شنبه, ۹ تیر, ۱۴۰۳ / 29 June, 2024
مهمان نوازی
![مهمان نوازی](/web/imgs/16/45/f4hnv1.jpeg)
روزی حضرت امام حسن (ع) با چند نفر از یاران خود، به سفر حج می رفتند. در راه گرسنه و تشنه شدند. پس از مدتی به خیمه ای کهنه رسیدند. پیرزنی را دیدند که در کنار خیمه نشسته بود. به او سلام کردند. پیرزن جلو آمد و به آنها خوشامد گفت.
پیرزن گوسفندی داشت. فوری شیر او را دوشید و پیش آنها گذاشت و گفت: « این شیرها را نوش جان کنید. بعد هم گوسفند را بکشید و آن را کباب کنید و بخورید. »
امام حسن (ع) و یارانش بعد از خوردن گوسفند گفتند: « ما از قبیله قریش هستیم. وقتی که از سفر برگشتیم، باید پیش ما بیایی تا در مقابل محبت های تو پاداش خوبی بدهیم. » این را گفتند و رفتند.
آن شب وقتی که شوهر پیر زن از صحرا برگشت، گوسفند را ندید و از همسر خود پرسید: « ای زن! گوسفند مان چه شد؟ »
پیرزن ماجرا را تعریف کرد. مرد عصبانی شد و گفت: « از دار دنیا همان یک گوسفند را داشتید چطور آن را به کسانی دادی که نمی شناختی؟ »
پیر زن گفت: « اگر آنها را نمی شناختم کار من ارزشی نداشت. مثل این که تجارت کرده باشم تا در مقابل آن، چیزی بگیرم. میزبان واقعی کسی است که از مهمان غریبه پذیرایی کند و هیچ چشمی به مال او نداشته باشد. »
مدتی گذشت و آن زن و شوهر فقیر شدند. روزی آنها از شهر خود به مدینه سفر کردند.
آن روز پیرزن در یکی از کوچه های مدینه به جایی می رفت. امام حسن (ع) که جلوی در خانه خود ایستاده بود، پیر زن را دید و شناخت و به او گفت: « ای زن! مرا می شناسی؟ »
پیرزن گفت: « نه !!»
امام گفت: « من یکی از مهمانانی هستم که تو، روزی با شیر و کباب گوسفند از ما پذیرایی کردی. »
پیر زن به یاد آورد و گفت: « اما من نیامده ام که چیزی از شما بگیرم. »
امام حسن بعد از دادن گوسفند ها و پول، پیرزن را پیش برادر خود امام حسین (ع ) فرستاد. امام حسین (ع) از پیر زن پرسید: « برادرم به تو چه داد؟ »
پیرزن گفت : « هزار گوسفند و هزار درهم. »
امام حسین (ع) هم همان مقدار گوسفند و پول به پیر زن بخشید و او را پیش « عبدالله جعفر » فرستاد. عبدالله جعفر گفت: « آنها به تو چه دادند؟ »
پیرزن گفت: « هر کدام، هزار گوسفند و هزار درهم. » عبدالله جعفر، دو هزار گوسفند و دو هزار درهم به او داد و گفت: « اگر از اول پیش من می آمدی، نمی گذاشتم که آنها این قدر زحمت بکشند. »
پیرزن و شوهرش، با چهار هزار گوسفند و چهار هزار درهم به خانه برگشتند و زندگی خوش و خرمی را آغاز کردند.
انتخابات ریاست جمهوری انتخابات مسعود پزشکیان انتخابات ریاست جمهوری 1403 انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم ایران انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳ انتخابات 1403 سعید جلیلی ریاست جمهوری ستاد انتخابات کشور قالیباف
تهران هواشناسی قتل پلیس پلیس راهور سیل بارش باران سلامت قوه قضاییه فضای مجازی سوادکوه سازمان هواشناسی
قیمت طلا قیمت دلار حقوق بازنشستگان قیمت خودرو ترکیه خودرو دولت سیزدهم بازار خودرو بازنشستگان مسکن دلار نهضت ملی مسکن
موسیقی رامبد جوان تلویزیون تئاتر فیلم سینما هنرمندان سینمای ایران رسانه ملی جوکر
دارو
رژیم صهیونیستی جنگ غزه آمریکا جو بایدن روسیه دونالد ترامپ غزه فلسطین لبنان چین ترامپ انتخابات آمریکا
پرسپولیس فوتبال استقلال یورو 2024 باشگاه پرسپولیس علیرضا بیرانوند لیگ برتر رئال مادرید بازی جام ملت های اروپا لیگ برتر ایران تیم ملی فوتبال ایران
هوش مصنوعی گوگل اینترنت فناوری تلگرام نمایشگاه الکامپ فیبر نوری سرطان سامسونگ عیسی زارع پور اپل
حافظه فشار خون سبزیجات دیابت کبد چرب سیب زمینی