) ۱۳۵۵

▪ بورس سه ساله استفاده از آتلیه دولتی ۱۹۹۶-۱۹۹۳ Haven Kunsthaus آلمان

پدربزرگ واحد خاكدان از اهالی آذربایجان بود كه در جوانی به یكی از شهرهای روسیه مهاجرت می‌كند، آن‌جا ماندگار می‌شود و با زنی روسی ازدواج كرده كه «ولی‌الله خاكدان» پدر واحد، از ثمره‌ی این ازدواج است. ولی‌الله در سال‌های بعد از انقلاب اكتبر به ایران برمی‌گردد و در تبریز زندگی می‌كند. در سن دوازده سالگی نزد زن و شوهری روسی كه طراح صحنه بودند و برای راه‌اندازی تئاتر تبریز به آن‌جا آمده بودند, مدتی كار می‌كند. روش كار را از آن‌ها فرا می‌گیرد و بعد از آن خودش ادامه می‌دهد و مدتی بعد نیز به تهران می‌آید.

وی از پیشكسوتان طراحی صحنه تئاتر و سینمای ایران است كه به‌طور حرفه‌ای سال‌ها این كار را انجام می‌داد. ساخت شهرك سینمایی غزالی به اتفاق مرحوم علی حاتمی و برای فیلم هزار دستان، از جمله كارهای او است. وی مهارت خوبی در نشان دادن سطوح زمان‌د‌ار و كهنه داشت و به‌خوبی فضاهای معماری گذشته را در طراحی‌های صحنه‌ای كه انجام می‌داد، تجسم می‌بخشید.

«در بچگی دوران پُر هیجانی داشتم. چون اكثراً در تئاتر و صحنه‌های فیلم‌برداری بزرگ شدم، دنیای مجازی و كاغذی. در صحنه‌های تئاتر و فیلم همه چی بود. تمام وسایل زندگی و طبیعت كه همه‌ی این‌ها با پاپیه ماشه درست شده بودند، خیلی جذاب بود. صخره‌ها، كوه‌ها، درختان، مبلمان، قفسه كتاب و ... همه از جنس كاغذ بودند. كسی كه طراح صحنه است باید حتماً نقاشی هم بلد باشد، و پدرم خیلی خوب این كار را انجام می‌داد و بنابراین همیشه رنگ، بوم، كاغذ و آن‌هم به شكل حرفه‌ایش كاملاً در دسترسم بوده است. از عواملی كه از بچگی شروع به نقاشی كردم، شاید همین بوده است.»

واحد، كتابخانه‌ی پدر را هم در اختیار داشت. گنجینه‌ای از كتاب‌های ادبیات و نقاشی. پس از همان كودكی چشمش به نقاشی آشنا بود. پدرش نیز معلم و راهنمایش می‌شود. وقتی اشتیاق پسرش را می‌بیند، از هیچ چیزی برای او دریغ نمی‌كند؛ با حوصله كنارش می‌نشست و كتاب‌ها را با هم ورق می‌زدند، رفته‌رفته او را با دنیای هنر آشنا كرد، چشم و گوشش را با نام‌ها و سبك‌ها و نقاشی‌ها الفت داد و تكنیك‌های نقاشی و نحوه‌ی استفاده از ابزارها را به او یاد داد. با هم به جاهای مختلف می‌رفتند، به محله‌های قدیمی و به دیدار ساختمان‌های دوره‌ی قاجار. آن‌جا می‌دید كه پدر چگونه ساختمان، گوشه و یا بازمانده‌ای از یك گچبری را مدت‌ها با حوصله و دقت نگاه می‌كرد و باز شاهد بود كه پدر چگونه آن‌چه را دیده، خیلی دقیق در صحنه‌آرایی فیلمی بازسازی می‌كند. «ردّپای كار صحنه‌آرایی پدرم هنوز در كارهای امروزی من كاملاً مشهود است. مخصوصاً در تابلوهایی كه نمای داخلی ساختمان‌های رها شده را نقاشی می‌كنم، و كلاً نوعی تركیب‌بندی تئاتری در كارهایم همیشه نمایان است.»(۱)

مشوق دیگر واحد، مادرش است. زنی صبور كه همه‌ی وجودش را وقف فرزندانش می‌كرد. خانه را همیشه مثل دسته گًل تمیز و مرتب می‌كرد. به مجسمه‌های كوچك چینی و برنجی علاقه‌ی فراوانی داشت و با دقت از اشیا قدیمی نگه‌داری می‌كرد. «همیشه یك اتاق در خانه‌ی ما به اشیا كهنه و قدیمی از جمله چمدان‌های كهنه اختصاص داشت: آن‌طور كه مادرم می‌گوید از دو سالگی مداد در دستم می‌گرفتم، یادم هست وقتی كه به كودكستان می‌رفتم، همیشه یك دیوار، فقط پر از نقاشی‌‌های من بود.

در دبستان این قضیه ادامه پیدا كرد. بسیار نقاشی می‌كردم، و همه‌ی بچه‌ها دوستم شده بودند. كاغذ می‌آوردند تا برای‌شان نقاشی كنم. تابستان‌ها كه خانه بودم، صبح اول وقت، بچه‌های محل به در خانه‌ی ما می‌آمدند، گچ و ذغال می‌آوردند تا كف كوچه را برایشان نقاشی كنم. اژدها، كاروان شتر، اسب سواران و ... هنوز آن كوچه هست، در خیابان جمهوری. هر از گاهی كه به تهران می‌آیم سری هم به آن‌جا می‌زنم.» ‌

تحصیلات دوران متوسطه را در دبیرستان هدف دنبال می‌كند. مدیر مدرسه متوجه توانایی‌اش می‌شود، برای مسابقات كشوری دانش‌آموزان او را معرفی می‌كند. در رشته‌ی آبرنگ اول می‌شود و به اردوی رامسر می‌رود. از جمله داوران آن سال غلامحسین نامی است كه با واحد آشنا می‌شود و بعدها هم اوست كه مشوق وی است تا در «هنرستان هنرهای زیبا» ثبت‌نام كند. سال ۱۳۴۷ وارد هنرستان می‌شود.

مرحوم مقیمی، محمود فرشچیان، علی قهاری، محمدابراهیم جعفری و بهرام عالیوندی از جمله اساتید سال‌های تحصیل او در هنرستان هستند. او كه تا قبل از این به‌خوبی طبیعت‌سازی می‌كرد، با ورود به هنرستان دوران تازه‌ و پرباری برای او شروع می‌شود و نقاشی را به شكل آگاهانه‌تری دنبال می‌كند. بسیار زیاد كار می‌كرد و مورد تشویق قرار می‌گرفت. هر سه سال را در مسابقات كشوری شركت می‌كند و برای هنرستان مدال می‌آورد. ابراهیم جعفری از جمله معلم‌های موثر او هست و در این فضاست كه با برخی جریان‌های مدرن در نقاشی آشنا می‌شود.(۲) آثاری متاثر از كارهای كوبیستی براك، از جمله تجربه‌های وی در این دوره است.

در سال ۱۳۵۰ وارد دانشكده هنرهای تزیینی (سابق - دانشكده هنر فعلی) می‌شود. دو سال اول عمومی را كه گذراند،رشته معماری داخلی را انتخاب می‌كند و خودش نقاشی را كماكان و به‌طور جدی دنبال می‌كند. از جمله اساتید او در این سال‌ها «شید دل» و «بیژن بصیری» است، و هم‌كلاسی‌های او هادی جمالی، علی‌رضا اسپهبد، اردشیر تاكستانی، مصطفی اسدالهی و دادگر هستند. «در دوران دانشكده آقایان استاد غلامحسین نامی و شید دل در بارور شدن توانایی من در نقاشی و طراحی نقش بسیار موثری داشتند. از طریق كارهای غلامحسین نامی با هنر پیشرو آشنا شدم و نگرش‌های اجتماعی و واقع‌گرایانه در كارهای شید دل دریچه‌ای بود برای آشنایی با هنر سوسیال رئالیسم آمریكای جنوبی (...) در كنار این اساتید باید بگویم كه قسمت عمده‌ای از زندگی هنری من مدیون همكاری با گالری سیحون است و بدون راهنمای‌های سیحون به‌طور یقین چنین شكلی نمی‌گرفت.»_(۳)

سال ۱۳۵۲ اولین نمایشگاه انفرادی خود را در گالری سیحون برگزار می‌كند. این دسته از آثار كه شروع فعالیت حرفه‌ای او شمرده می‌شوند، مجموعه كارهایی با گرایش‌های آبستره و یا نیمه آبستره هستند كه در آن‌ها از موتیف‌های ایرانی، به‌خصوص موتیف‌های دوران پیش از تاریخ در اِلمان‌های كوبیستی بهره برده است. «اولین نمایشگاه رسمی من در سال ۱۳۵۲ در گالری سیحون بود. كارهایی كه در این نمایشگاه به معرض تماشا گذاشته بودم به‌طور قطع ابتدا و انتهای دوره‌ی نقاشی آبستره من بود.


واحد خاكدان

دومین نمایش آثار را سال بعد در گالری قندریز برپا می‌كند كه شروع كارهای سوررئالیستی او می‌باشد. عناصر نامتجانس مثل پیچ، استخوان، سیب، اسفنج‌های دریایی، ابر، گل و ... یعنی اشیایی طبیعی و بومی، همجوار اشیایی از تمدن مدرن، اجزای آثار او در این دوره است. این عناصر پویا و در حال پرواز، در كنار سطوح تخت و ایستا، تباین‌های مورد علاقه‌ی او هستند كه بعدها نیز در كارش تكرار می‌شوند.

روش كار او در این دوره واقع‌نمایی با استفاده از فضای رنگی نقاشی كلاسیك اروپا است. «دو نكته باعث شكل‌گیری این دوره از كار من شده‌اند: یكی این‌كه من واقعاً دوست داشتم اشیا را آن‌گونه كه می‌دیدم بكشم. نكته‌ی دیگر این بود كه به هر حال از این عناصر می‌بایست تركیبی به‌وجود بیاورم. نتیجه فضایی شد كه آن را سوررئالیستی نامیدند.»

سال ۱۳۵۵ از دانشكده فارغ‌التحصیل می‌شود و به سربازی می‌رود، دو سالی كه برای او بسیار تعیین كننده هستند.

دوران خدمت او در مناطق بسیار محرومی سپری می‌شود و او در آن‌جا از نزدیك شاهد زندگی فلاكت‌بار و بسیار فقیرانه‌ی مردمی می‌شود كه از حداقل امكانات زندگی بی‌بهره بودند. واحد كه به‌واسطه‌ی توانایی‌هایی كه داشت، در تهران مورد توجه قشر مرفه‌‌ای قرار گرفته بود كه از او كار می‌خریدند و وی را به‌نوعی وارد جرگه‌ی خود كرده بودند، در برخورد با محیط تازه، در همه‌ی باورهای خود نسبت به نقاشی تردید می‌كند.

«برخورد با آن دنیا مرا كاملاً منقلب كرد. فكر كردم به‌عنوان یك هنرمند، آیا این مردم هم سهمی از هنر من خواهند داشت؟ آیا اصلاً هنر مدرن به درد این مملكت می‌خورد؟ چنین تردیدی باعث شد كه یك سال اصلاً نقاشی نكنم. واقعاً طول كشید تا مجدداً قادر شوم كه قلم در دست بگیرم. دوره‌ی سختی بود. اگر چه طرز فكرم ایده‌آل‌گرا بود، ولی خوشحالم كه این دوره را گذراندم.»

دو سال سربازی واحد سال‌های اوج‌گیری بحران‌ها و شدت‌گیری فعالیت‌های سیاسی و جنبش‌های مردمی در ایران بود. مردم فقیر موضوع محور و بهانه‌ی انقلاب بودند، و تحصیل‌كرده‌ها و روشنفكران نیز خود را متعهد در برابر آنان می‌دانستند. آثار نقاشان ایرانی در این زمان، گواه این ادعاست.

نویسنده : وحید شریفیان

نویسنده : حسن موریزی‌نژاد

پی‌نوشت:

۱ـ مصاحبه با واحد خاكدان، شفق اسد. طاووس شماره ۳و ۴،۱۳۷۹ صفحه ۱۷۲

۲- پیشین، صفحه ۷۲

۳- در اواخر اسفند ۱۳۸۴ به همت خانم رزیتا شرف‌جهان در گالری طراحان آزاد، جهت آشنایی با واحد خاكدان، ابتدا هادی جمالی به‌طور اجمال وی را معرفی و سوابق كاری او را شرح دادند، سپس آقای خاكدان با نمایش اسلاید آثار، مراحل كاری خود را توضیح دادند. در این مقاله از مباحث صورت گرفته در این جلسه نیز استفاده شده است.

۴- مصاحبه با واحد خاكدان، شفق اسد. طاووس شماره ۳و ۴ ، ۱۳۷۹ صفحه ۱۷۴

۵- پیشین. صفحه ۱۷۴

۶- مردی با چمدان قرمز. گفتگو با واحد خاكدان. محمدرضا شاهرخی‌نژاد. روزنامه شرق، سال دوم، شماره ۷۱۹ اسفند ۱۳۸۴

۷- مصاحبه با واحد خاكدان، شفق اسد. طاووس شماره ۳و۴، ۱۳۷۹ صفحه ۱۷۶


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.