پنجشنبه, ۲۷ دی, ۱۴۰۳ / 16 January, 2025
تعلیق و غافلگیری با نشانی غلط
«عیار ۱۴» به رغم جمع و جوریاش از منظر کارگردانی، فیلم شسته رفتهای است؛ ولی در روایتش حفرههای خالی زیادی دارد که اجازه نداده در کلیت کار موفقی دربیاید.
فروتن طلافروشی است که ۵ سال پیش، دزد سابقهداری به اسم منصور را با کلی طلای سرقتی به دست پلیس میدهد. اما حالا که منصور خیلی زودتر از توقع او برگشته، به وحشت افتاده و میترسد که نکند بلایی سرش بیاورد. تمام نشانههایی که فیلم به ما میدهد در این جهت است که منصور درصدد انتقام است و میخواهد دستکم به او یک گوشمالی اساسی بدهد. منصور مدام به طلافروشی او سر میزند و فروتن هربار با ترفندی از دستش میگریزد.
تقریبا در هیچ جای فیلم این دو شخصیت با هم روبهرو نمیشوند. اما در فیلم نشانههای زیادی وجود دارد که میگوید منصور جز برای انتقام به این شهر برنگشته. نگاه کنید به ریزهکاریهای حرکات و منش منصور؛ مثلا جایی که تخمه میخرد و آنها را مشتمشت از پلاستیک توی جیبش میریزد. ولی آخرش هم یک مقدار از تخمههای ته پلاستیک را روی بساط دستفروش رها میکند.
فیلم تلاش کرده تا ما را به همدلی و همذاتپنداری با شخصیتها وادارد. ولی وقتی عامدانه از معرفی درست و درمان همه ابعاد آنها طفره میرود، ما باید کدام یک از آنها را و برای چه دوست داشته باشیم؟ طلا فروشی که نقشش را محمدرضا فروتن بازی میکند و انگار از دماغ فیل افتاده و حتی با زنش رابطه خوبی ندارد و معلوم نیست چرا؟ چه چیزی او را به مینا همسر صیغهایاش نزدیک کرده؟ چرا روابط آنها اینقدر گنگ و مبهم است؟ اصلا چطور مرد جرات میکند در شهر به آن کوچکی و به عنوان تنها طلافروش شهر، یک زن غریبه جوان را سوار خودرویش کند و دور شهر بچرخاند؟
پوریا پورسرخ نقشش را خوب از کار درآورده، ولی پذیرفتنی نیست. او به عنوان کسی که هرازگاهی برای فرید(فروتن) جنس میآورد، آنقدر باید با او صمیمی باشد که موقع نوشتن قولنامه از حاشیههای مغازه و زن صیغهایاش هم خبر داشته باشد؟ به نظر میرسد فیلمساز با خلق یک شهر کوچک و خلوت برای فیلمش خواسته به نوعی فضای فیلمهای وسترنی مثل «ماجرای نیمروز» را تداعی کند که مختص فیلم خودش باشد. این هم کارش را سخت کرده و هم آسان. آسان از این جهت که این فرصت را در اختیارش گذاشته تاچیزی را که میخواهد از نو بنا کند و سخت از جهت همخوانی و تطابق آنها با واقعیت و باورپذیر کردنش برای تماشاگر. برای همین بعضی جاها هم کنترل از دستش خارج شده و قصهاش از قابی که خودش ساخته بیرون زده است.
ما دوست داریم رویارویی فرید و منصور (دیرباز) هرچی سریعتر اتفاق بیفتد که نمیافتد و نمیدانیم چرا. ولی اگر هم بیفتد، واقعا نمیدانیم در این تعقیب و گریز آرام باید طرفدار کی باشیم؟ تنها چیزی که از منصور میدانیم دزد بودن او است. فلاشبکهای سیاه و سفیدی که مقطع و بریده از جریان دستگیریاش میبینیم، یعنی دزد بودن او خیال و توهم طلافروش نیست. هرچند هدف از روایت مقطع و بریده و غیرسرراست آن روز، قبل از آنکه دادن اطلاعات به تماشاگر باشد، دامن زدن به تعلیق کاذبی است که در سراسر فیلم هست.
پایان فیلم فقط و فقط براساس یک تصادف شکل گرفته. اگر بر اساس روابط علی و معلولی جهان داستانی فیلم پیش برویم، واقعا فرید و همسرش مینا به آتش چه چیزی میسوزند؟ معرفی منصور و طلاهای سرقتیاش کار خلافی بوده یا ازدواج موقتش با مینا یا پرهیز عاقلانهاش از منصور؟ اولی که هم از نظر شرعی کار پسندیدهای است، هم عرفی. در مورد دومی هم فکر نمیکنم انجام یک عمل مذموم در عرف، شایسته چنین تاوانی باشد. بویژه که پای مینا به عنوان نفر سوم هم وسط است. پرهیز از منصور هم شرط عقل است. هیچ آدم عاقلی از دردسر خوشش نمیآید. خیلیها ممکن است زندگی خانوادگی خوبی نداشته باشند یا مجبور بشوند شاگرد مغازهشان را بیرون کنند. پس اینها هم دلیل محکومیت آن آدم و محاکمهاش با مرگ نیست.
«عیار ۱۴» فیلم سخت و پر زحمتی است از دار و دسته فیلمهایی که با جزئیات و ریزهکاریهایشان خیلی به سینما نزدیکنددر مورد منصور هم همینطور. اولین معنی تاکید روی دستکش خریدن یک دزد باسابقه میتواند جور کردن مقدمات یک قتل باشد؛ جوری که اثر انگشتی از خودش باقی نگذارد. بازی کردن و غذادادن شبانهاش به یک سگ ولگرد هم میتواند اتهامش را سنگینتر کند که از جامعه منزویو با حیوانها دمخور است و موازین شرعی مثل نجس و پاکی را هم رعایت نمیکند.
این است که دقیقا با پایان فیلم، همه چیز فیلم برای مخاطب عوض میشود و میفهمد رودست خورده و با یک فیلم «شبه معناگرا» روبهرو بوده. یعنی این که منصور تغییر کرده و در زندان دچار استحاله شده و از این حرفها. اما مصداقی برای این که ما با وجود نشانیهای غلط فیلمساز چطور باید به این حقیقت برسیم، وجود ندارد.
تمام اطلاعات ما در لحظه رویارویی و شام خوردن منصور با آن جوانک طلافروشی که پورسرخ بازیاش میکند، رو میشود و میفهمیم که منصور نیامده تا انتقام بگیرد. بلکه عوض شده و آمده تا همه چیز را عوض کند. خب پس همینجا داستان تمام است. فیلمی که آن همه با فضاسازی و با تکیه بر کارگردانی تلاش کرده و تا اینجا پیش آمده، اینجا ناگهان همه چیزش را با چند تا دیالوگ رو میکند. البته این را در پایان فیلم میفهمیم. تا آن موقع هنوز فکر میکنیم منصور برای جوانک سیاهبازی میکند و منتظریم که موازی با حرکت طلافروش و مینا رو به تهران، برگردیم به مسافرخانه و ببینیم منصور چه بلایی سر جوانکی که حالا فهمیده کلی طلا همراهش دارد، میآورد. از اینجا تازه میتواند یک قصه جدید شروع بشود. ولی شهبازی همه چیز را به همان جا ختم کرده.
در حقیقت شهبازی همه چیز را میچیند تا ما را به یک نتیجه مشخص برساند و بعد تازه به ما رودست بزند و بگوید: «دیدی اشتباه کردی؟!». بعد هم تازه انتظار دارد برگردیم و همه آن نشانهها را مرور کنیم و برای خودمان بازتعریف کنیم و خلاصه دیدمان را اصلاح کنیم. آنوقت پیام فیلم که بدجوری اعصاب مخاطب را به بازی میگیرد، این است که نباید بدبین بود و غذادادن به سگ برای منصور آن هم در یک شب سرد برفی میشود تاکیدی بر ویژگیهای انسانی و مثبت او.
شهبازی فیلمنامه «به آهستگی» مازیار میری را هم به همین روش نوشته بود. تمام فیلم شاهد سرگشتگیهای مردی بودیم که زنش بیاجازه ترکش کرده بود، اما در پایان چون زن به زیارت رفته بود، ما باید میپذیرفتیم که او گناهکار نیست و تمام سرگشتگیهای مرد بیخود بوده.
«عیار ۱۴» فیلم سخت و پر زحمتی است، از دار و دسته فیلمهایی که با جزئیات و ریزهکاریهایشان خیلی به خود سینما نزدیکند. اگر «نفس عمیق» یادتان رفته، نگاه کنید به سکانس بامزه دندان طلای پیرزن. ولی چه میشود کرد که همه این تلاشها در خدمت چیزی که باید نیست و نشانیهای غلط باعث میشود تمام این زحمت ها جوری که باید، به بار ننشیند.
جابر تواضعی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست