جمعه, ۱۵ تیر, ۱۴۰۳ / 5 July, 2024
مجله ویستا

تشنه خاکی آب می دوزد


تشنه خاکی آب می دوزد

بر نشسته ام بی قرار نشستی
و آرام آرام آرام شدم
چشم در چشم چشم می روم
تا که آسمان شوم
همیشه از نزدیکترین دور بگو
بگو از آن فاصله که تن
به پیراهن می آید
در دامنه ی دامن خیلی ها پر …

بر نشسته ام بی قرار نشستی

و آرام آرام آرام شدم

چشم در چشم چشم می روم

تا که آسمان شوم

همیشه از نزدیکترین دور بگو

بگو از آن فاصله که تن

به پیراهن می آید

در دامنه ی دامن خیلی ها پر آوازه اند

مورچه ها

گندم ها که مورچه می شوند

زغن ها که زاغ می خوانند

خاموش شو

که تشنه خاکی آب می دوزد

روشن

چنان گام های باد

که بیدار شدند

و تو

و تو ای روزگار

هر سازی را که زدی رقصیدیم

ولی بر رقص ما

کسی ساز نشد .

عابدین پاپی