جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
غرق در آتشبازی
«این شبها که آفتابی نمیشوی» عنوان مجموعه شعری است از اسماعیل اللهدادی که امسال از سوی انتشارات روزگار به بازار کتاب آمده است. این مجموعه ۲۶ عنوان شعر را درون خود جای داده است.
مجموعه شعری از یک شاعر جوان که مانند همعصران دیگرش دغدغههای شعری و اندیشهورزانه خود را دارد.
برجستهترین ویژگی اشعار این مجموعه سادگیشان در زبان است.
شاعر دست به هنجارگریزی در رویه بیرونی زبان نمیزند و در نهایت کلمات و نحوی را به مخاطب ارائه میکند که در نرم معمول شعر فارسی قرار دارد.
وقتی شکستهای نحوی و حتی شکست در اندام واژگان در اثری وجود نداشته باشد، از بازیهای زبانی و پیچیدهگویی زبانی دور خواهد بود.
(نه/ هیچ اتفاقی نیفتاده است/ هنوز گاهی پنجه در پنجه لغات/ از ارتفاع نوشته بالا میروم... ص۲۳ )
البته باید اشاره کرد گاهی بازی در نحو زبان و به قول شاعر پنجه در پنجه لغات انداختن نهتنها ضربهای به شعر نمیزند، بلکه دریچههای تازه زبانی ایجاد میکند که پس از آن به رویکردهایی نو در تاویل منجر میشود و این راه رفتن بر لبه تیز شمشیر است.
اسماعیل اللهدادی خود را پاکیزه از حرکتهای زبانی نگه میدارد و باعث میشود مخاطب از هر نوع و سطحی که باشد در اولین عنصر اتصال اثر و مخاطب یعنی زبان دچار سرخوردگی و دافعه نشود و بالعکس دعوت به خواندن میکند.
(خسته از تکرار تنهایی/ گیج از هذیان مداوم دود و آهن/ دلتنگیهایت را به خانه میبری... ص۳۰)
این شبها که آفتابی نمیشوی نیز در تجربه سادهنویسی نگاشته شده است. البته سادهنویسی را میتوان به ۲ نوع تقسیم کرد:
الف - سادهنویسی هنری.
ب - سادهنویسی غیرهنری.
سادهنویسی هنری را نباید به منزله نزدیک کردن شعر به کف اجتماع و زبان روزمره مردم تعبیر کرد. سادهنویسی یک شاعر پس از ممارستهای زیاد و دست و پنجه نرم کردن با زبان رخ میدهد.
شعر شبیه جنگلی میشود که اگرچه کلیتی ساده و یکپارچه دارد، اما وقتی به آن وارد میشویم تنوعی را میبینیم که از جنس تنوع جنگل است. جذابیت، تفاوت و فراوانی تفکر اموری قابل مشاهده در آن خواهد بود.
در سادهنویسی هنری، اندیشه در حد بالایی حضور دارد، اما نه به شکل غیرحرفهای و بیانیهوار که مخاطب احساس کند مورد هجوم مفاهیم قرار گرفته است.
اینجاست که منتقد حضور مییابد و آنچه نادیدنی است، میبیند و به درک بیشتر مخاطب از شعر میپردازد. این شبها که آفتابی نمیشوی جز در چند کار کوتاه به سادهنویسی هنری نرسیده است چه بسا از میان هزاران شاعر چند تن بتوانند به این مهم دست پیدا کنند.
● آثار کوتاه
کارهای کوتاه مجموعه به نظر میرسد نسبت به کارهای بلند موفقتر عمل کردهاند.
آثار کوتاه شاعر محملی است برای آشناییزدایی و دیگرگونه دیدن هستی که عنصر شگفتی اصلیترین ویژگی آن استپا اگر میداد/ این جاده/ دستم را اگر میگرفت/ این چمدان/ برمیگشتم.
یک بار از کنار دریا / عبور کردی/ یک عمر امواج/ برای بوسیدن جای پایت/ میآیند و میروند.
کوچهها/ به خیابان میرسند/ رودها/ به دریا.../ و انسان...؟
درختها یادم ندادند/ پرنده باشم/ تبر شدم...
آثار کوتاه این مجموعه محملی است برای آشناییزدایی و دیگرگونه دیدن هستی. عنصر شگفتی اصلیترین ویژگی این آثار است.
مخاطب معمولا در این آثار احساس لذت میکند و گاه نقشی فعال و سازنده مییابد، همچنین آثار کوتاه به دلیل ایجاز زمان کمتری از مخاطب میگیرند.
از سوی دیگر اتمیک بودن شعر کوتاه باعث کم شدن حجمش میشود، اما نباید فراموش کرد که قدرت تخریبش نباید کمتر باشد. باید ضربهزننده و ناب باشد. اساسا کارهای کوتاهی که در حیطه شعر سروده میشوند مانند داستانکهایی هستند که گاهی در طرح نو و تازهشان و گاهی در پایانبندی حرفی برای گفتن دارند.
● صلحدوستی به مثابه انساندوستی
جنگ، یکی از موضوعاتی است که انسان در طول زمان با آن مواجه بوده است. معمولا هنرمندان و از جمله شاعران به نقد یا تحلیل یا تهییج این مقوله پرداخته و سعی در به تصویر کشیدن دلاوریها، ازخودگذشتگیها به همراه فجایع یا روشنگری انسان هر عصر داشتهاند.
اسماعیل اللهدادی مانند بسیاری از شاعران همعصرش دوستدار صلح است و پایان یافتن جنگ را آرمانی شاعرانه و انسانی میداند.
جنگ تمام میشود: /گلولهها در گلوی تفنگها گیر میکنند/ بمبها آلزایمر میگیرند/ هواپیماها به زمین میچسبند/ و کارخانههای اسلحهسازی عروسک درست میکنند!
در جهان امروز که معادلات قدرت و نفی تکامل انسانی ونفی اخلاق حاکم است جنگ حضور پررنگتری پیدا کرده و شاعران چه به عنوان قربانی جنگها در سرزمینهای گوناگون و چه به عنوان مشاهدهگری حساس و ظریف با قلم و سطور شعر در برابر جنگ ایستادهاند ؛ چرا که شعر زندگی شاعر است و زندگی مملو از سفیدیها و سیاهیهاست.
شاعر خود را تسخیرکننده جهان میداند و شعر در همه جای هستی پراکنده میشود. شور و احساس دوست داشتن با لطافت شاعرانه بر جهان حکمفرما میشود.
چشمانت را ببند/ جنگ تمام خواهد شد/ و شاعران، جهان را تسخیر خواهند کرد...
در شعر «لالایی» شاعر مشاهدهگری است که جنگ در خاورمیانه و عراق را دیده و متاثر از این فضا به سرودن پرداخته است.
از اجلاس سران حافظ صلح / بوی نفت میآید/ از شب شعر شاعران عرب/ بوی خرما.
بخواب کودکم/ فردا برای بازدید از بینالنهرین/ به لوور خواهیم رفت.
جنگ در ادامه برای شاعر آنقدر حضوری پررنگ دارد که پایانپذیر دیده نمیشود و پایان یافتن آن آرزویی دستنیافتنی است.
شاعر به طور بنیادی خود و آرزوهایش را زیر سوال میبرد و میپندارد که اگرچه شعر سوای ویژگی هنریاش راهی برای فراموشی است. (به گفته افلاطون شاعران دروغ میپردازند.) دروغ همچون خنیاگری کمی از خشونت واقعیت میکاهد، اما با ناامیدی به سمت واقعیت خیز بر میدارد.
دیگر نه منور به خواب پروانهها میآید/ نه سینهای میزبان ترکشهای سرزده میشود.../ اما دروغ چرا؟/ حالا که این را مینویسم/ جنگ تمام نشده است/ حالا که این را مینویسم/ جهان به دهکدهای کوچک تبدیل شده است/ غرق در جشن آتشبازی.
میثم متاجی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست